تبیان، دستیار زندگی
گردان در محاصره عراقی ها بود .اخبار موثق این بود كه نیروهایش را از دست داده وبا بی سیم با فرمانده لشکر علی ابن ابی طالب تماس می گیرد. مهدی زین الدین از او می پرسد چه خبر ,این دو بسیار باهم صمیمی بودند .می گوید اكثر نیروها به شهادت رسیدند و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نحوه شهادت فرمانده گردان امام سجاد(ع)

شهید مهدی شالباف، فرمانده گردان امام سجاد(ع)لشکر17علی ابن ابی طالب(ع)


گردان در محاصره عراقی ها بود .اخبار موثق این بود كه نیروهایش را از دست داده وبا بی سیم با فرمانده لشکر علی ابن ابی طالب تماس می گیرد. مهدی زین الدین از او می پرسد چه خبر ,این دو بسیار باهم صمیمی بودند .می گوید اكثر نیروها به شهادت رسیدند و...

شهید مهدی شالباف

درماه مبارك رمضان سال 1341 ه ش كودكی درخانواده ی مذهبی به دنیا آمد كه مهدی نامیده شد. درچهره معصوم وكودكانه اش درخشش نورایمان نمایان بود. با آغاز اولین مبارزات مردمی با حکومت خودکامه پهلوی او نیز همچون سربازان دیگر امام همگام با امت اسلامی به سیل خروشان انقلاب پیوست. بعد از پیروزی بر طاغوت به منظور تداوم نهضت وارد سپاه شده به غرب كشور رفت تا در مقابل گروهک های ضد انقلاب و عوامل دشمنان خارجی بایستد واز دستاوردهای انقلاب پاسداری نماید.

اودفعات زیاد وهر بارچندین ماه در جبهه های غرب به دفع حركات ضد انقلابی عوامل استكبار پرداخت.

آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق مهدی را به جبهه های جنوب كشاند. او با فرماندهی نیروهای رزمی در عملیات بیت المقدس . رمضان ، محرم و... شجاعت فوق العاده اش را نمایان ساخت . جراحات شدید هنگام شناسایی مناطق عملیاتی او را تا یكسال ازحضور در جبهه محروم ساخت اما باردیگر در حالیكه دست چپش از كار اف

تاده بود به جبهه آمد وبالاخره بعد از فتح جزایر مجنون عاشقانه به دیدار معشوق دیرینه اش شتافت

اوقبل از شهادت در پشت بی سیم خطاب به شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکرعلی ابن ابی طالب(ع) که از می خواست مراقب خودش باشد,گفت:"ما مگر یك جان بیشتر داریم ،‌آنهم فدای حسین بن علی، خداحافظ...."

درجبهه همیشه از شهید مهدی شالباف به عنوان گره گشای مشكلات نام می بردند چرا كه هر كاری كه به او سپرده می شد بی تأمل با سعی و كوشش فراوان انجام می داد ودر این راه تمامی سختیها و مشكلات را تحمل می نمود.

درعملیات بیت المقدس شركتی گسترده داشت ودرعملیات رمضان به عنوان فرمانده گروهان از گردان قدس كه فرمانده آن شهید بزرگوار مسعود پرویز بود را به عهده داشت.مهدی از او به عنوان مربی ومعلم خود یاد می كرد . گروهان او در این عملیات بهترین گروهان شناخته شد.

در عملیات پیروزمندانه محرم ابتدا به عنوان فرمانده گردان وسپس به علت ظرفیت والا وتوان او مسئولیت محور عملیاتی به عهده اش گذاشته شد وبا تشكیل تیپ الهادی فرماندهی عملیات آن تیپ از طرف شهید بزرگوار رضا حسن پور قائم مقام لشگر17 علی بن ابیطالب كه فرمانده تیپ الهادی نیزبود به مهدی شالباف واگذار گردید.

در عملیات والفجر مقدماتی هنگام بازدید از محورهای عملیاتی به همراهی چندتن از مسئولین تیپ مورد اصابت خمپاره های بعثیون قرار گرفتند 3تن از آنان شهید وبقیه از جمله مهدی زخمی شد. جراحت او كه از ناحیه كتف چپ او بوده یكسال او را از جبهه دور نگهداشت كه این مسئله وی را بسیار رنج می داد .

همیشه به پزشكان معالجش می گفت زودتر به وضع من رسیدگی نمایید كه می خواهم به جبهه برگردم. با بهبودی نسبی درحالیكه دست چپش تقریبا از كار افتاده بود به جبهه رفت ودر محور یك به فرماندهی شهید حسن پور مشغول به كار شد وباز به درخواست خودش حضور درگردان را به محور ترجیح داد و به فرماندهی گردان پیروز امام رضا(ع) منصوب شد . این گردان در عملیات پیروزمندانه خیبر راهگشای عملیات وخط شكن بود واولین گردانی بود كه به جزیره مجنون قدم گذارد وجزیره شمالی را تسخیر نمود .

در راه خدا و یاری رهبر قدم بردارید وازاین رهبر بزرگ ومبارز واقعی اسلام حمایت كنید وقدر امام این اسوه ی تقوی والگوی راستین اسلام را بدانید وتا نابودی آمریكا واسرائیل و تا ظهور حضرت مهدی (عج) او را یاری كنید كه خدا شما را یاری خواهد كرد وپاسدار خون شهدا باشید و این مسئولیت سنگین را به دوش بكشید واجر آن را از خدای متعال بخواهید

مهدی عاشق اهل بیت (ع)وفردی جدی در كار و شوخ طبع بود . قوه خلاقیت او یكی از بارزترین صفاتش بود و سبب ارتقاء او در پیش فرماندهان ودر نتیجه پیش خدای متعال شد. شجاعت وستیزه جوئی وی كه در اولین برخوردها با او نمایان بود او را نسبت به دیگران متمایز می کرد. صبرواستقامت در مشكلات از سفارشهای زیاد او بود .همیشه می گفت: باید در برابر مشكلات با سلاح صبر مقاومت نمود واز سد آنان با این سپر محكم الهی عبور نمود. در كلاسهای خود كه برای برادران سپاهی گردان داشت همیشه گوشزد میكرد كه بسیجی ها سربازان مخلص امام زمان (عج) هستند مبادا با آنان به گونه ای رفتار كیند كه قلب حضرت را به درد بیاورید .

سفارشهای او به دعا و راز و نیاز شبانه از یاد دوستانش نمی رود , در هرجمعی كه اهل ذكر و دعا بودند می نشست شروع به خواندن اشعار اهل بیت عصمت و طهارت وذكر مصائب آنان می نمود . همسنگرانش از راز و نیازهای شبانه او وگریه های نیمه شبش سخنها گفته اند . یكی از آنها چنین می گوید: مهدی در روز آنچنان خنده رو و دلشاد بود وبا حرفهای خود دل رزمندگان اسلام را شاد می كرد که اگر کسی اورا نمی شناخت فکر نمی کرد فرمانده باشد وهم او شبانگاه از جابر می خواست و در مقابل خدای لاشریك و مقتدر سربه سجده می گذاشت وعجز والتماس می كرد، های های گریه می كرد به طوریكه نزدیكان فكر می كردند گرفتاری بسیار بسیار بزرگی دامنگیرش شده كه این چنین در درگاه خدا عجز ولابه می كند. واین حال او برای ما خاکی ها شاید قابل فهم نبود.

مهدی شالباف فرمانده مقتدری كه تمامی طرحهای عملیاتی او در طول جنگ از فكرخلاقش سرچشمه می گرفت و باعث پیروزیهای بسیاری شده بود در پادگان آموزشی سپاه كه آموزش فرماندهان گروهان وگردان را برعهده دارد تدریس می شد و همه مربیان هنگامیكه عملیات و طرحهای به كار گرفته شده را بررسی می كردند به عنوان شرح نمونه ، از طرحهای شهید شالباف نام می بردند .

عظمت روحانی این سردار رشید وجان بركف اسلام را فرماندهان تیپ ولشگر منطقه یك سپاه می توانند بیان كنند.

انسانی كه از ابتدا با حسین وكربلا و نینوا بزرگ شده جز به او اقتدا نكرده و به راهی جز راه حسین نمی رود .

در سالهای پیش او به اتفاق خانواده به مدت شش ماه به كربلای معلی كه زیارتش آروزی دیرینه همه آزادمردان جهان است مشرف می شود وآنجا بود كه با مولی حسین بن علی (ع) عهد می بنددكه سربازی مخلص برای او باشد.زندگی ومرگش را با حضرت منطبق نماید وهمینطور هم شد. در جزیره جنوبی مجنون در هنگام پاتكهای بی شمار ومتوحشانه صدام مزدور آخرین حرفی كه از پشت بیسیم به برادر مهدی زین الدین فرمانده لشگر علی بن ابیطالب زد این بود كه ما مگر یك جان بیشتر داریم آنهم فدای حسین بن علی باد. خداحافظ

وپس از چندی گفتند مهدی كه با یك دست گلوله های آرپی جی را برداشته وبه طرف دشمن یورش میبرد وتانكهای آنها را منهدم میكرد جان خود را نثار مكتب اسلام ودرخت پربار انقلاب نمود وبا ایثار سروجان به پیشگاه محبوب ؛بهشت رضوان الهی را خریدار شد و او همچون ابا عبدالله در گودال جزیره جسم پاك و مطهرش بر زمین ماند.

شهید مهدی شالباف

وصیتنامه  شهید مهدی شالباف :

پاسدار خون شهدا باشید

بسم الله الرحمان الرحیم

من المومین رجال صدقو ما عاهدالله علیه فمنهم من قضی نحبه ومنهم من ینتظر وما بدلو تبدیلا

ازمیان مومنان مردانی هستند كه بر عهدی كه باخدای خود بستند پایدار ماندند. پس بعضی از آنها به پیمان خویش وفا كردند وبه شهادت رسیدند وبعضی دیگر انتظار وفای به عهد یعنی شهادت را می كشند واین قانونی است كه تبدیل وتغییر ناپذیر است. قرآن کریم

وصیت نامه انیجانب مهدی شالباف فرزند علی به شماره ی شناسنامه 801 صادره از قزوین شغل پاسدار. وصی پدر بزرگوارم محل دفن: مرقد مطهر وپاك شهدا «امامزاده حسین»

اشهدان لا اله الا الله - اشهدان محمداً رسول الله - اشهد ان علیا ولی الله.

شهادت می دهم كه خدا یكی است و به حق اسلام كامل ترین آئین از جانب اوست وهمچنین حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر از طرف خداوند متعال است و شهادت می دهم به چهارده معصوم پاك كه آخرین آنها حضرت صاحب الزمان (عج) كه در میان ما پنهان است و روزی ظهور خواهد كرد وتمام جهان را پر از عدل و داد می كند.

درود بر یگانه رهبركبیر مسلمان جهان امام خمینی وسلام بر رزمندگان اسلام كه با از خود گذشتن انقلاب را در اعماق مكتب مستضعفان جای دادند و سلام بر تمام شهدا مخصوصاً معلولین ومجروحین جنگ تحمیلی كه این عزیزان بهترین الگوی ایثار،‌شهادت وشجاعت هستند وما باید از آنها درس بگیریم.

سخنی با امت حزب الله:

همان گونه كه تا به حال پا به پای انقلاب وامام امت قدم برداشته اید،‌از این به بعد نیز مصمم تر واستوارتر در راه خدا و یاری رهبر قدم بردارید وازاین رهبر بزرگ ومبارز واقعی اسلام حمایت كنید وقدر امام این اسوه ی تقوی والگوی راستین اسلام را بدانید وتا نابودی آمریكا واسرائیل و تا ظهور حضرت مهدی (عج) او را یاری كنید كه خدا شما را یاری خواهد كرد وپاسدار خون شهدا باشید و این مسئولیت سنگین را به دوش بكشید واجر آن را از خدای متعال بخواهید.

عزیزان!

مرگ حق همه ماست، پس بكوشید که آن را انتخاب كنید تا شاید توشه ای باشد برای این سفر طولانی، انالله وانا الیه راجعون _ از همگان طلب رضایت دارم. والسلام مهدی شالباف

مهدی شالباف فرمانده مقتدری كه تمامی طرحهای عملیاتی او در طول جنگ از فكرخلاقش سرچشمه می گرفت و باعث پیروزیهای بسیاری شده بود در پادگان آموزشی سپاه كه آموزش فرماندهان گروهان وگردان را برعهده دارد تدریس می شد و همه مربیان هنگامیكه عملیات و طرحهای به كار گرفته شده را بررسی می كردند به عنوان شرح نمونه ، از طرحهای شهید شالباف نام می بردند

خاطرات شهید :

-بزرگترین آرزویش شهادت بود .می گفت من هیچ آروزیی جز شهادت ندارم . یك روز یكی از دوستانش گفت حاج خانم یك نفر برای آقا مهدی پیدا كنید با هم برویم پیش امام خمینی عقدكنیم. لباس دوستش را كشید گفت بیا برویم یك موقع می رویم شهید می شویم وآن بندگان خدا بایدسرگردان باشند. وقتی هم كه شهید شد یک عكس درست وحسابی نداشت و هرگاه مصاحبه ای از طرف رادیو یا تلویزیون می خواستند با او انجام دهند قبول نمی كرد. می خواست کارهایش برای خدا باشد. (مادر شهید)

-به اتفاق خانواده كنار دریا رفته بودیم وهمان یك مرتبه بود ما قایق سوار شدیم ایشان ایستادند و نیامدند سوار قایق شوند آن زمان دستش زخمی شده بود. به شوخی به كسیكه مسئول قایق ها بود, گفت: با اینها ارزان حساب كن اینها خانواده شهید هستند. گفتم ما كه خانواده شهید نیستیم . گفت انشاا... می شوید. گویی به او الهام شده بود كه به شهادت خواهد رسید. (محمود برادر شهید)

نحوه شهادت شهید شالباف :

گردان ایشان در محاصره عراقی ها بود .اخبار موثق این بود كه نیروهایش را از دست داده وبا بی سیم با فرمانده لشکر علی ابن ابی طالب تماس می گیرد. مهدی زین الدین از او می پرسد چه خبر ,این دو بسیار باهم صمیمی بودند .می گوید اكثر نیروها به شهادت رسیدند ومهمات تمام شده است. زین الدین می پرسد چه كار می خواهی بكنی می گوید ما یك جان داریم آن را هم در راه امام حسین فدا می كنیم وبا یا حسین شهید می شوند. (همرزم شهید)

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری: زینب سیفی
بخش فرهنگ پایداری تبیان


برگرفته از : ساجد