انسان در کجا دچار شک میشود؟
انسان همواره در زندگی دچار تردید است و در این تردید باید انتخاب کند. خداوند در آیات متعدد قرآن به این مسئله اشاره دارد و علت اینکه در دنیا عدّهای در حقّانیت قرآن شک میکنند این است که دنیا، دار حقّ محض نیست.
ریب بالاتر از شک است
(لاَ رَیْبَ فِیهِ) یعنی شک در کتاب آسمانی نیست. «ریب» بالاتر از «شک» است؛ «أشدّ شک» است؛ آن شکّ شدید را میگویند «ریب» که از «شکّ» مصطلح مقداری قویتر است...
پس (لاَ رَیْبَ فِیهِ) دو گونه خواهد بود: قسم اوّل آن است که اصلاً به هیچ نحو ریب در آن راه ندارد (که نفی حقیقت است)؛ قسم دوم آن است که گرچه عدّهای شکّ می کنند ولی شکّشان بیجاست؛ این کتاب، مطلبِ مشکوک ندارد. آن که شک می کند نابیناست؛ مثل اینکه یک وقت ما می گوییم «وقتی آفتاب طلوع کرد، روز روشن است» جا برای شک نیست، اگر کسی شک کرد؛ چون در تاریکی به سر میبرد نمیداند که روز است یا نه؛ وگرنه [در] روز (که آفتاب طلوع کرد) جا برای شک نیست؛ ولی کسی ممکن است «اعما» باشد [یا] کسی ممکن است در حجاب باشد و روز را نبیند. «روز» شایسته شک نیست امّا شکبردار است؛ کسی که «نمیبیند» شک میکند که آیا روز است یا شب.
نفی ریب نسبت به قیامت
این دو تعبیر، یکی درباره قیامت است [و] یکی درباره قرآن کریم. درباره قیامت که فرمود: (رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ) ، آن به معنای نفی حقیقت است؛ اصلاً در قیامت شک وجود ندارد. هر کس در قیامت حضور پیدا کرد جزم پیدا میکند به حقّانیتِ قیامت، حتّی آنهایی هم که کور محشور می شوند می فهمند در قیامتاند؛ آنهایی هم که در حجاباند: (إِنَّهُمْ عَن رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ) ، اصلِ قیامت برای اینها مشهود است؛ گرچه لقای حق نصیب آنها نمیشود امّا اصل قیامت برای اینها مشهود است.
قیامت جا برای ریب نیست؛ تمامِ نهان، آشکار میشود: (تُبْلَی السَّرَائِرُ) و احدی هم توان کتمان ندارد: (لاَ یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً) ، جا برای ریب نیست؛ هیچ کسی در خصوصِ قیامت شک نمیکند؛ یعنی در صحنه قیامت احدی شک نمیکند؛ شک وجود ندارد؛ (رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ).
در چند جای قرآن درباره قیامت فرمود: ریب بر نمیدارد که (لاَ رَیْبَ) در آنجا نفی جنس است. سرّش آن است که شکّ[در] جایی وجود دارد که باطل وجود داشته باشد در کنار حق؛ اگر حقّی باشد و باطلی، انسان در فرد ثالث شک میکند که آیا «مِن الحقّ» است یا «من الباطل»؛ [اما] اگر جایی جز حق چیز دیگر نبود، شک وجود ندارد؛ چه اینکه اگر جایی جز باطل چیز دیگر نبود، آنجا هم شک وجود ندارد.
قرآن برای حقّانیت این دعوا تحدّی کرده است، میفرماید: این جای ریب نیست که کلام، کلامالله است. [اگر] میگویید «کلامالله نیست، من ساختم» من که درس نخواندهام، شما همه درسخواندهها جمع بشوید [اگر میتوانید] مثل این بسازید، این اصلاً قابل ساختن نیست؛ میفرماید: (مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی)؛ اصلاً قرآن یک سخنی نیست که انسان بتواند بدلیِ آن را بسازد
معنای نفی ریب در قرآن
و امّا درباره قرآن کریم، خدا فرمود: این کتاب ریب ندارد؛ یعنی شایسته نیست احدی در آن شک کند، امّا خب خیلیها هم شک کردند؛ پس (لاَ رَیْبَ فِیهِ) نه به این معناست که احدی شک نمیکند، بلکه به این معناست [که] شایسته نیست احدی در آن شک کند. چرا درباره قرآن شک میشود؟ چرا در دنیا عدّهای در حقّانیت قرآن شک میکنند؟ برای آن است که دنیا، دار حقّ محض نیست، [بلکه] داری است که حقّش در کنار باطل است.
اگر انبیا آمدند، متنبّیها هم آمدند؛ اگر نبّوتی بود، تنبّی هم بود؛ اگر حق بود، سحر و شعبده هم بود؛ اگر حق است،در کنارش باطل هم هست؛ چون اگر حق است در کنارش باطل هم هست، وقتی یک کتابی به مردم عرضه بشود بعضیها میفهمند، بعضیها برایشان روشن نمیشود که آیا این جزء حق است یا جزء باطل.
علّت نفی موضوع ریب در قیامت
پس شک در دنیا راه دارد و در قیامت راه ندارد؛ سرّش این است که در دنیا؛ هم حق وجود دارد، هم باطل؛ لذا فرد مشکوک هست [ولی] در قیامت جز حق چیز دیگر نیست؛ چون باطل وجود ندارد [لذا] فرد مشکوک نخواهد بود. امّا چرا درباره قرآن شک میکنند؟ و چرا قرآن شکبردار نیست؟ اگر کسی کلامشناس باشد، آن بدیهیّات اوّلیّه را فراموش نکند، لجاج و عناد نداشته باشد [و] در خدمت قرآن کریم بیاید [آنگاه که قرآن] شکبردار نیست؛ کتابی نیست که در آن شک باشد و اگر کسی با تعصّبهای قومی و با لجاج بخواهد برخورد کند البته مردّد میماند.
اینکه فرمود: (لاَ رَیْبَ فِیهِ)، پس به این معنا خواهد بود که این کتاب شایسته نیست کسی درباره آن شک کند؛ البتّه عدّه زیادی هم شک کردند، در همین سوره«بقره» خدای سبحان به اینها میفرماید: (إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ)؛ شک کردند و خدای سبحان این شکّاکها را به تحدّی دعوت کرد و مانند آن.
عدم وجود ریب در دعوا و دعوت قرآن
اینکه فرمود: (لاَ رَیْبَ فِیهِ)، در چه چیز تردید نیست؟ [اینکه فرمود:] در این کتاب ریب نیست، در چه چیز آن ریب نیست؟ قرآن کریم دو بعد دارد: یکی دعوا، یکی دعوت؛ یکی دعوا دارد (ادّعا دارد، مدّعی است) که من کلامالله هستم، یکی هم دعوت میکند «الی التوحید و النبوّة و العدل و المعاد و سائر الاحکام و الحِکَم»، این خلاصه حرف قرآن کریم است.
ادّعای قرآن این است که این کلامالله است [و] دعوت آن هم به توحید، نبوّت، معاد و سایر دستورات الهی است. فرمود: نه در دعوا و ادّعای آن ریب است و نه در دعوت و هدایت آن ریب است؛ آن اگر مدّعی است کلامالله است، این دعوای آن صدق است: (لاَ رَیْبَ فِیهِ) و اگر انسانها را به توحید، نبوّت، معاد و دیگر احکام و حِکَم دعوت میکند، این دعوتش هم حق است: (لاَ رَیْبَ فِیهِ)؛ هم در آن ادّعا صادق است، دروغ نمیگوید، ریب در آن نیست [و] هم در این دعوت، به حق دعوت میکند [و] ریب در دعوت آن نیست؛ «ذلک الکتاب لاریب فی دعواه و لاریب فی دعوته».
امّا از آن جهت که میگوید کلامالله است، فرمود: (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلاَمَ اللّهِ)، این کلامالله است، این کتابالله است، این (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ) است که سراسر قرآن از این ادّعاها فراوان است که قرآن مدّعی است [که] کلامالله است؛ این ادّعا را، گاهی به صورت کلام، گاهی به صورت کتاب، گاهی به صورت وحی، گاهی به صورت تنزّل، گاهی به صورت تلقّی و امثال ذلک تعبیر میکند.
تحدّی قرآن برای حقانیت دعوا
قرآن برای حقّانیت این دعوا تحدّی کرده است، میفرماید: این جای ریب نیست که کلام، کلامالله است. [اگر] میگویید «کلامالله نیست، من ساختم» من که درس نخواندهام، شما همه درسخواندهها جمع بشوید [اگر میتوانید] مثل این بسازید، این اصلاً قابل ساختن نیست؛ میفرماید: (مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی) ؛ اصلاً قرآن یک سخنی نیست که انسان بتواند بدلیِ آن را بسازد.
قیامت جا برای ریب نیست؛ تمامِ نهان، آشکار میشود: (تُبْلَی السَّرَائِرُ) و احدی هم توان کتمان ندارد: (لاَ یَکْتُمُونَ اللّهَ حَدِیثاً) ، جا برای ریب نیست؛ هیچ کسی در خصوصِ قیامت شک نمیکند؛ یعنی در صحنه قیامت احدی شک نمیکند؛ شک وجود ندارد؛ (رَبَّنَا إِنَّکَ جَامِعُ النَّاسِ لِیَوْمٍ لاَ رَیْبَ فِیهِ)
پس در دعوای خود که مکرّر در مکرّر، خود را به خدا نسبت میدهد؛ میگوید: من کلام اویم، کتاب اویم، وحی اویم، در این دعوا صادق است: (لاَ رَیْبَ فِیهِ). آنهایی هم که ریب دارند در این دعوا ریب دارند که (إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ) اگر ریب دارید مثل این بیاورید، آن ریب در دعوای قرآن است.
علت نفی ریب در دعوت قرآن
در دعوت قرآن هم ریب نیست، برای اینکه آن به حق دعوت میکند: (وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ)؛ به حق دعوت میکند، میگوید: اگر شما در حقّانیّتِ دعوت من تردید دارید، (هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ)؛ شما هم دلیلتان را بیاورید؛ اینجا جای معجزه نیست؛ اینجا جای برهان عقلی است، فرمود: من شما را به توحید دعوت میکنم و میگویم هرگونه شرکی باطل است: (هذَا ذِکْرُ مَن مَعِیَ وَذِکْرُ مَن قَبْلِی)؛ دلیل من هم این کتاب است و براهین این کتاب؛ [اگر] شما درباره شرک دلیلی دارید، (هَاتُوا بُرْهَانَکُم)؛ شما دلیلتان را بیاورید.
پس شکی که مربوط به دعوای قرآن است با تحدّی و معجزه برطرف میشود که فرمود: (إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَی عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِن مِثْلِهِ) ؛ شکّی که در دعوت قرآن هست، آن با مطالبه برهان حل میشود، میفرماید: اگر شما درباره توحید معتقدید [که] سخن من درست نیست و شرکتان درست است، (هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ)؛ دلیلتان را بیاورید. چه کاری از اینها ساخته است؟ حالا کاملاً قرآن کریم با مشرکین استدلال میکند، میفرماید: یا دلیل عقلی بیاورید یا دلیل نقلی؛ یا برهان عقلی اقامه کنید که شرک حق است یا برهان نقلی که به یکی از کتب سماوی گذشته استناد داشته باشد که حجّت باشد والاّ [اگر] در کتابهای دیگران حرفی نوشته است، در مسائل اعتقادی حجّت نیست_ فرمود: یا کتابی از کتابهای سماوی سخن شما را تأیید کند یا برهان عقلی اقامه کنید.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع :
سایت صلات ؛ بیانات آیت الله جوادی آملی