تبیان، دستیار زندگی
دسته دسته فرشته ها هر شب بر تو عرض سلام می کردند و بزرگان آسمانی ها پیش تو احترام می کردند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چهارمین علیِّ خانه نشین

امام هادی

دسته دسته فرشته ها هر شب

بر تو عرض سلام می کردند

و بزرگان آسمانی ها

پیش تو احترام می کردند

**

آسمانها همیشه دلگرم اند

بسکه خورشید مهربان دارید

ذره ای هم به ما بتابانید

از نگاهی که بی کران دارید

**

باید از فاطمه اجازه گرفت

تا که نام تو را ترنم کرد

باید آری برای ذکر شما

یا وضو داشت یا تیمم کرد

**

لوحی از یک زیارت جامع

بهترین هدیه شما بر ماست

لوح سبزی که امتداد آن

در میان صحیفه ی زهراست

**

لحظه لحظه حیاتتان اینجا

جان تازه به آسمان می داد

سیره های زلال و پاک شما

عکستان را به ما نشان می داد

**

رزق های تمام این عالم

گرچه در دست آسمانت بود

گرچه هر روز آفرینش هم

احتیاجش به لقمه نانت بود

**

لیک هر روز ای تواضع محض

در پی رزق کار می کردی

و همیشه به نام بسم الله

سفره ات را بهار می کردی

**

می نویسد زمین کلامت را

می سراید زمان برای ما

دوست داریم بشنویم از تو

چند آیه بخوان برای ما

**

چشمهایت چقدر خون گرمند

که گدا را به خانه می خوانند

دستهایت چقدر پر مهرند

که کسی را ز در نمی رانند

**

آه دنیا چه کرده ای با خود

با خودت با امام خوبیها

مهر دیدی و در عوض کردی

دشمنی با تمام خوبیها

**

امام هادی

با بهشتی که توی چشمانش

حرمین پر استجابت داشت

با همان جانشین بر حقی که

بر زمین و زمان نیابت داشت

**

تو چه کردی که آسمان لرزید

از غم و غصه های خورشیدش

از جگرهای پاره پاره ی او

از شب و روزهای تبعیدش

**

این علیِ چهارمی بوده

که به خانه نشینی اش بردی

و شبانه دو دست او بستی

به شب دل غمینی اش بردی

**

باز شب شد و باز مردی را

سر برهنه به کوچه ها بردند

خاطرات شکسته ی او را

به مدینه، به کربلا بردند

**

کینه هاشان شکفت وقتی که

ضربه از آفتاب می خوردند

بی حیاها به ناسزا آن شب

پیش چشمش شراب می خوردند

**

در همانجا که بزم شور و شراب

داغ های تو را شرر می زد

بغض سنگین اشک چشمانت

به حوالی کوفه پر می زد

**

به همانجا که دست زنها را

به سر شانه هایشان بستند

و به دستان دختر حیدر

همگی را به ریسمان بستند

**

کاش آن لحظه آسمان ها را

روی کوفه خراب می کرند

چون اسیران اهل بیتی را

خارج از دین خطاب می کردند

شام مثل فضای کوفه نبود

که علی را حساب می کردند

با سری که به چوب می بستند

خواهری را عذاب می کردند

وای آن لحظه بر شما چه گذشت؟

که کنیز انتخاب می کردند

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


رحمان نوازنی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.