تبیان، دستیار زندگی
زینب علیهاالسلام در محضر فاطمه (س) مقام علمى حضرت زینب (س) مقام روایى راویان 1- وسیله ارتباط خلق و خالق 2- بهشت جایگاه شیعیان 3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله 4- خطبه نور حضرت فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناكى كه به ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نظرى بر سیماى روایى حضرت

در محضر فاطمه (س)

مقام علمى حضرت زینب (س)

مقام روایى

راویان

1- وسیله ارتباط خلق و خالق

2- بهشت جایگاه شیعیان

3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله

4- خطبه نور

حضرت فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناكى كه به زودى از او درخشیدن مى‏گرفت، افتخار مى‏كرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى‏ پاك را در خود مى‏پرورید كه با ظهورش مایه افتخار و زینت پدر مى‏شد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود و دختر آفتاب بى ‏حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به ‏همسرش على (ع) كرد و گفت: پدر در سفراست؛ نام این دختر را چه ‏بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت ‏نمى‏گیرم. صبر كنیم به زودى ایشان بر مى‏گردد. وقتى، رسول خدا (ص) آمد، این كار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: نام دخترت را « زینب‏» بگذار. رسول ‏خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى كه دراطرافش گرد آمده بودند؛ فرمود: « به حاضران و غائبان توصیه مى‏كنم احترام این دختر را نگاه ‏دارید. به راستى او شبیه خدیجه كبرى (س) است.» زینب (س) بانویى ‏بلند بالا بود با چهره‏اى نورانى و با وقار و صاحب سكینه بود. در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى و رسایی سخن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى را نیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین علیهماالسلام  در خود جمع كرده بود.خوب است‏ بدانیم: «ام كلثوم‏» و«ام عبدالله‏» و «ام ‏الحسن‏» كنیه‏هایش بود و البته بعدها به وى «ام المصائب‏»، «ام الرزایا» و«ام النوائب‏» نیز مى‏گفتند. اما لقب‏هایش‏ عبارتند از:«عقیله بنى هاشم‏»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه ‏صغرى‏»، «عصمت صغرى‏»، «الراضیه‏»، «امینة الله‏»، «عالمة‏غیر معلمه‏»، «فاهمة غیر مفهمه‏»، «مجتهده‏»، «حافظة‏ الودایع والاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار.»در بین این لقب‏ها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظة ‏الودایع والاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى ‏مقام  والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است كه كمتر مورد بررسى قرار گرفته است.آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز ( سفیر كربلا) مى‏شناسند و به‏ همین علت ویژگى‏هاى دیگر ایشان  تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشورا قرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى‏ مهرى و كم توجهى‏ واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جمله آنهاست. البته در این‏ مقاله تنها به ارتباط  روایى عقیله بنى‏هاشم با مادر گرامى‏اش ‏فاطمه زهرا (س) مى‏پردازیم.


در محضر فاطمه (س)

روایت كننده نور، بى ‏گمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودن‏ و... را باید در خود جمع كند. یكى دیگر از این شرایط  " سن"‏ راوى است؛ او باید در حدى باشد كه بتوان ادعا كرد خود روایت ‏را بلا واسطه نقل مى‏كند.به همین جهت ‏باید دید زینب (س) در چه سال‏هایى محضر مادرش را درك كرده است؟ زیرا برخى از روایت‏هاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنج ‏سالگى اوست. در این باره محققان گفته‏اند: شیوه و كمیت ‏رشد جسمى و روحى اهل ‏بیت علیهم السلام  با دیگران تفاوتى عمده  و اساسى داشته است. از این روى نمى‏توان در موضوع سن و سال با آنها مانند راویان دیگر برخورد كرد. حتى در نحوه تولد و دوران حمل‏ نیز خاندان پیامبر تفاوت‏هاى اساسى با دیگران دارند. لذا قادرند از سنین كودكى احادیث را به صورت كامل در ذهن خود جاى‏ دهند و براى آیندگان با دقت كامل نقل كنند. پس زینب (س) مى‏توانست همه آنچه را كه مى‏دید، به خاطر بسپارد. او تمام ‏مصائب و دشوارى‏هایى را كه مادر بارها با آن رو به رو بود، به یاد داشت. از جمله هنگام قرائت ‏خطبه فدكیه توسط مادر، زینب كه ‏كودك خردسالى بود، آن را شنید و به صورت كامل روایت كرد.


مقام علمى حضرت زینب (س)

زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد(ع) به حق ‏فرمود: « یا عمه انت ‏بحمدالله عالمة غیر معلمه و فاهمة غیرمفهمه‏» در دوره‏هاى بعد نیز زینب (س) با تكیه بر همان علم‏ خدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان كوفه برگزار كرد. در یكى‏ از این‏ روزها كه (كهیعص) را تفسیر مى‏كرد، حضرت على (ع) وارد شد و به ‏وى فرمود: «اى نور دیده، آن (كلمه) رمزى در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر است.»

مقام روایى

درباره شخصیت روایى حضرت، علماى بزرگى سخن گفته‏اند از جمله ابوالفرج اصفهانى می گوید:" زینب عقیله دخترعلى ‏بن ابى‏طالب، مادرش‏ فاطمه دختر رسول خداست و او همان كسى است كه ابن‏عباس از او كلام حضرت فاطمه (ع) را در فدك نقل مى‏كند و مى‏گوید: حدیث كرد مرا عقیله ما زینب دخترعلى (ع)... "در انساب الطالبیین مى‏خوانیم:" زینب كبرى دختر امیرمومنان (ع) كه كنیه‏اش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مى‏كرد.مرحوم سید نورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقه ‏بودن زینب را طرح مى‏كند و مى‏نویسد: «از جمله القاب آن محترمه‏«موثقه‏» است، كه آن مكرمه مورد وثوق حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد علیهماالسلام  بوده‏اند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلكه محل وثوق كلیه مردم بوده ‏و لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هر وقت ‏بیان اخبار و احادیث مى‏فرمود و مى‏خواست كه در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، به‏ عمه‏اش اسناد مى‏داد و از آن مخدره نقل مى‏فرمود. مع ذلك مى‏گفت:«حدثتنا عقلیتنا.»آیة الله خویى مى‏نویسد:" از مادرش سلام الله علیها روایت‏ مى‏كند. و جابر( فقیه، جزء سوم، باب معرفة الكبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مى‏كنند. این همه نشان از اوج مقام ‏روایى حضرت زینب (س) دارد كه متاسفانه كمتر مورد توجه قرار گرفته است."


راویان

باید توجه داشت كه ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است كه راویان دیگر نقل كرده‏اند، زیرا این بانوى ‏بزرگ خود عالمه‏اى غیر معلمه بود و روایاتى را كه نقل مى‏كرد، بى هیچ شبهه‏اى، معتبر و مستنداند؛ حتى روایت‏هایى كه در سنین‏ كودكى از او نقل شده‏اند. این بانوى بزرگوار كه پنج سال قبل از وفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا(س)، پدرش‏على (ع)، اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مى‏كرد. شمار راویان از وى بسیارند كه مى‏توان به:على ‏بن حسین(ع)، ابن عباس،  محمد بن عمر، عطاء بن سائب،  فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامرى و ... اشاره كرد. حال با تمسک به برخی روایات، مطلب خود را مزین می نماییم.


1- وسیله ارتباط خلق و خالق

ابوبكر با این سند از محمد بن زكریا، جعفر بن محمد بن عماره‏ كندى، پدرش، حسین بن صالح، از دو مرد از بنى‏هاشم، از حضرت ‏زینب (س) دخترعلى (ع) روایت كرد كه زینب (س) فرمود: « قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فى‏ خلقه و نحن خاصته و محل ‏قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛ ما وسیله ‏ارتباط خدا با مخلوق‏هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاكى‏ها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم.‏

2- بهشت جایگاه شیعیان

ابى ‏حجاف ( از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س) و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابى ‏حجاج، محمد بن عمرو هاشمى) از زینب دخترعلى (ع) نقل كرد كه فاطمه (س) فرمود: « قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انك یابن‏ ابى ‏طالب و شیعتك فى‏الجنه.‏» « و سیجى‏ء اقوام ینتحلون حبك ثم ‏یمرقون من الاسلام كما یمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا به ‏على (ع) فرمود: «اى پسرابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشت‏اند و به زودى قومى مى‏آیند كه از دوستى تو سخن مى‏گویند، آنگاه از اسلام فرار مى‏كنند، مانند پرت شدن تیر از كمان.»

3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله

روایتى مشهور به «فاطمیات‏» در باب دوست داشتن آل محمد هست كه با این اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عن‏ فاطمه بنت ابى عبدالله الحسین(ع) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا»؛ آگاه باشید هركسى كه‏ بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»

4- خطبه نور

یكى دیگر از احادیثى كه زینب (س) نقل كرد، خطبه طولانى حضرت‏ زهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى كه در متن آن ده‏ها حدیث‏ درخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى كه از حضرت فاطمه (س) نقل مى‏شود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصار تنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مى‏كنیم وعلاقه ‏مندان را به ‏مطالعه منابع آن ارجاع مى‏دهیم:در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر كرد و با همراهى جمعى ‏از بانوان وارد مسجد شد. ابوبكر و عده‏اى از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل از آغاز سخن، ناله‏  جانسوزى كرد كه بسیارى از حاضران گریستند و پس از آن كه مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:

- شكر نعمت

« ستایش خداى را بر نعمت‏هایى كه ارزانى داشت و سپاس او را که اندیشه نیكو در دل نگاشت. سپاس بر نعمت‏هاى فراگیر كه از چشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان كه بخشید و نثار احسان كه ‏پیاپى بخشید. نعمت‏هایى كه از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درك نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود و به خاطر درخواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.

- دیدگاه توحیدى

گواهى مى‏دهم خداى جهان یكى است و جز او خدایى نیست. نشان این ‏گواهى، درستى و بى‏آلایشى است و پایبندان این اعتقاد، دل‏هاى با بینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى كه چشم‏ها او را نمى‏توانند ببینند و گمان‏ها چگونگى او را نمى‏دانند.

- فلسفه آفرینش

همه چیز را از هیچ  پدید آورد و بى‏نمونه ‏اى افشا كرد؛ نه به‏ آفرینش آن‏ها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آن ‏كه خواست قدرتش را آشكار سازد و آفریدگان را بنده ‏وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبردارى‏ نهاد و نافرمانان را به كیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت ‏برهاند و به بهشت ‏بكشاند.

- خلقت پیامبر(ص)

گواهى مى‏دهم كه پدرم محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن‏ كه او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاب‏ بخشید و به نامى نامید كه سزاوارش بود و این هنگامى بود كه ‏آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده‏  بیم نگران و در پهنه‏ بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ، پایان كار همه‏ ‏كارها را دانا بود و بر دگرگونى‏هاى روزگار محیط، بینا و به‏ سرنوشت هرچیز، آشنا.

- فلسفه بعثت پیامبر(ص)

محمد (ص) را برانگیخت تا كار خود را به اتمام و آنچه را كه مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر كه درود خدا بر او باد؛دید هر فرقه‏اى، دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعله‏اى خزیده ‏و هر دسته‏اى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را كه‏ مى‏شناسند، از خاطر سترده‏اند.پس خداى بزرگ،  تاریكى‏ها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها را از تیرگى كفر بپرداخت و پرده‏هایى را كه بر دیده‏ها افتاده بود، به یك سو انداخت. از روى مهربانى، جوار خویش را به او ارزانى داشت و رنج این جهان كه خوش نمى‏داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حكم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت. درود خدا و بركات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحى ‏و رسالت و گزیده از آفریدگان و امت‏ باد. سپس به اهل مجلس‏ نگریست و چنین فرمود:

- عهد بندگان با خدا

شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احكام و امانت‏ داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خدا عهده ‏دارید و عهدى را كه با او بسته‏اید، پیمان نشکنید.

- جایگاه اهل بیت علیهم السلام

ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل كتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت‏هاى آن آشكار و آنچه درباره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریكى گمان به كنار و آواى آن‏ در گوش، مایه آرام و قرار و پیروی اش راهگشاى روضه رحمت ‏پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیل‏هاى روشن ‏الهى را در پرتو آیت‏هاى آن مى‏توان دید و تفسیر احكام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرام‏هاى خدا را بیان دارنده است و حلال‏هاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشن‏ ترین بیان رساننده.

- فلسفه احكام

سپس ایمان را واجب فرمود و به وسیله آن، زنگ شرك را از دل‏هاى شما زدود و با نماز خود پرستى را از شما دور نمود. روزه را نشان‏ دهنده دوستى ساخت و زكات را مایه افزایش روزى  بى‏ دریغ  و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى ما را عزت مسلمانى و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب‏ بقای زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش، و تمام پرداختن‏ پیمانه و وزن را مانع از كم فروشى و كاهش قرار داد.

- تبعیت از نهى خدا

فرمود مى ‏خوارى نكنند تا تن و جان از پلیدى پاك سازند و زنان ‏پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع كرد تا راه عفت پویند و شرك را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یكتاپرستى جویند. پس چنان كه باید، ترس از خدا را پیشه‏ گیرید و جز مسلمان نمیرید.

آنچه فرموده است ‏به جا آرید و خود را از آنچه نهى كرده، باز دارید كه تنها دانایان از خدا مى‏ترسند.

- من فاطمه دختر محمد (ص) هستم

مردم! چنان كه در آغاز سخن گفتم، من فاطمه‏ام و پدرم محمد (ص) است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد كه رنج‏ شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مى‏بینید او پدر من است، نه پدر زنان شما؛ و برادر پسرعموى من است، نه مردان شما. او رسالت ‏خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرق ‏و پشت مشركان را به تازیانه توحید خست و شوكت ‏بت پرستان را درهم شكست تا جمع كافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو كشید. زبان پیشواى دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.

- بعثت، صعود از ذلت ‏به اوج عزت

در آن هنگام شما مردم بر كنار مغاكى از آتش بودید خوار و در دیده همگان بى‏ مقدار. لقمه هر خورنده و شكار هر درنده و لگدكوب‏ هر رونده بودید. نوشیدنى‏ تان آب گندیده و ناگوار، خوردنى ‏تان ‏پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه ‏و همجوار تا آن كه خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاك ‏مذلت ‏برداشت و سرتان را به اوج رفعت‏ بر افراشت.

- على (ع) كیست؟

پس از آن همه رنج‏ها كه دید و خستگى كه تحمل كرد، رزم‏ آوران‏ ماجراجو و سركشان درنده ‏خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالینوش، از هر سو به وى تاختند و با او نرد مخالفت ‏باختند. هر گاه آتش كینه افروختند، آن را خاموش ساخت ‏و گاهى كه گمراهى سر برداشت، یا مشركى دهان به بیهودگى گشاد، برادرش، على را در كام آنان انداخت. على بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و كار آنان را با دم شمشیر یكسره كرد. او این رنج را براى خدا مى‏كشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مى‏كرد و در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر(ص) را مى‏دید و سرورى ‏اولیاى خدا را مى‏خرید. همواره دامن به كمر زده نصحیت كننده، تلاش و كوشش كننده بود.

- نفاق رخ نمود

اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى ‏رسول خویش گزید، دو رویى آشكار شد و كالاى دین بى‏خریدار. و گمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوه ‏گویى در كوى و برزن و در پى ‏گرمى بازار. شیطان از كمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبك در پى ‏او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»

منابع:

خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.