تبیان، دستیار زندگی
کویر، دل بزرگی دارد که بی «امید» دق نمی‌کند. ما هم سال‌هاست با تو و بی‌ تو هستیم... اما با «امید» نفس می‌کشیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با من دعای ندبه می‌خوانی


کویر، دل بزرگی دارد که بی «امید» دق نمی‌کند. ما هم سال‌هاست با تو و بی‌ تو هستیم... اما با «امید» نفس می‌کشیم.


اللهم عجل لولیك الفرج

دوباره اضطراب است و من و چشمان بارانی

تمام جمعـــه‌ها با من دعای ندبه می‌خوانی

کنار پنجـــره یاسی همیشه منتظــــر مانده

دوباره قطره‌ای اشک است و اندوه و پریشانی

هزاران بغض در نایم گلوگیرم کند هــر شب

چرا ای ماه من امشب به پشت ابر می‌مانی

بسان یک کبوتـــــر با هزاران زخم بر دوشم

شکسته هــر دو بال من از این پرواز طولانی

غریبی بی‌پناهم کــــرد و تنهایی از آن بدتر

و اهل کوچه می‌دانــد که دردم را تو میدانی

دعا، امن یُجیب است و غزل مضمون تنهایی

چه مضمونـی از این زیبا که پیدایی و پنهانی

     «رقیه غلامی»

امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) فرمودند:

نفع بردن از من در زمان غیبتم، مانند نفع بردن از خورشید هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ایمنی بخش اهل زمین هستم، همچنانكه ستارگان ایمنی بخش اهل آسمانند. (بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 181)

شاید این جمعه بیاید... شاید

کویر، دل بزرگی دارد که بی «امید» دق نمی‌کند.

ما؛ سال‌هاست آواز «انتظار» از حلقوم ساعت‌هایمان می‌تراود.

سال‌هاست دود غلیظی از بغض فراق در گلویمان می‌پیچد.

سال‌هاست با کسالت‌های آنی، با دل‌مشغولی‌های کال، گاهی با غم نان مدارا می‌کنیم.

سال‌هاست با تو و بی‌ تو هستیم... اما با «امید» نفس می‌کشیم.

گاهی می‌گویم: نکند کفش‌های تحملمان پاره شود و چشم دلمان از مدار انتظار بلغزد...

نـــه، نمی‌شود...

فردا باز هم خورشید در آسمان قدم می‌زند...

تو را به خدا بیا و تا جام این فصل دل‌تنگی ما خالی نشده، آیه‌های عدالت را در گوش زمین نجوا کن.


باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از: anima49 و mohsen_yahoo