تبیان، دستیار زندگی
خوش به حال آن‏ها كه با خدا و براى خدا زندگى مى‏كنند و منیّت در كارشان نیست و خداوند هم خیر آن‏ها را مى‏خواهد. در این مقاله داستانی از زبان استاد شیخ حسین انصاریان ذکر می کنیم که بسیار قابل توجه و درس آموز است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خدایا با همه وجود غلط كردم

شیخ حسین انصاریان
خوش به حال آن‏ها كه با خدا و براى خدا زندگى مى‏كنند و منیّت در كارشان نیست و خداوند هم خیر آن‏ها را مى‏خواهد.در این مقاله داستانی ذیل بحث منیت و غرور از زبان استاد انصاریان خدمت شما کاربران گرامی نقل قول خواهد شد.

برخی از دعاها را ما بارها و بارها شنیده ایم. اما واقعا به محتوای عمیق آن ها فکر نکرده ایم. بسیاری از این ادعیه که به زبان فارسی و در محافل و مجالس مذهبی ما ارائه می شود برگرفته از ادعیه عربی و آموزه های ائمه اطهار علیهم السلام است.

یکی از این دعاهای مهم این فراز شریف است که (ربنا لا تکلنا الی انفسنا طرفه عین ابدا) : خدایا ما را آنی و لحظه ای به حال خودمان وا مگذار)

کسانی که در زندگی دقت بیشتری دارند و فراز و نشیب زندگیشان را احکام الهی تطبیق می دهند می دانند که اگر خدای متعال لحظه ای انسان را به حال خودش واگذارد همه چیز را از دست خواهد داد.

خیلی از نعمتهایی که خدای متعال عطا فرموده ممکن است در اثر یک تکبر و یا غرور و حتی یک لغزش به پرتگاه نابودی کشیده شود.

گاهی خدای متعال به اصطلاح (تلنگور) می زند و با یک فراموشی ساده انسان را متوجه خطا و اشتباهش می کند. کسانی که سالیان سال در فنی و یا علمی خبره شده اند ممکن است در لحظه ای تمام آن را از دست بدهند. این از دست دادن می توان علل مختلفی داشته باشد. یکی از شایعترین علت های آن تکبر است.

و البته شاید بارها و بارها خود این مساله در زندگی برای شما هم اتفاق افتاده باشد.

در اینجا به داستانی اشاره می کنیم که جناب استاد شیخ حسین انصاریان به آن اشاره کرده اند:

قبل از انقلاب، واعظ خیلى معروفى بود كه هرجا منبر مى‏رفت مردم زیادى پاى منبرش مى‏نشستند و مجلسش جاى سوزن انداختن نداشت.

خیلى هم به من محبت داشت و مرا زیاد به منزلش دعوت مى‏كرد. آن وقت، ساعتى با هم مى‏نشستیم و حرف مى‏زدیم و گاهى درد دلى مى‏كردیم.

با این‏كه ایشان خیلى معروف بود و خیلى‏ها دوروبرش بودند، گرفتار بود. آدم خیلى خوبى هم بود، ولى گرفتارش كرده بودند تا یك‏وقت از دیدن این همه جمعیت مغرور نشود؛ یعنى در كنار این نعمت گرهى هم به كارش زده بودند كه باز نمى‏شد و تا به رحمت خدا رفت هم باز نشد.

یك‏روز، خودش براى من تعریف مى‏كرد كه مرا به شهرى براى سخنرانى دعوت كردند، ولى جاى مناسبى نداشتند. لذا، یك زمین بسیار بزرگ چمن را براى جلسه انتخاب كردند و شاید نصف مردم آن شهر- كه در آن زمان چهل‏هزار نفر جمعیت داشت‏در ان مجلس شركت مى‏كردند.

 از قضا، روحانى پیر هشتاد ساله‏اى هم بود كه از قدیم براى مردم این شهر منبر مى‏رفت و خیلى مورد احترام بود. البته پاى منبرش بیست یا بیست‏وپنج نفر بیشتر نمى‏نشستند. ایشان را هم دعوت كرده بودند تا قبل از منبر من منبر برود. قرار هم این بود كه ایشان تا ساعت نه شب منبر برود.

چون در آن شهر منبر دیگرى نداشتم، یك‏شب ساعت هشت‏ونیم به مجلس رفتم. این شیخ هم منبر بود و حواسش به ساعت نبود كه از نه گذشته است و طولش داد.

 من هم كه بعد از گذشت مدتى كلافه شده بودم در باطنم گفتم: پیرمرد خیال كرده این جمعیت براى او جمع شده! تو هشتاد سال این‏جا منبر رفتى، پنجاه نفر هم پاى منبرت نیامدند.

حالا براى چه چسبیده‏اى به این منبر؟ این جمعیت براى من آمده‏اند. با این ریش سفیدش حیا نمى‏كند وقت مردم را مى‏گیرد!

ساعت حدود نه‏وبیست دقیقه بود كه شیخ از منبر آمد پایین و من رفتم كه منبر را شروع كنم. در راه رفتن، ما معمولا به هم برمى‏خوردیم ولى آن‏شب چون كمى عصبانى و ناراحت بودم، مقدارى راهم را كج كردم تا او را نبینم.

رفتم بالاى منبر، ولى به جان حضرت سید الشهداء، هرچه فكر كردم در این 20 سال اول منبر چه مى‏گویم و چطور شروع مى‏كنم، یادم نیامد.

هرچه به ذهنم فشار آوردم نه بسم اللّه یادم آمد نه حتى یك روایت یا آیه. مردم مرا نگاه مى‏كردند و صلوات مى‏فرستادند و من هم مردم را.

خلاصه، به بهانه این‏كه عرقم را پاك كنم، عبایم را كشیدم روى صورتم و گفتم: خدایا، با همه وجود غلط كردم. آبروى مرا نبر، من اشتباه كردم! و ناگهان، تمام محفوظاتم برگشت.

این درسى است از دنیا بر دنیا. چقدر خوب است ما هم اهل فكر باشیم و زود بفهمیم كارها از كجا خراب شده و از چه رو درست مى‏شوند! چقدر خوب است یقین كنیم كه همه‏چیز تحت اختیار و قدرت اوست و اگر او بخواهد و تمام دنیا نخواهند، این نخواستن تاثیرى در اراده او ندارد. در سوره یونس آمده است:

«و إن یمسسك اللّه بضرّ فلا كاشف له إلا هو و إن یردك بخیر فلا رادّ لفظه». [15]

و اگر خدا گزند و اسیبى به تو رساند، آن را جز او برطرف‏كننده‏اى نیست. و اگر خیرى براى تو بخواهد فضل‏وبخشش او را دفع‏كننده‏اى نیست.

خوش به حال آن‏ها كه با خدا و براى خدا زندگى مى‏كنند و منیّت در كارشان نیست و خداوند هم خیر آن‏ها را مى‏خواهد.


منابع:

برگرفته از پایگاه شیخ حسین انصاریان

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین گروه حوزه علمیه تبیان