تبیان، دستیار زندگی
منظور از معصوم بودن پیامبران یا بعضی دیگر از انسانها تنها عدم ارتکاب گناه نیست، زیرا ممکن است یک فرد عادی هم مرتکب گناهی نشود مخصوصاً اگر عمرش کوتاه باشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت مصونیت وحی

وحی

بعد از آنکه ضرورت وحی بعنوان راه دیگری برای دستیابی به شناختهای لازم، و جبران نارسایی حسّ و عقل انسانی، به ثبوت رسید مسأله ی دیگری مطرح می شود و آن این است:

با توجه به اینکه افراد عادی انسان مستقیماً از این وسیله ی شناخت، بهره مند نمی شوند و استعداد و لیاقت دریافت وحی الهی را ندارند و ناچار پیام الهی بوسیله افراد خاصی (پیامبران) باید به ایشان ابلاغ شود چه ضمانتی برای صحّت چنین پیامی وجود دارد؟ و از کجا می توان مطمئن شد که شخص پیامبر، وحی الهی را درست دریافت کرده و آنرا درست به مردم رسانده است؟ و نیز اگر واسطه ای بین خدا و پیامبر، وجود داشته، او نیز رسالت خود را بطور صحیح انجام داده است؟ زیرا راه وحی، در صورتی کارآیی لازم را دارد، و می تواند نارسایی دانش بشری را جبران کند که از مرحله ی صدور تا مرحله ی وصول به مردم، از هر گونه تحریف و دستبرد عمدی و سهوی، مصون باشد وگرنه با وجود احتمال سهو و نسیان در واسطه یا وسائط، یا تصرّف عمدی در مفاد آن، باب احتمال خطاء و نادرستی در پیام واصل به مردم، باز می شود و موجب سلب اعتماد از آن می گردد. پس از (1) چه راهی می توان اطمینان یافت که وحی الهی بطور صحیح و سالم بدست مردم می رسد؟

بدیهی است هنگامی که حقیقت وحی، بر مردم مجهول باشد و استعداد دریافت و آگاهی از آنرا نداشته باشند راهی برای کنترل و نظارت بر درستی کار وسائط نخواهند داشت و تنها در صورتی که محتوای پیامی مخالف احکام یقینی عقل باشد خواهند فهمید که خللی در آن وجود دارد. مثلاً اگر کسی ادعا کرد که از طرف خدا به او وحی شده که اجتماع نقیضین جایز یا واجب است یا (العیاذ بالله) تعدد یا ترکیب یا زوال، در ذات الهی راه دارد می توان به کمک حکم یقینی عقل به بطلان چنین مطالبی کذب ادعا وی را اثبات کرد اما نیاز اصلی به وحی، در مسائلی است که عقل، راهی برای اثبات یا نفی آنها ندارد و نمی تواند با ارزیابی مفاد و محتوای پیام، صحت و سقم آنرا تشخیص دهد. در چنین مواردی از چه راهی می توان صحت محتوای وحی و مصونیت آن را از تصرّف عمدی یا سهوی وسائط، اثبات کرد؟

منظور از «گناه» که شخص معصوم، مصونیّت از ارتکاب آن دارد عملی است که در لسان فقه «حرام» نامیده می شود و همچنین ترک عملی که در لسان فقه «واجب» شمرده می شود. اما واژه ی «گناه» و معادلهای آن، مانند «ذنب» و «عصیان» کاربرد وسیعتری دارد که شامل «ترک اولی» هم می شود و انجام دادن چنین گناهانی منافات با عصمت ندارد

جواب این است: همانگونه که عقل، با توجه به حکمت الهی طبق برهانی که در درس بیست و دوم بیان شد در می یابد که باید راه دیگری برای شناختن حقایق و وظایف عملی، وجود داشته باشد هر چند از حقیقت و کنه آن راه، آگاه نباشد به همین ترتیب درک می کند که مقتضای حکمت الهی این است که پیامهای او سالم و دست نخورده بدست مردم برسد وگرنه نقض غرض خواهد شد.

به دیگر سخن: بعد از آنکه معلوم شد که باید پیامهای الهی با یک یا چند واسطه به مردم برسد تا زمینه ی تکامل اختیاری انسانها فراهم شود و هدف الهی از آفرینش بشر تحقق یابد با استناد به صفات کمالیه الهی ثابت می شود که این پیامها مصون از تصرّفات عمدی و سهوی خواهد بود. زیرا اگر خدای متعال نخواهد که پیامهایش بطور صحیح به بندگانش برسد خلاف حکمت خواهد بود و اراده ی حکیمانه ی الهی، آنرا نفی می کند، و اگر خدا نداند که پیام خود را از چه راهی و بوسیله ی چه کسانی بفرستد که سالم به بندگانش برسد با علم نامتناهی او منافات خواهد داشت، و اگر نتواند وسایط شایسته ای را برگزیند و ایشان را از هجوم شیاطین، حفظ کند با قدرت نامحدود او سازگار نخواهد بود.

پس با توجه به اینکه خدای متعال، عالم به همه چیز است نمی توان احتمال داد که واسطه ای را برگزیده که از خطاکاریهای او آگاه نبوده است.(2) و با توجه به قدرت نامحدود الهی نمی توان احتمال داد که نتوانسته است وحی خود را از دستبرد شیاطین و تأثیر عوامل سهو و نسیان، حفظ کند.(3) چنانکه با توجه به حکمت الهی نمی توان پذیرفت که نخواسته است پیام خود را مصون از خطا بدارد.(4) بنابراین، مقتضای علم و قدرت و حکمت الهی آن است که پیام خود را سالم و دست نخورده به بندگانش برساند و بدین ترتیب؛ مصونیت وحی با برهان عقلی، ثابت می شود.

با این بیان، مصونیت فرشته یا فرشتگان وحی و نیز مصونیت پیامبران در مقام دریافت وحی و همچنین عصمت آنان از خیانت عمدی یا سهو و نسیان در مقام ابلاغ پیام الهی، به اثبات می رسد.

و از اینجا نکته ی تأکیدات قرآن کریم بر امین بودن فرشته ی وحی و نیرومندی وی بر حفظ امانت الهی و دفع تصرفات شیاطین و امین بودن پیامبران و بطور کلی تاکید بر حراست وحی تا هنگام رسیدن به مردم، روشن می شود. (5)

عصمت

سایر موارد عصمت

عصمتی که بر اساس برهان مزبور، برای فرشتگان و انبیاء علیهم السلام ثابت می شود اختصاص به تلقی و ابلاغ وحی دارد، لیکن موارد دیگری برای عصمت هست که با این برهان، ثابت نمی شود و آنها را می توان به سه دسته، تقسیم کرد: یک دسته، مربوط به عصمت فرشتگان است، و دسته ی دیگر مربوط به عصمت پیامبران، و دسته ی سوم مربوط به عصمت بعضی دیگر از انسانها مانند ائمه معصومین علیهم السلام و حضرت مریم و حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیهما.

در مورد عصمت فرشتگان در غیرتلقی و ابلاغ وحی، دو مسأله را می توان مطرح ساخت:

یکی عصمت فرشتگان وحی در آنچه مربوط به دریافت و رساندن وحی نیست، و دیگری عصمت سایر فرشتگان که ارتباطی با موضوع وحی ندارند مانند موکلین ارزاق و کتابت اعمال و قبض ارواح و ...

درباره ی عصمت انبیاء در آنچه مربوط به رسالتشان نیست نیز دو مسأله، مطرح است: یکی عصمت پیامبران از گناه و عصیان عمدی، و دیگر عصمت ایشان از سهو و نیسان. عین این دو مسأله را درباره ی غیر انبیاء نیز می توان مورد بحث قرار داد.

اما مسائل مربوط به عصمت فرشتگان در غیر تلقی و ابلاغ وحی، در صورتی بوسیله ی برهان عقلی، قابل حلّ است که ماهیت ملائکه، شناخته شود. ولی بحث درباره ی ماهیت ایشان نه آسان است و نه متناسب با مباحث این بخش. از این روی تنها به ذکر دو آیه ی شریفه از قرآن کریم که دلالت بر عصمت ملائکه دارد بسنده می کنیم: یکی آیه ی (27) از سوره ی انبیاء است که می فرماید: «بل عبادٌ مُکرمون لایَسبِقونه بالقول و هم بامره یعملون» و دیگری آیه ی (6) از سوره ی تحریم است که می فرماید: «لایَعصون الله ما أمرهم و یفعلون ما یۆمرون». این دو آیه بصراحت، دلالت دارند بر اینکه ملائکه، بندگانی ارجمندند که تنها بفرمان الهی کارشان را انجام می دهند و هرگز از فرمان او سرپیچی نمی کنند، هرچند عمومیت آیات، نسبت به همه ی فرشتگان، قابل بحث است.

و اما بحث درباره ی عصمت بعضی از انسانهای دیگر (غیر از پیامبران) با مباحث امامت، مناسبتر است. از این جهت در این جا به مسائل مربوط به عصمت پیامبران می پردازیم هر چند بعضی از این مسائل را تنها بوسیله ی دلایل نقلی و تعبّدی می توان حلّ کرد و علی القاعده می بایست بعد از اثبات حجیّت کتاب و سنت، مطرح شود ولی برای رعایت تناسب بین موضوعات مسائل، آنها را در همین جا مورد بحث قرار می دهیم و حجیّت کتاب و سنت را بعنوان اصل موضوع می پذیریم تا در جای خودش به اثبات برسد.

منظور از معصوم بودن پیامبران یا بعضی دیگر از انسانها تنها عدم ارتکاب گناه نیست، زیرا ممکن است یک فرد عادی هم مرتکب گناهی نشود مخصوصاً اگر عمرش کوتاه باشد

عصمت پیامبران

درباره ی اینکه پیامبران تا چه اندازه، مصون از ارتکاب گناهان هستند بین طوایف مسلمین، اختلاف است: شیعیان اثناعشری معتقدند که پیامبران از آغاز تولد تا پایان عمر، از همه ی گناهان، اعم از کبیره و صغیره، معصومند و حتی از روی سهو و نسیان هم گناهی از ایشان سر نمی زند، ولی بعضی از طوایف دیگر، عصمت انبیاء را تنها از کبائر می دانند، و بعضی دیگر از هنگام بلوغ، و برخی از هنگام نبوّت. و از بعضی از طوایف اهل سنت (حشویّه و بعضی از اهل حدیث) نقل شده که اساساً منکر عصمت انبیاء شده اند و صدور هر گناهی را از ایشان حتی در زمان نبوّت و بصورت عمدی هم ممکن پنداشته اند.

پیش از آنکه به اثبات عصمت انبیاء علیهم السلام بپردازیم لازم است به چند نکته، اشاره کنیم.

نخست آنکه منظور از معصوم بودن پیامبران یا بعضی دیگر از انسانها تنها عدم ارتکاب گناه نیست، زیرا ممکن است یک فرد عادی هم مرتکب گناهی نشود مخصوصاً اگر عمرش کوتاه باشد.

بلکه منظور این است که شخص، دارای ملکه ی نفسانی نیرومندی باشد که در سخت ترین شرایط هم او را از ارتکاب گناه، باز دارد ملکه ای که از آگاهی کامل و دائم به زشتی گناه و اراده ی قوی بر مهار کردن تمایلات نفسانی، حاصل می گردد و چون چنین ملکه ای با عنایت خاص الهی، تحقق می یابد فاعلیّت آن، به خدای متعال نسبت داده می شود. وگرنه، چنان نیست که خدای متعال، انسان معصوم را جبراً از گناه، بازدارد و اختیار را از او سلب کند. عصمت کسانی که دارای مناصب الهی مانند نبوّت و امامت هستند و به معنای دیگری نیز به پروردگار، نسبت داده می شود و آن اینکه او مصونیّت آنانرا تضمین کرده است.

نکته ی دیگر آنکه: لازمه ی عصمت هر شخص، ترک اعمالی است که بر او حرام باشد مانند گناهانی که در همه ی شرایع، حرام است و کارهایی که در شریعت متبوع او در زمان ارتکاب، حرام باشد. بنابراین، عصمت یک پیامبر با انجام دادن عملی که در شریعت خود وی و برای شخص او جایز است و در شریعت قبلی حرام بوده، یا بعداً حرام می شود خدشه دار نمی گردد.

و نکته ی سوم آنکه: منظور از «گناه» که شخص معصوم، مصونیّت از ارتکاب آن دارد عملی است که در لسان فقه «حرام» نامیده می شود و همچنین ترک عملی که در لسان فقه «واجب» شمرده می شود. اما واژه ی «گناه» و معادلهای آن، مانند «ذنب» و «عصیان» کاربرد وسیعتری دارد که شامل «ترک اولی» هم می شود و انجام دادن چنین گناهانی منافات با عصمت ندارد.

پی نوشت:

1) قرآن کردیم در این باره می فرماید: «و ما کانالله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء» (سوره ی آل عمران- آیه ی 179).

2) قرآن کریم در این باره می فرماید: «الله اعلم حیث یجعل رسالته» (سوره انعام آیه 124)

3) قرآن مجید در این باره می فرماید: (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً. الا من ارتضی من رسول فانه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصداً. لیعلم ان قد ابلغوا رسالات ربهم و احاط بمالدیهم و احصی کل شی عدداً»(سوره جن- آیه ی 26- 28).

4) لیهلک من هلک عن بینه و یَحیی من حیّ عن بینّه(سوره انفال- آیه 42).

5)سوره ی شعراء: آیه 193، سوره ی تکویر: آیه ی 21، سوره ی اعراف: آیه ی 68، سوره ی شعراء: آیات 107، 125، 143، 162، 178، سوره ی دخان: آیه ی 18، سوره ی تکویر، آیه ی 20، سوره ی نجم: آیه ی 5، سوره ی الحاقه: آیه ی 44- 47، سوره ی جن: آیه ی 26- 28.

بخش اعتقادات شیعه تبیان

منبع: آموزش عقاید، آیة الله مصباح یزدی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.