تبیان، دستیار زندگی
او می خواست مردم‏ را آزمایش كند و در آن آزمایش كشف كند كه مردم براى تحمل روش انقلابى ‏در عمل چه اندازه استعداد دارند، تا بعدها چنین نیندیشند كه او آنان را غافلگیر ساخته است و از تحرك و هیجان و انگیزه انقلابى ‏شان سوء استفاده كرده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیاست های انقلابى امام علی علیه السلام

امام علی

پس از كشته شدن عثمان، چشم شورشیان به امام علی بن ابی طالب علیه السلام دوخته شد و از او خواستند تا زمام فرمانروائى را بدست گیرد. اما او از قبول خود دارى كرد.  این خود دارى از این رو نبود كه در خود نیروى زمامدارى و تحمل تبعات آن را نمی دید، خصوصا پس از آنكه مجتمع اسلامى به سبب سیاست والیان عثمان ‏در خلال مدت خلافت او در شكافى عمیق از اختلافهاى اجتماعى و اقتصادى‏ فرو افتاده بودند و دید كه توجیهات اسلامى و مفاهیم عظیم آن كه نبى اكرم در طول حیات شریف خود به آن عمل مى‏فرمود، بسیارى از آثار خود را در راهنمائى مردم از دست داده است و پس از وفات ایشان، آن مفاهیم ‏تحلیل رفته و كم شده است.

امام با آگاهى عمیق خود از شرایط و اوضاع و احوال ‏اجتماعى و روانى كه مجتمع اسلامى در آن وقت به آن نیاز داشت، نتیجه را می دانست. خط انقلابى كه كار را بدانجا كشانیده بود به یك عمل انقلابى نیاز داشت تا پایه ‏هاى جامعه اسلامى را از جهت اقتصادى و اجتماعى و سیاسى ‏در برگیرد.

از این رو بود كه امام خلافت را رد كرد و از پذیرفتن فورى آن با همه فشار جمهور مردم و صحابه خوددارى فرمود. او می خواست مردم‏ را آزمایش كند و در آن آزمایش كشف كند كه مردم براى تحمل روش انقلابى ‏در عمل چه اندازه استعداد دارند، تا بعدها چنین نیندیشند كه او آنان را غافلگیر ساخته است و از تحرك و هیجان و انگیزه انقلابى ‏شان سوء استفاده كرده است. از اینرو امام فرمود:

«مرا واگذارید و از دیگرى التماس این كار كنید. ما به كارى روى ‏آورده ‏ایم كه آن را روى و رنگهاست. دل بر آن كار نمى ‏شكیبد و خرد تحمل آن نمى‏تواند كرد. همانا كه آفاق را خشم و كین فرا گرفته است و راه راست‏ دگرگون گردیده است.  بدانید كه اگر من گفته شما را بپذیرم، با شما چنان كه می دانم كارخواهم كرد و به گفته هیچكس و نكوهش هیچ فرد گوش نخواهم داد و اگرمرا واگذارید، یكى از شمایم و بسا كه كسى را كه به كار خود ولایت دهید، فرمان او را شنواتر كس و فرمانبردارتر كس من باشم و اگر شما را وزیر باشم بهتر كه شما را امیر باشم».(1)

بسیارى از اشخاص من جمله مغیرة بن شعبه درباره كسانى كه عثمان آنان را والى گردانیده‏ بود، با حضرتش گفتگو كرد و سفارش كرد كه امام آن والیان را در مقام خودنگاه دارد. اما امام از قبول آن سخن خوددارى كرد و آنها را از كار بركنار ساخت

اما مردم پافشارى كردند تا فرمانروائى را بپذیرد.پس او درخواست‏آنان را پذیرفت.

سیاست های انقلابى

امام علی علیه السلام زمام امور را در مجتمعى بدست گرفت كه فساد را به ارث برده بودو در همه زمینه‏ها، دشواریهاى بسیار درهم و پیچیده در انتظارش بود. پس‏امام سیاست انقلابى جدید خود را كه براى تحقق بخشیدن به هدفهائى كه‏ به آن منظور حكومت را پذیرفته بود، بر آنان آشكار كرد.

سیاست انقلابى او در سه زمینه بود:

1. زمینه حقوقى،

2. زمینه مالى،

3. زمینه ادارى.

عرصه حقوقى

اصلاحات امام علی علیه السلام در زمینه حقوقى لغو كردن میزان برترى در بخشش ‏و عطا و یكسانى و برابر دانستن همه مسلمانان در عطایا، چه در حقوق، چه ‏در واجبات بود. این سخن اوست كه فرمود:

«خوار نزد من گرامى است تا حق ‏وی را بازستانم، و نیرومند نزد من ناتوان است تا حق دیگرى را از او باز ستانم».(2)

عرصه مالى

این مطلب بر دو مساله تكیه داشت:

امام علی

نخست، ثروتهاى نامشروع كه در روزگار عثمان به وجود آمده بود،

دوم، روش برترى نهادن در عطایا.

تاآنجا كه امام همه آنچه را كه عثمان از زمینها بخشیده بود و آنچه از اموال‏ كه به طبقه اشراف هبه كرده بود، مصادره فرمود و آنان را در پخش اموال‏ به سیاست‏خود آگاه ساخت، چنانكه فرمود:

«اى مردم، من یكى از شمایم، هر چه من داشته باشم شما نیز دارید و هر وظیفه بر عهده شما باشد بر عهده من نیز هست. من شما را به راه پیامبر مى ‏برم و هر چه را كه او فرمان داده است‏ در دل شما رسوخ میدهم. جز اینكه هر قطاع كه عثمان آنرا به دیگران داد و هر مالى كه از مال خدا عطا كرد باید به بیت المال باز گردانیده شود. هماناكه هیچ چیز حق را از میان نمى‏برد. هر چند مالى بیابم كه با آن زنى را به ‏همسرى گرفته باشند و كنیزى خریده باشند و مالى كه در شهرها پراكنده باشد، آنها را باز میگردانم. در عدل گشایش است و كسى كه حق بر او تنگ باشد ستم بر او تنگتر است».(3)

طبقه توانگر اندیشید كه اگر سر به فرمان امام سپارد بسا كه از گذشته‏ها در گذرد. آنان ولید بن عقبه بن ابى معیط را به نزد او فرستادند. ولید به‏امام گفت:«اى ابو الحسن تو به همه ما آسیب رسانیده‏اى. ما برادران و همانندان توایم از فرزندان عبد مناف. امروز ما با تو بیعت میكنیم اما آنچه در ایام عثمان از اموال بیت المال به ما رسید ضایع نگردد. اگر بخواهى قاتلان ‏او را بكشى و ما از تو بیمناك گردیم به شام مى‏پیوندیم.(4)

امام على علیه السلام، در كمال روشنى، در خطبه‏اى تصمیم خود را مبنى بر اجراى ‏برنامه‏اى كه آغاز فرموده بود به تاكید بیان فرمود و گفت: «در این غنیمت‏ها كسى بر دیگرى برترى ندارد و خداوند چگونگى پخش آنرا بیان فرموده است‏ كه آن مال خداست و شما بندگان مسلمان خدائید و این كتاب خدا است و ما به آن اقرار داریم و به آن تسلیم مى‏باشیم. پیمان پیامبر نیز بر عهده ما است. پس هر كس به آن خرسند نباشد هر چه خواهد كند.(5)

او می خواست مردم‏ را آزمایش كند و در آن آزمایش كشف كند كه مردم براى تحمل روش انقلابى ‏در عمل چه اندازه استعداد دارند، تا بعدها چنین نیندیشند كه او آنان را غافلگیر ساخته است و از تحرك و هیجان و انگیزه انقلابى ‏شان سوء استفاده كرده است

عرصه ادارى

امام على علیه السلام سیاست ادارى خود را با دو كار عملى كرد:

اول، با عزل والیان عثمان كه در شهرها بودند: با این سخن که:

«اما من محزون‏ می شوم كه دیوانگان و بدكاران این امت زمام كار را بدست گیرند. مال خدا را در میان خود دست بدست بگردانند و بندگان خدا را بنده خود گردانند و با درستكاران بجنگند و با زشتكاران متحد شوند. از اینان كسانى را مى ‏شناسیم ‏كه در میان شمایند و خمر مى‏ نوشیده ‏اند و بعضى دیگر را كه حد خورده ‏اند».

عثمان به كسانى كه حضرت رسول آنها را از خود دور كرده‏ بود نزدیك شد.(6)

دوم، وا گذاشتن زمامدارى به مردانى از اهل دین و عفت: این كار از آن رو بود كه او دید بزرگترین علت ‏شكایات و مهمترین آن چیزى است مخصوص ‏امیران و والیان. پس،او به این كار مبادرت فرمود كه كسانى را كه در سابق به كار گماشته بودند تغییر دهد. امام فرمان داد تا عثمان بن حنیف والى ‏بصره گردد و سهل بن حنیف والى شام، و قیس بن عباده والى مصر، و ابو موسى ‏اشعرى والى كوفه.

بسیارى از اشخاص من جمله مغیرة بن شعبه درباره كسانى كه عثمان آنان را والى گردانیده‏ بود، با حضرتش گفتگو كرد و سفارش كرد كه امام آن والیان را در مقام خودنگاه دارد. اما امام از قبول آن سخن خوددارى كرد و آنها را از كار بركنار ساخت.

درباره طلحه و زبیر كه بر كوفه و بصره ولایت داشتند نیز چنین كرد و آنها را با ملایمت از كار بر كنار ساخت. این رفتار، آن دو را واداشت كه ‏امام را زیر فشار گذارند و در دل مردم راجع به رهبر شك و تردید اندازند و بیعت با او را بشكنند و آشكارا به خونخواهى عثمان برخیزند. آنها از یاد برده بودند كه آندو از برانگیزندگان شورش بر عثمان بودند. حتى خواستار آن شدند كه طرح امر خلافت از نو میان مسلمانان به شورى واگذار شود و ادعا كردند كه با على از روى اكراه بیعت كرده‏اند. و به همین دلیل ‏بیعت‏خود را صحیح نمی دانستند.(7)

دریغا كه در پیرامون سیاست امام و اصلاحات بسیار او، شكها و تردیدها ایجاد گردید و احكام بى‏ سابقه به وجود آمد تا آنجا كه آن سخنان بى اساس در كتب تاریخ شایع گردید و مطالعه كنندگان ‏تاریخ، قضیه را مسلم پنداشتند و از گفتگو و توجه و استدلال خود را بى‏ نیاز دانستند.

پی نوشت:

1) نهج البلاغه، ج 1 ، ص 217.

2) همان.

3) همان، ص 59 ؛ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 269-270.

4) شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 37-39.

5) همان.

6) نظم اسلامى، دكتر صبحى صالح، ص 91؛ عثمان عموى خود حكم بن امیه را به مدینه فرستاد، در حالى كه رسول ‏اكرم و را طرد فرموده بود و «رانده رسول الله‏» نامیده می شد و عبد الله بن‏سعد بن ابى سرح را كه رسول اكرم خون او را هدر كرده بود والى مصر گردانید. هم آن سان كه عبد الله بن عاصر را والى بصره كرد و او در آنجا حوادثى بر پاى كرد و در آن زمان مردم مۆمن علیه او و عثمان كینه ‏ورگردیدند.

7) چپ و راست در اسلام، احمد عباس صالح، ص 118-119.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: کتاب «زندگانى تحلیلى پیشوایان ما»، استاد عادل ادیب، ترجمه ی دكتر اسد الله مبشرى.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.