نظرى بر سیماى روایى حضرت
حضرت فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناكى كه به زودى از او درخشیدن مىگرفت، افتخار مىكرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى پاك را در خود مىپرورید كه با ظهورش مایه افتخار و زینت پدر مىشد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود و دختر آفتاب بى حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به همسرش على (ع) كرد و گفت: پدر در سفراست؛ نام این دختر را چه بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت نمىگیرم. صبر كنیم به زودى ایشان بر مىگردد. وقتى، رسول خدا (ص) آمد، این كار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى تو سلام مىرساند و مىفرماید: نام دخترت را « زینب» بگذار. رسول خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى كه دراطرافش گرد آمده بودند؛ فرمود: « به حاضران و غائبان توصیه مىكنم احترام این دختر را نگاه دارید. به راستى او شبیه خدیجه كبرى (س) است.» زینب (س) بانویى بلند بالا بود با چهرهاى نورانى و با وقار و صاحب سكینه بود. در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى و رسایی سخن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى را نیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین علیهماالسلام در خود جمع كرده بود.خوب است بدانیم: «ام كلثوم» و«ام عبدالله» و «ام الحسن» كنیههایش بود و البته بعدها به وى «ام المصائب»، «ام الرزایا» و«ام النوائب» نیز مىگفتند. اما لقبهایش عبارتند از:«عقیله بنى هاشم»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه صغرى»، «عصمت صغرى»، «الراضیه»، «امینة الله»، «عالمةغیر معلمه»، «فاهمة غیر مفهمه»، «مجتهده»، «حافظة الودایع والاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار.»در بین این لقبها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظة الودایع والاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى مقام والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است كه كمتر مورد بررسى قرار گرفته است.آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز ( سفیر كربلا) مىشناسند و به همین علت ویژگىهاى دیگر ایشان تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشورا قرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى مهرى و كم توجهى واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جمله آنهاست. البته در این مقاله تنها به ارتباط روایى عقیله بنىهاشم با مادر گرامىاش فاطمه زهرا (س) مىپردازیم.
روایت كننده نور، بى گمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودن و... را باید در خود جمع كند. یكى دیگر از این شرایط " سن" راوى است؛ او باید در حدى باشد كه بتوان ادعا كرد خود روایت را بلا واسطه نقل مىكند.به همین جهت باید دید زینب (س) در چه سالهایى محضر مادرش را درك كرده است؟ زیرا برخى از روایتهاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنج سالگى اوست. در این باره محققان گفتهاند: شیوه و كمیت رشد جسمى و روحى اهل بیت علیهم السلام با دیگران تفاوتى عمده و اساسى داشته است. از این روى نمىتوان در موضوع سن و سال با آنها مانند راویان دیگر برخورد كرد. حتى در نحوه تولد و دوران حمل نیز خاندان پیامبر تفاوتهاى اساسى با دیگران دارند. لذا قادرند از سنین كودكى احادیث را به صورت كامل در ذهن خود جاى دهند و براى آیندگان با دقت كامل نقل كنند. پس زینب (س) مىتوانست همه آنچه را كه مىدید، به خاطر بسپارد. او تمام مصائب و دشوارىهایى را كه مادر بارها با آن رو به رو بود، به یاد داشت. از جمله هنگام قرائت خطبه فدكیه توسط مادر، زینب كه كودك خردسالى بود، آن را شنید و به صورت كامل روایت كرد.
زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد(ع) به حق فرمود: « یا عمه انت بحمدالله عالمة غیر معلمه و فاهمة غیرمفهمه» در دورههاى بعد نیز زینب (س) با تكیه بر همان علم خدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان كوفه برگزار كرد. در یكى از این روزها كه (كهیعص) را تفسیر مىكرد، حضرت على (ع) وارد شد و به وى فرمود: «اى نور دیده، آن (كلمه) رمزى در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر است.»
درباره شخصیت روایى حضرت، علماى بزرگى سخن گفتهاند از جمله ابوالفرج اصفهانى می گوید:" زینب عقیله دخترعلى بن ابىطالب، مادرش فاطمه دختر رسول خداست و او همان كسى است كه ابنعباس از او كلام حضرت فاطمه (ع) را در فدك نقل مىكند و مىگوید: حدیث كرد مرا عقیله ما زینب دخترعلى (ع)... "در انساب الطالبیین مىخوانیم:" زینب كبرى دختر امیرمومنان (ع) كه كنیهاش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مىكرد.مرحوم سید نورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقه بودن زینب را طرح مىكند و مىنویسد: «از جمله القاب آن محترمه«موثقه» است، كه آن مكرمه مورد وثوق حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد علیهماالسلام بودهاند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلكه محل وثوق كلیه مردم بوده و لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هر وقت بیان اخبار و احادیث مىفرمود و مىخواست كه در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، به عمهاش اسناد مىداد و از آن مخدره نقل مىفرمود. مع ذلك مىگفت:«حدثتنا عقلیتنا.»آیة الله خویى مىنویسد:" از مادرش سلام الله علیها روایت مىكند. و جابر( فقیه، جزء سوم، باب معرفة الكبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مىكنند. این همه نشان از اوج مقام روایى حضرت زینب (س) دارد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است."
باید توجه داشت كه ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است كه راویان دیگر نقل كردهاند، زیرا این بانوى بزرگ خود عالمهاى غیر معلمه بود و روایاتى را كه نقل مىكرد، بى هیچ شبههاى، معتبر و مستنداند؛ حتى روایتهایى كه در سنین كودكى از او نقل شدهاند. این بانوى بزرگوار كه پنج سال قبل از وفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا(س)، پدرشعلى (ع)، اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مىكرد. شمار راویان از وى بسیارند كه مىتوان به:على بن حسین(ع)، ابن عباس، محمد بن عمر، عطاء بن سائب، فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامرى و ... اشاره كرد. حال با تمسک به برخی روایات، مطلب خود را مزین می نماییم.
ابوبكر با این سند از محمد بن زكریا، جعفر بن محمد بن عماره كندى، پدرش، حسین بن صالح، از دو مرد از بنىهاشم، از حضرت زینب (س) دخترعلى (ع) روایت كرد كه زینب (س) فرمود: « قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فى خلقه و نحن خاصته و محل قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛ ما وسیله ارتباط خدا با مخلوقهاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكىها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم.
ابى حجاف ( از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س) و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابى حجاج، محمد بن عمرو هاشمى) از زینب دخترعلى (ع) نقل كرد كه فاطمه (س) فرمود: « قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انك یابن ابى طالب و شیعتك فىالجنه.» « و سیجىء اقوام ینتحلون حبك ثم یمرقون من الاسلام كما یمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا به على (ع) فرمود: «اى پسرابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشتاند و به زودى قومى مىآیند كه از دوستى تو سخن مىگویند، آنگاه از اسلام فرار مىكنند، مانند پرت شدن تیر از كمان.»
روایتى مشهور به «فاطمیات» در باب دوست داشتن آل محمد هست كه با این اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عن فاطمه بنت ابى عبدالله الحسین(ع) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا»؛ آگاه باشید هركسى كه بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»
یكى دیگر از احادیثى كه زینب (س) نقل كرد، خطبه طولانى حضرت زهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى كه در متن آن دهها حدیث درخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى كه از حضرت فاطمه (س) نقل مىشود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصار تنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مىكنیم وعلاقه مندان را به مطالعه منابع آن ارجاع مىدهیم:در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر كرد و با همراهى جمعى از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عدهاى از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل از آغاز سخن، ناله جانسوزى كرد كه بسیارى از حاضران گریستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:
- شكر نعمت
« ستایش خداى را بر نعمتهایى كه ارزانى داشت و سپاس او را که اندیشه نیكو در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهاى فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان كه بخشید و نثار احسان كه پیاپى بخشید. نعمتهایى كه از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درك نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود و به خاطر درخواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.
- دیدگاه توحیدى
گواهى مىدهم خداى جهان یكى است و جز او خدایى نیست. نشان این گواهى، درستى و بىآلایشى است و پایبندان این اعتقاد، دلهاى با بینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى كه چشمها او را نمىتوانند ببینند و گمانها چگونگى او را نمىدانند.
- فلسفه آفرینش
همه چیز را از هیچ پدید آورد و بىنمونه اى افشا كرد؛ نه به آفرینش آنها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آن كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بنده وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبردارى نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت برهاند و به بهشت بكشاند.
- خلقت پیامبر(ص)
گواهى مىدهم كه پدرم محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاب بخشید و به نامى نامید كه سزاوارش بود و این هنگامى بود كه آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده بیم نگران و در پهنه بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ، پایان كار همه كارها را دانا بود و بر دگرگونىهاى روزگار محیط، بینا و به سرنوشت هرچیز، آشنا.
- فلسفه بعثت پیامبر(ص)
محمد (ص) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد؛دید هر فرقهاى، دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعلهاى خزیده و هر دستهاى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را كه مىشناسند، از خاطر ستردهاند.پس خداى بزرگ، تاریكىها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها را از تیرگى كفر بپرداخت و پردههایى را كه بر دیدهها افتاده بود، به یك سو انداخت. از روى مهربانى، جوار خویش را به او ارزانى داشت و رنج این جهان كه خوش نمىداشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حكم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت. درود خدا و بركات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحى و رسالت و گزیده از آفریدگان و امت باد. سپس به اهل مجلس نگریست و چنین فرمود:
- عهد بندگان با خدا
شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خدا عهده دارید و عهدى را كه با او بستهاید، پیمان نشکنید.
- جایگاه اهل بیت علیهم السلام
ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجتهاى آن آشكار و آنچه درباره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكى گمان به كنار و آواى آن در گوش، مایه آرام و قرار و پیروی اش راهگشاى روضه رحمت پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیلهاى روشن الهى را در پرتو آیتهاى آن مىتوان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرامهاى خدا را بیان دارنده است و حلالهاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشن ترین بیان رساننده.
- فلسفه احكام
سپس ایمان را واجب فرمود و به وسیله آن، زنگ شرك را از دلهاى شما زدود و با نماز خود پرستى را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده دوستى ساخت و زكات را مایه افزایش روزى بى دریغ و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى ما را عزت مسلمانى و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب بقای زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش، و تمام پرداختن پیمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش قرار داد.
- تبعیت از نهى خدا
فرمود مى خوارى نكنند تا تن و جان از پلیدى پاك سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستى جویند. پس چنان كه باید، ترس از خدا را پیشه گیرید و جز مسلمان نمیرید.
آنچه فرموده است به جا آرید و خود را از آنچه نهى كرده، باز دارید كه تنها دانایان از خدا مىترسند.
- من فاطمه دختر محمد (ص) هستم
مردم! چنان كه در آغاز سخن گفتم، من فاطمهام و پدرم محمد (ص) است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مىبینید او پدر من است، نه پدر زنان شما؛ و برادر پسرعموى من است، نه مردان شما. او رسالت خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرق و پشت مشركان را به تازیانه توحید خست و شوكت بت پرستان را درهم شكست تا جمع كافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.
- بعثت، صعود از ذلت به اوج عزت
در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكى از آتش بودید خوار و در دیده همگان بى مقدار. لقمه هر خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب هر رونده بودید. نوشیدنى تان آب گندیده و ناگوار، خوردنى تان پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه و همجوار تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك مذلت برداشت و سرتان را به اوج رفعت بر افراشت.
- على (ع) كیست؟
پس از آن همه رنجها كه دید و خستگى كه تحمل كرد، رزم آوران ماجراجو و سركشان درنده خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالینوش، از هر سو به وى تاختند و با او نرد مخالفت باختند. هر گاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت و گاهى كه گمراهى سر برداشت، یا مشركى دهان به بیهودگى گشاد، برادرش، على را در كام آنان انداخت. على بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. او این رنج را براى خدا مىكشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مىكرد و در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر(ص) را مىدید و سرورى اولیاى خدا را مىخرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده، تلاش و كوشش كننده بود.
- نفاق رخ نمود
اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى رسول خویش گزید، دو رویى آشكار شد و كالاى دین بىخریدار. و گمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوه گویى در كوى و برزن و در پى گرمى بازار. شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پى او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»
منابع:
خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد