تبیان، دستیار زندگی
زندگی در کنار یک روحانی با اخلاق ،محاسن بسیاری دارد. زندگی توام با آرامش و یاد خداست. ممکن است مردی به خاطر شغلش درآمد بالایی داشته باشد اماانسان بی قیدی باشد پس همسرش لذت نمی برد و احساس آرامش نمی کند. اما در کنار روحانی که با اخلاق و دیندار است ، زندگی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : ندا داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسمان آبی در کنار زندگی با یک روحانی


زندگی در کنار یک روحانی با اخلاق ،محاسن بسیاری دارد. زندگی توام با آرامش و یاد خداست. ممکن است مردی به خاطر شغلش درآمد بالایی داشته باشد اماانسان بی قیدی باشد ، پس همسرش لذت نمی برد و احساس آرامش نمی کند. اما در کنار روحانی که با اخلاق و دیندار است ، زندگی رنگ و بویی دیگر دارد. مصاحبه اختصاصی تبیان را با همسر یک روحانی بخوانید ...


_نظر شما در باره ی ازدواج با یک روحانی ، در زمان مجردی چه بود؟

***من از یک خانواده ی روحانی بودم، در مدرسه ای درس می خواندم که خیلی از همکلاسی هایم، پدرهایشان روحانی بودند و بعضی از آنها در سن کم با یک روحانی ازدواج کرده بودند . یعنی نسبت به این لباس و مسائل پیرامون آن اطلاع کافی داشتم. از طرفی شاهد این موضوع بودم که برخی از روحانیون اخلاق خانوادگی خوبی ندارند.در بین دوستانم بودند آنهایی که از اخلاق پدر و یا همسر خود ناراضی بودند .از طرفی  پدر و پدر بزرگ خودم را می دیدم که روحانی و با اخلاق بودند در نظر من به روحانیت تأثیر زیادی داشتند. آنها حلال را حلال می دانستند و حرام را حرام. سخت گیری شدیدی نداشتند. زندگی در کنارشان مطبوع بود و به خانواده شان توجه می کردند. همین موضوع باعث شد که نه تصمیم قطعی داشته باشم که با یک روحانی ازدواج کنم و نه از این که همسر یک روحانی باشم ،ابایی داشتم.

_وقتی همسرتان به خواستگاری شما آمدند ، روحانی بودند؟

***خیر ، وقتی ایشان  به خواستگاری من آمدند نکته ای که برای من مثبت بود این بود که ایشان دانشجوی رشته مهندسی بودند اما گفتند که به خاطر علاقه به دروس دینی قصد دارند در این زمینه تحصیل کنند. برای من مهم بود که ایشان علی رغم موفقیت در زمینه ی دیگر از فرط علاقه به دروس دینی تصمیم داشتند درس حوزه بخوانند. انگیزه ی ایشان برای من خیلی مهم بود حتی ملبس نمی شدند و می گفتند باید زمانی این لباس را بپوشم که بتوانم پاسخگوی واقعی مسائل دینی مردم باشند.

_آ یا تا به حال  با مردمی که با روحانیت مخالف هستند برخورد کردید؟ ناراحت نشدید؟

***ذهن انسان عادت دارد که مسائل رو تعمیم می دهد ، اگر چهار بار از چهار انسان که کوتاه قد هستند رفتار نامناسب ببینند می گویند انسانهای کوتاه رفتارشان بد است. در صورتیکه اشتباه است اگر از یک روحانی یا چند روحانی رفتارهای نامناسب دیده شده دلیل نمی شود همه ی آنها اینگونه باشند البته قبول دارم که افراد روحانی و خانواده هایشان بیشتر زیر ذره بین هستند و باید بیشتر رعایت کنند چون راهی که روحانیون در نظر می گیرند، تبلیغ دین است و به همین جهت مردم بر رفتارهایشان حساس تر هستند اما گاهی رفتارها و طرز برخوردها به خاطر همان تعمیم غلط ، بسیار ناراحت کننده است اما من به شخصه روی این موضوع خیلی حساس نیستم.

_بعد از ملبس شدن همسرتان، شرایط زندگی تان تغییر کرد؟

***بله، در برخی موارد شرایط زندگی مان تغییر کرد. مخصوصا در حال حاضر که نظر برخی مردم مساعد نیست . سعی می کنیم ، بعضی از مکان ها که می دانیم امکان تمسخر مردم هست ، نرویم  البته این موضوع در ایران مشکل ساز است. دوست همسر من در یکی از شهرهای انگلیس، معمم هستندو مشکلی ندارند اما در ایران حتی در یک شهر ساحلی نمی توان با لباس روحانیت بروی.

به نظر من نوع نگاه مردم ما به جایگاه شغل ها مشکل دارد. یکی از دوستان من در دانشگاهی در کانادا تحصیل می کند که استاد بیوشیمی آنها، همسرش نجار است و این استاد این موضوع را با افتخار سر کلاس بیان کرده و گفته تمام شغل ها به هم وابسته اند، برخی سخت تر هستند و برخی شرایط ویژه دارند و این دلیل بر بدی شغل نیست ما هنوز به این نگاه  نرسیده ایم.تنها لباس روحانیت نیست که گرفتار کژ فهمی می شود ، گاهی با مشاغل شریف دیگر هم بخاطر رتبه ی اجتماعی شان بد برخورد می گردد.

_ یعنی شما از مراکز تفریحی و پارکها و ... استفاده نمی کنید؟

***من سعی می کنم جایی که احساس کنم به عزت نفسم خدشه وارد می شود ،نروم .البته در شهر قم مشکلی نداریم.

در یکی از شهر های ایران که بافت سنتی تری دارند و یا حتی در کمال آزادی هستند اما نوع ادب مردم متفاوت با تهران است ،  وارد مغازه ای شدم که آهنگ تندی پخش می شد و فروشنده یقه ی لباسش باز بود اما با ورود من ، آهنگ را قطع کرده و لباسش را مناسب کرده است و از آن طرف بچه های کوچکی که در تهران درخیابان با لحن مسخره آمیزی حرف زده اند که دلیلش حرفهای والدین آنها در خانه است .

این لباس سختی هایی دارد که لازمه ی کار تبلیغ دین است همه ی روحانی ها این هایی نیستند که در تلویزیون دعوت می شوند یا در تهران و شهرهای بزرگ ، منبرهای شلوغ دارند بلکه یک روحانی گاهی باید به نقاط دور افتاده و روستاهای بدون امکانات برود تا درد روحی و جهل مردم را مداوا کند

_همسر شما از وظایف همسری شان بخاطر شغلشان غافل نمی شوند؟

***نه اینکه غافل شوند اما یک وقت هایی مشغله ی زیاد باعث می شود حضورشان کم شود. سفرهای زیادی دارند اما محبت و توجه شان کافی است.

_شما به عنوان فرزند یک روحانی ، احساس می کردید در شرایط ویژه ای زندگی می کنید؟

***نه من در خانه و در ارتباط با پدرم احساس نمی کردم ایشان باپدرهای دیگر فرق دارند. ایشان در خانه بسیار خوش اخلاق و مهربان بودند و با ما بازی می کردند و به گونه ای محبت را در زندگی به ما نشان می دادند که علی رغم زندگی ساده هیچوقت احساس کمبود نمی کردیم.ارتباط پدر و مادرم هم با هم خیلی خوب بود.

آسمان آبی در کنار زندگی با یک روحانی

_از فراز و نشیب های زندگی کنار یک روحانی برای ما بگویید:

***زندگی در کنار یک روحانی با اخلاق ،محاسن بسیاری دارد. زندگی توام با آرامش و یاد خداست. ممکن است مردی به خاطر شغلش درآمد بالایی داشته باشد اماانسان بی قیدی باشد  پس همسرش لذت نمی برد و احساس آرامش نمی کند. اما در کنار روحانی که با اخلاق و دیندار است ، زندگی رنگ و بویی دیگر دارد.

سختی هایی دارد که لازمه ی کار تبلیغ دین است همه ی روحانی ها این هایی نیستند که در تلویزیون دعوت می شوند یا در تهران و شهرهای بزرگ ، منبرهای شلوغ دارند بلکه یک روحانی گاهی باید به نقاط دور افتاده و روستاهای بدون امکانات برود تا درد روحی و جهل مردم را مداوا کند مانند پزشکی که به نقاط محروم می رود تا آنها را از بیماری نجات دهد.

وقتی شریک زندگی ات قرار است قدم در راه خدا بر دارد ، باید با آن همراه باشی و سد راه خیر نشوی.

هزاران هزار طلبه در ماه مبارک به روستاها می روند و کلاس احکام می گذارند و درس اخلاق می دهند و ....

_در سفرهای تبلیغی همسرتان با ایشان هستید؟

***در همه ی سفرها همراهشان نیستم اما چند بار در ماه مبارک همراهشان بودم. این سفرها پر از خاطرات و درس زندگی است. یکی از ماه های مبارک را همراه هم به روستای دورافتاده ای در یک منطقه ی گرمسیر رفتیم که واقعا شرایط زندگی بدی داشتند اما مردم آنجا ارادت ویژه ای به امیرالمومنین داشته و من در بدو ورود با آنکه این موضوع را نمی داستم اما از حس و حال شهر به همسرم گفتم که این جا یک حس عجیبی دارد.بعدا متوجه شدم که تنها منطقه ی شیعه نشین آن نواحی است.مردم آنجا برخی مسائل ابتدایی دین را نمی دانستند یعنی نیاموخته بودند اما ارادتشان به امیر المومنین علیه السلام خیلی خاص بود. زندگی شان را پای این اعتقاد حاضر بودند فدا کنند.

_یک خاطره از سفرهایی که همراه همسرتان بودید : 

***در روستایی که شرایط اقتصادی خوبی هم نداشتند ، یکی از اهالی خیلی فقیر  ما را برای افطار دعوت کردند و خودشان سر سفره حاضر نشدند.بعدا فهمیدیم که غذا به اندازه ی کافی نداشتند .افطار خیلی سختی بود . غذا از گلویمان پایین نمی رفت اما آنها خیلی دوست داشتند که ما را دعوت کنند چون فکر می کردند ،حضور همسر من در خانه شان باعث برکت و سلامتی می شود. از این خاطرات زیاد است. مردم این مناطق هرچنداز مسائل دینی اطلاع دقیقی نداشتند اما در همان چیزهایی که به آن اعتقاد داستند ، خیلی راسخ و پایدار بودند. خانومی بود که اعتقاد داشت اگر یک روحانی سید به خانه شان برود ، صاحب فرزند می شود و جالب است بعد از رفتن ما به خانه شان بعد از ١٠ سال ،صاحب فرزند شد. دلیل این اتفاق نه حضور ما که اعتقاد خودش بود.

بخش خانواده ایرانی تبیان 


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.