خاطرات مقام معظم رهبری از امام(1)
به منظور تبیین صفات و سیره عملی و سیاسیِ حضرت امام خمینی (ره) گزیدهای از خاطرات مقام معظم رهبری درباره شخصیت حضرت امام خمینی(ره) از دوره زمانی بهار 58 تا شهریور 88 را خدمتتان تقدیم میکنیم.
تاکید امام بر عدم تفکیک دین از سیاست
من به یاد میآورم که در زمان ریاست جمهوری خود، قصد شرکت در یک مجمع جهانی و ایراد سخنرانی را داشتم. رسم من این بود که متن این نوع سخنرانیها را قبلا خدمت امام ارایه میدادم و میگفتم: «بنده این متن را آماده کردهام.» تا ایشان اگر نظری داشتند، بیان کنند.
در مورد آن سخنرانی که قرار بود در جمعی از سران کشورها ـ که اکثرشان هم غیر مسلمان بودند ـ ایراد شود، ایشان به من گفتند قضیه تفکیکناپذیری دین از سیاست را هم در متن سخنرانی بگنجانید! من ابتدا تعجب کردم که آخر این قضیه چه مناسبت دارد؟! اما چون ایشان فرموده بودند، خود را موظف میدانستم آنچه را که خواستهاند، انجام دهم.
خلاصه اینکه به قاعدهی یکی دو صفحه، قضیه تفکیکناپذیری دین از سیاست را در متن سخنرانی گنجاندم. نهایت سعیام این بود که آن قضیه، در ابتدای متن سخنرانی و جای برجستهای گنجانده شود.
بعدها هر چه زمان گذشت به صحت نظر ایشان بیشتر معتقد شدم. همان وقت هم ـ بعد از آنکه سخنرانی انجام شد و برگشتم ـ به دوستانم گفتم: «این فرموده و نظر امام، در ابتدا به نظرم عجیب آمد؛ اما پس از ایراد سخنرانی، فهمیدم که این فکر کاملا درست بود.» تاکید مکرر امام به این خاطر بود که واقعا روی این قضیه، در طول زمان، خیلی کار شده است. (1)
ایمان امام به توده مردم و نقش روحانیت
یک روزی بعد از یک سخنرانی که امام مبالغی صحبت کرده بودند، ما خدمتشان شرفیاب شدیم. حقیقت این است که آدم نگران است از اینکه امام زیاد و بلند و با شور و هیجان صحبت کنند.
ایشان از یک بیماری قلبی تازه برخاستند و آدم نگران میشود، طبیعی است، همه هرکسی توجه پیدا کند نگران میشود.
خدمتشان عرض کردیم که خوب است شما یک قدری این سخنرانیها، این صحبتها را کم کنید. لااقل اگر قرار است صحبت بفرمائید، طولانی صحبت نکنید، یک ربع ساعت مثلا.
نه سه ربع ساعت و یک ساعت که گاهی دیده شده در همین اواخر ایشان فرمودند که من آرام صحبت میکنم. بعد فرمودند وقتی که عدهای از همین مردم، از همین عامه مردم اینجا میآیند، من میتوانم نروم و برایشان صحبت نکنم. این ایمان به توده مردم است و بدانید که اگر این ایمان به تودهی مردم نبود این انقلاب حالا حالاها پیروز نشده بود. (2)
پیروزی در انجام تکلیف
یکی از برادران عزیزی که در پاریس خدمت امام بودند برای من نقل میکردند. در پاریس خبرنگارها از امام پرسیدند شما چقدر امیدوار به پیروزی خودتان هستید؟
امام خطاب به خبرنگارها گفتند ما همین الان پیروزیم. این را امام در وضعی گفت که شاه هنوز امیدوار بود که کماندوهای امریکایی بریزند مردم را قتل عام کنند.
احتمالش هم بود ممکن بود بکنند، در همان شرایط امام گفت ما پیروزیم. چرا پیروزیم؟ چون آن شخصی که تکلیفش را انجام داده و موفق شده که تکلیفش را انجام بدهد پیروز است. (3)
تواضع و حیای امام در امور عاطفی و معنوی
شبی در یک جلسه خصوصی با دو سه نفر از دوستان، منزل مرحوم حاج احمد آقا نشسته بودیم؛ ایشان {حضرت امام} هم نشسته بود. یکی از ما گفتیم: آقا شما مقامات معنوی دارید، مقامات عرفانی دارید؛ چند جملهای ما را نصیحت و هدایت کنید.
آن مرد با عظمتی که آنگونه اهل معنا و سلوک بود، در مقابل این جمله ستایشگونهی کوتاه یک شاگردش ...آن چنان در حال حیا و شرمندگی و تواضع فرو رفت که اثر آن در رفتار و جسم و کیفیت نشستن او محسوس شد! در حقیقت ما شرمنده شدیم که این حرف را زدیم که موجب حیای امام شد.
آن مرد شجاع و آن نیروی عظیم، در قضایای عاطفی و معنوی این گونه متواضع و با حیا بود. (4)
دنیاى بدون «خمینى»
خدا مىداند كه در طول این دهسال، فكر چنین روزى، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمىدانستیم دنیاى بدون «خمینى» چگونه قابل تحمل است.
به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض كردم: دعاى بزرگ من در پیشگاه خدا این است كه من قبل از شما بمیرم . در همان روز تلخ كه حال امام مساعد نبود، من جمعى از اعضاى شوراى بازنگرى قانون اساسى را دعوت كردم و به آنها گفتم كه حال امام خوب نیست؛ كار بازنگرى را قدرى تسریع كنیم و مژدهى اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزى كه ممكن بود پیش آید، قلب من مىلرزید؛ صدایم شكست و نتوانستم حرفم را تمام كنم... (5)
توصیه امام (ره) به آیتالله خامنهای در بیمارستان
بهار سال 1365، روزى را كه امام(ره) در بستر بیمارى بودند، فراموش نمىكنم. ایشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقریباً ده، پانزده روزى در بستر بیمارى بودند.
در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمد آقا به من تلفن كردند و گفتند سریعاً به آنجا بیایید؛ فهمیدم كه براى امام(ره) مسألهاى رخ داده است. آناً حركت كردم و پس از چند ساعت طى مسیر، خود را به تهران رساندم.
اولین نفر از مسؤولان كشور بودم كه شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ایشان حاضر شدم . روزهاى نگرانكننده و سختى را گذراندیم. خدمت امام(ره) رفتم و هنگامى كه نزدیك تخت ایشان رسیدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه كردم.
ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه كردند. بعد چند جمله گفتند كه چون كوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم .
در آن لحظاتی كه امام(ره) ناراحتى قلبى پیدا كرده بودند، ایشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند، بنابراین مهمترین حرفى كه در ذهن ایشان بود، قاعدتاً مىباید در آن لحظهى حساس به ما مىگفتند.
ایشان فرمودند: «قوى باشید، احساس ضعف نكنید، به خدا متكى باشید، «اشدّاء على الكفّار رحماء بینهم» باشید، و اگر با هم بودید، هیچكس نمىتواند به شما آسیبى برساند» . به نظر من، وصیت سىصفحهای امام(ره) مىتواند در همین چند جمله خلاصه شود. (7)
پی نوشت:
(1)دیدار با روحانیون خوزستان در حوزه علمیه اهواز 1375/12/18 - كتاب «مدح خورشید».صفحه 104
(2)سخنرانی با عنوان مساله امامت پیشوایی (نیمه شعبان)1359/4/12- كتاب «مدح خورشید».صفحه 20
(3) بیانات در جمع امت شهیدپرور مشهد به مناسبت شهادت امام رضا(علیهالسلام) 1363/9/3 - «مدح خورشید».صفحه 32
(4) خطبههای نماز جمعه 1378/3/14 – «مدح خورشید».
(5) سخنرانى در مراسم بیعت فرماندهان و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 17/03/1368
(7) سخنرانى در مراسم بیعت ائمهى جمعهى سراسر كشور، 12/4/1368
منابع:
پایگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب
پایگاه شناخت رهبری
بنیاد تبیین اندیشه های امام خمینی در دانشگاه ها
تهیه و فرآوری: عبداله فربود ، گروه حوزه علمیه تبیان