تبیان، دستیار زندگی
حکمت و لطف الهی اقتضاء دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایسته ای از روی سهو و نسیان هم از ایشان سر نزند تا مردم، گمان نکنند که ادعای سهو و نسیان را بهانه ای برای ارتکاب گناه، قرار داده اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دلایل عصمت انبیاء

عصمت


اعتقاد به عصمت انبیاء علیهم السلام از گناهان عمدی و سهوی، یکی از عقاید قطعی و معروف شیعه است که ائمه ی اطهار علیهم السلام آنرا به پیروانشان تعلیم داده اند و با بیانات گوناگونی به احتجاج با مخالفان پرداخته اند. و یکی از معروفترین احتجاجات ایشان در این زمینه ی احتجاج حضرت رضا صلوات الله و سلامه علیه است که در کتب حدیث و تاریخ، مضبوط می باشد.

و اما نفی سهو و نسیان از ایشان در امور مباح و عادی کمابیش مورد اختلاف، واقع شده و ظاهر روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام هم خالی از اختلاف نیست و تحقیق درباره ی آنها نیاز به مجالی گسترده تر دارد و بهرحال، نمی توان آنرا یکی از اعتقادات ضروری قلمداد کرد. و اما دلایلی که برای عصمت انبیاء علیهم السلام آورده شده به دو دسته، تقسیم می شود: یکی دلایل عقلی و دیگری دلایل نقلی. هر چند بیشترین اعتماد، بر دلایل نقلی است. ما در این جا به ذکر دو دلیل عقلی، مبادرت می ورزیم و سپس به ذکر بعضی از دلایل قرآنی می پردازیم.        


دلایل عقلی بر عصمت انبیاء

نخستین دلیل عقلی بر لزوم عصمت انبیاء علیهم السلام از ارتکاب گناهان این است که هدف اصلی از بعثت ایشان راهنمایی بشر بسوی حقایق و وظایفی است که خدای متعال برای انسانها تعیین فرموده است و ایشان در حقیقت، نمایندگان الهی در میان بشر هستند که باید دیگران را به راه راست، هدایت کنند. حال اگر چنین نمایندگانی و سفیرانی پای بند به دستورات الهی نباشند و خودشان برخلاف محتوای رسالتشان عمل کنند مردم، رفتار ایشان را بیانی مناقض با گفتارشان تلقی می کنند و دیگر به گفتارشان هم اعتماد لازم را پیدا نمی کنند، و در نتیجه، هدف از بعثت ایشان بطور کامل، تحقق نخواهد یافت. پس حکمت و لطف الهی اقتضاء دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایسته ای از روی سهو و نسیان هم از ایشان سر نزند تا مردم، گمان نکنند که ادعای سهو و نسیان را بهانه ای برای ارتکاب گناه، قرار داده اند.

افراد مستعد با برخورداری از دانش و بینش لازم و بهره مندی از تربیت صحیح، مراتب مختلفی را از کمال و فضیلت بدست می آورند تا آنجا که به مرز عصمت، نزدیک می شوند و حتی خیال گناه و کار زشت را هم در سر نمی پروانند چنانکه هیچ فرد عاقلی به فکر نوشیدن داروهای سمّی و کشنده یا خوردن مواد پلید و گندیده نمی افتد

دومین دلیل عقلی بر عصمت انبیاء علیهم السلام این است که ایشان علاوه بر اینکه موظفند محتوای وحی و رسالت خود را به مردم، ابلاغ کنند و راه راست را به ایشان نشان دهند همچنین وظیفه دارند که به تزکیه و تربیت مردم بپردازند و افراد مستعد را تا آخرین مرحله ی کمال انسانی برسانند. به دیگر سخن، ایشان علاوه بر وظیفه ی تعلیم و راهنمایی، وظیفه ی تربیت و راهبری را نیز به عهده دارند آن هم تربیتی همگانی که شامل مستعدترین و برجسته ترین افراد جامعه نیز می شود و چنین مقامی در خور کسانی است که خودشان به عالیترین مدارج کمال انسانی رسیده باشند و دارای کاملترین ملکات نفسانی (ملکه ی عصمت) باشند.

افزون بر این، اساساً نقش رفتار مربّی در تربیت دیگران بسی مهمتر از نقش گفتار اوست و کسی که از نظر رفتار، نقصها و کمبودهایی داشته باشد گفتارش هم تأثیر مطلوب را نمی بخشد. پس هنگامی هدف الهی از بعثت پیامبران بعنوان مربیّان جامعه، بطور کامل تحقق می یابد که ایشان از هر گونه لغزشی در گفتار و کردارشان مصون باشند.

دلایل نقلی بر عصمت انبیاء

1- قرآن کریم، گروهی از انسانها را مخلَص (1)، (خالص شده برای خدا) نامیده است که حتی ابلیس هم طمعی در گمراه کردن ایشان نداشته و ندارد و در آنجا که سوگند یاد کرده که همه ی فرزندان آدم (ع) را گمراه کند مخلصین را استثناء کرده است چنانکه در آیه ی (82 و 83) از سوره ی ص از قول وی می فرماید: «قال فبعزّتک لاغویّنهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین». و بی شک، طمع نداشتن ابلیس در گمراهی ایشان بخاطر مصونیتی است که از گمراهی و آلودگی دارند وگرنه دشمنی وی شامل ایشان هم می شود و در صورتی که امکان می داشت هرگز دست از گمراه کردن ایشان برنمی داشت.

بنابراین، عنوان «مخلص» مساوی با «معصوم» خواهد بود و هرچند دلیلی بر اختصاص این صفت به انبیاء علیهم السلام نداریم ولی بدون تردید، شامل ایشان هم می شود، چنانکه قرآن کریم تعدادی از انبیاء را از مخلصین شمرده و از جمله در آیه ی (45 و 46) از سوره ی ص می فرماید:

«واذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی و الابصاره انّا اخلصناهم بخالصه ذکری الدّار» و در آیه ی (51) از سوره ی مردم می فرماید: «واذکر فی الکتاب موسی انّه کان مخلصاً و کان رسولاً نبیّاً» و نیز علت مصونیت حضرت یوسف (ع) را که در سخت ترین شرایط لغزش، قرار گرفته بود مخلص بودن وی دانسته و در آیه ی (24) از سوره ی یوسف می فرماید:

«کذلک لنصرف عنه السّوء و الفحشاء انّه من عبادنا المخلصین».

عصمت

2- قرآن کریم، اطاعت پیامبران را بطور مطلق، لازم دانسته، و از جمله در آیه ی (63) از سوره ی نساء می فرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله» و اطاعت مطلق از ایشان در صورتی صحیح است که در راستای اطاعت خدا باشد و پیروی از آنان منافاتی با اطاعت از خدای متعال نداشته باشد وگرنه امر به اطاعت مطلق از خدای متعال و اطاعت مطلق از کسانی که در معرض خطا و انحراف باشند موجب تناقض خواهد بود.

3- قرآن کریم، مناصب الهی را اختصاص به کسانی داده است که آلوده ی به «ظلم» نباشند و در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) که منصب امامت را برای فرزندانش درخواست کرده بود می فرماید: «لاینال عهدی الظالمین».(2) و می دانیم که هر گناهی دست کم، ظلم به نفس می باشد و هر گنهکاری در عرف قرآن کریم «ظالم» نامیده می شود پس پیامبران یعنی صاحبان منصب الهی نبوّت و رسالت هم منزّه از هر گونه ظلم و گناهی خواهند بود.

از آیات دیگر و نیز از روایات فراوانی می توان عصمت انبیاء علیهم السلام را استفاده کرد که از پرداختن به آنها صرف نظر می کنیم.

راز عصمت انبیاء

در پایان این درس، مناسب است اشاره ای به راز عصمت انبیاء علیهم السلام داشته باشیم. اما راز مصونیت ایشان در مقام دریافت وحی این است که اساساً ادراک وحی از قبیل ادراکات خطابردار نیست و کسی که استعداد دریافت آنرا داشته باشد واجد یک حقیقت علمی می شود که حضوراً آنرا می یابد و ارتباط آنرا با وحی کننده خواه فرشته ای واسطه باشد یا نباشد مشاهده می کند.(3) و امکان ندارد که گیرنده ی وحی، دچار تردید شود که آیا وحی را دریافت داشته یا نه؟ و یا چه کسی به او وحی کرده است؟ و یا مفاد و محتوای آن چیست؟ و اگر در پاره ای از داستانهای ساختگی آمده است که پیامبری در پیامبری خودش شک کرد یا مفاد وحی را درک نکرد یا وحی کننده را نشناخت کذب محض است و چنین اباطیلی شبیه آن است که گفته شود کسی در وجود خودش یا در امور حضوری و وجدانیش شک کرده است!!

حکمت و لطف الهی اقتضاء دارد که پیامبران، افرادی پاک و معصوم از گناه باشند و حتی کار ناشایسته ای از روی سهو و نسیان هم از ایشان سر نزند تا مردم، گمان نکنند که ادعای سهو و نسیان را بهانه ای برای ارتکاب گناه، قرار داده اند

اما بیان راز عصمت انبیاء علیهم السلام در انجام وظایف الهی- و از جمله ابلاغ پیام و رسالت پروردگار به مردم- نیاز به مقدمه ای دارد و آن این است:

کارهای اختیاری بشر به این صورت، انجام می گیرد که میلی در درون انسان نسبت به امر مطلوبی پدید می آید و در اثر عواملی مختلفی برانگیخته می شود و شخص به کمک علوم ادراکات گوناگونی راه رسیدن به هدف مطلوب را تشخیص می دهد و اقدام به کاری متناسب با آن می کند. و در صورتی که میلهای متعارض و کششهای متزاحمی وجود داشته باشد سعی می کند بهترین و ارزنده ترین آنها را تشخیص دهد و آنرا برگزیند. ولی گاهی در اثر نارسایی دانش، در ارزیابی و تشخیص بهتر، اشتباه می کند یا غفلت از امر برتر یا عادت و انس به امر پست تر، موجب سوء گزینش می شود و مجالی برای اندیشه ی صحیح و انتخاب اصلح، باقی نمی ماند.

پس هر قدر انسان، حقایق را بهتر بشناسد و نسبت به آنها آگاهی و توجه بیشتر و زنده تر و پایدارتری داشته باشد و نیز اراده ی نیرومندتری بر مهار کردن تمایلات و هیجانات درونیش داشته باشد حسن انتخاب بیشتری خواهد داشت و از لغزشها و کجرویها بیشتر در امان خواهد بود.

و به همین جهت است که افراد مستعد با برخورداری از دانش و بینش لازم و بهره مندی از تربیت صحیح، مراتب مختلفی را از کمال و فضیلت بدست می آورند تا آنجا که به مرز عصمت، نزدیک می شوند و حتی خیال گناه و کار زشت را هم در سر نمی پروانند چنانکه هیچ فرد عاقلی به فکر نوشیدن داروهای سمّی و کشنده یا خوردن مواد پلید و گندیده نمی افتد.

اکنون اگر فرض کنیم که استعداد فردی برای شناختن حقایق در نهایت شدت باشد و نیز صفای روح و دلش در حدّ اعلا باشد و به تعبیر قرآن کریم همانند روغن زیتون خالص و زلال و آماده ی احتراق باشد که گویی خودبخود و بدون نیاز به تماس با آتشی در حال شعله ور شدن است. «یکاد زیتها یضیّ و لو لم تمسسه نار» و بخاطر همین استعداد قوی و صفای ذاتی، تحت تربیت الهی قرار گیرد و بوسیله ی روح القدس تأیید شود چنین فردی با سرعت غیرقابل وصفی مدارج کمال را طی خواهد کرد و ره صد ساله را یک شبه خواهد پیمود و حتی در دوران طفولیت بلکه در شکم مادر هم بر دیگران برتری خواهد یافت. برای چنین فردی، بدی و زشتی همه گناهان همانقدر روشن است که زیان نوشیدن زهر، و زشتی اشیاء پلید و آلوده برای دیگران، و همانگونه که اجتناب افراد عادی از چنین کارهایی جنبه ی جبری ندارد اجتناب معصوم از گناهان هم به هیچ وجه منافاتی با اختیار وی نخواهد داشت.

پی نوشت:

1) باید توجه داشت که مخلص (به فتح لام) غیر از مخلص (به کسر لام) است و اولی دلالت دارد بر اینکه خدا شخص را خالص کرده است و معنای دومی این است که شخص اعمالش را با اخلاص انجام می دهد.

2) سوره ی بقره، آیه ی 124.

3) قرآن کریم در این باره می فرماید: «ما کذب الفواد ما رای» (سوره ی نجم، آیه ی 11).

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع: آموزش عقاید،‌آیة الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.