تبیان، دستیار زندگی
سال های سال زندگی شیطان را عبادت و سجده و سخنرانی برای فرشتگان فرا گرفته بود، اما از آن روز به بعد دیگر خبری از آن مسائل نبودعبادت و سجده ونماز را برای همیشه ترک کرد و زندگی جدید را که توام با ذلت و خواری بود شروع کرد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امین ادریسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آخرین روزهای زندگی شیطان

شیطان


تاریخ تولد او را شاید بتوان هزاران سال قبل از خلقت آدم علیه السلام ذکر کرد موجودی که هدف از خلقت او این نبود که روزی به عنوان سرسخت ترین دشمن انسان قرار بگیرد، چون او هم مانند بقیه موجودات اصل خلقتش خیر بود و برای همین از همان ابتدای خلقت مراحل و درجات تکامل را به سرعت سپری کرد .

از جنس ملائک نبود: ( إِلاَّ إِبْلیسَ كانَ مِنَ الْجِن: كه از [گروه‏] جن بود.)(الكهف: 50) اما مدارج عالیه را به نحوی طی کرد که استاد ملائکه و فرشتگان شد، از لحاظ علمی چنان پیشرفت کرد تا جایی که در آسمان چهارم منبری برای او قرار داده بودند و برای فرشتگان سخنرانی می کرد.

از لحاظ عرفانی به درجه ای رسید که وقتی تسبیح او بر زمین می افتاد، هزاران فرشته برای تبرک تسبیح او هجوم می آورند، تا افتخار لمس تسبیح او را برای خود ثبت کنند.

سال های جوانی را می پیمود و هر سال که می گذشت مقرب تر و با شکوه تر می شد، تا جایی که نقطه عطفی در زندگی او به وجود آمد، آری خلقت آدم علیه السلام را می توان بزرگترین نقطه عطف زندگی شیطان دانست که زندگی او را از آنچه بود کاملا دگرگون و متحول کرد.

همه فرشتگان متوجه شده بودند که حالات و روحیات شیطان در حال تغییر است و روز به روز دگرگونی او بیشتر و هر روز شکسته تر از قبل می شود.

انگار می دانست که قرار است چه اتفاقی بیفتد و برای همین غم و غصه تمام زندگی او را فرا گرفته بود و طبق روایتی که علامه مجلسی در بحارالانوار نقل می کند (او در طول مدتی که جسم آدم بر زمین قرار داشت و روح در او دمیده نشده بود با خود می گفت: اگر خداوند فرمان دهد بر او سجده کنم سر باز خواهم زد.) (بحار الانوار، ج11، ص 106)

تا اینکه بعد از مدت ها انتظار روز موعود فرا رسید و شیطان نیز مانند بقیه فرشتگان کارت دعوتی برای حضور در یک مراسم و اجتماع بزرگ دریافت کرد. او می دانست که با دریافت این کارت آخرین روزهای زندگی خود را در آسمان سپری می کند و به زودی باید به زمین فرود آید .

او که غرور و تکبر تمام وجودش را فرا گرفته بود با جسارت تمام پاسخ داد که: قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ :گفت: من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گِل آفریده‏اى

با هر زحمتی بود، خود را برای شرکت در مراسم آماده کرد و با اینکه برای او سخت بود ولی در آن اجتماع بزرگ شرکت کرد. مراسم در آسمان ها برگزار می شد و خیل عظیم فرشتگان حضور داشتند تا اینکه شیطان وارد شد و طبق معمول همه فرشتگان برای ادای احترام به او به پا خواستند. دیگر همه حضور داشتند و مراسم با ندای الهی که همه فضا را فرا گرفت آغاز شد:

(وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا : و [یاد كن‏] هنگامى را كه به فرشتگان گفتیم: «آدم را سجده كنید،» پس [همه‏]  سجده كردند.)(الكهف: 50)

با شنیدن ندای الهی همه آن اجتماع بزرگ به سجده رفتند، اما یک نفر هنوز ایستاده بود و در بین همه جمعیت مشخص بود. او تصمیم خود را گرفته بود و همه با دیدن این صحنه انگشت به دهان مانده بودند و از شدت تعجب مات و مبهوت بودند و بالاخره متوجه شدند که رمز و راز غم و غصه شیطان در روزهای قبل چه بوده است.

شیطان

همه سجده کردند: فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَكُنْ مِنَ السَّاجِدینَ: پس (همه‏)سجده كردند، جز ابلیس كه از سجده‏كنندگان نبود.(الأعراف 11)

زندگی خصوصی او دست خوش حوادث عجیبی شده بود و باید خود را برای عواقب کار خود آماده می کرد تا اینکه باز همه ندای الهی را شنیدند که:

قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالین: فرمود: «اى ابلیس، چه چیز تو را مانع شد كه براى چیزى كه به دستان قدرت خویش خلق كردم سجده آوری؟ آیا تكبّر نمودى یا از [جمله‏] برترى‏جویانى؟(ص: 75)

او که غرور و تکبر تمام وجودش را فرا گرفته بود با جسارت تمام پاسخ داد که:

قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ: گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گِل آفریده‏اى.»(ص: 76)

و با این سخن خود از درگاه الهی رانده شد و تحولی بزرگ در زندگی او آغاز شد .

سال های سال زندگی شیطان را عبادت و سجده و سخنرانی برای فرشتگان فرا گرفته بود، اما از آن روز به بعد دیگر خبری از آن مسائل نبود. عبادت و سجده و نماز را برای همیشه ترک کرد و زندگی جدید را که توام با ذلت و خواری بود شروع کرد.

قسم خورد تا با تلاش و کوشش اجازه ندهد کسی متوجه خداوند متعال شود: (قالَ فَبِما أَغْوَیْتَنی‏ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقیمَ: گفت: «پس به سبب آنكه مرا به بیراهه افكندى، من هم براى [فریفتن‏] آنان حتماً بر سر راه راست تو خواهم نشست.)(الأعراف: 16)

سال های جوانی را می پیمود و هر سال که می گذشت مقرب تر و با شکوه تر می شد، تا جایی که نقطه عطفی در زندگی او به وجود آمد،آری خلقت آدم علیه السلام را می توان بزرگترین نقطه عطف زندگی شیطان بود که زندگی او را از آنچه بود کاملا دگرگون و متحول کرد

زندگی جدید خود را آغاز کرد و از همان ابتدا دو کار اساسی را انجام داد:

1) سپاهی را برای خود مجهز کرد و با کمک آنها دام های خود را در سرتا سر کره خاکی گسترش داد تا روزانه عده ای زیاد را به مسیر انحرافی راهنمایی کند:

قال الإمام الصادق - علیه السلام - : لقد نصب إبلیس حبائله فی دار الغرور، فما یقصد فیها إلا أولیاءنا: ابلیس در این سرای پر فریب، دام های خود را پهن کرده و هدف او کسی جز دوستداران ما نیست. (تحف العقول، ص 301)

2) به سپاهیان خود دستور داد تا : عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام ؛ قَالَ یَقُولُ إِبْلِیسُ لِجُنُودِهِ أَلْقُوا بَیْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْیَ فَإِنَّهُمَا یَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْكَ: شیطان به لشكرهاى خود گوید: میان افراد آدمیزاد حسد و ستم افكنید، زیرا این دو در نزد خداوند با شرك برابرند.( اصول كافى، ج 4 ، ص 19)

و این چنین بود که منزلت و قرب خود را از دست داد و زندگی جدیدی را آغاز کرد زندگی که سراسر آن را بغض و کینه و عداوت و دشمنی فرا گرفته و لحظه ای آرامش در آن نمی توان یافت .

داستان زندگی شیطان درس بزرگی است برای همه کسانی که در جستجوی خوشبختی و موفقیت هستند به اینکه این دو گوهر کم یاب با غرور و خود بزرگ بینی و حسادت هرگز به دست نمی آید و همه خوشبختی ها و موفقیت ها فقط با عبادت و بندگی خداوند تعال حاصل می شود و دور شدن از در این خانه جز ذلت و خواری نخواهد بود.

امین ادریسی  

بخش قرآن تبیان