تبیان، دستیار زندگی
دوستم داری را از من بسیار بپرس دوستت دارم را با من بسیار بگو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بیا فردا را ورق بزنیم


دوستم داری را از من  بسیار بپرس                           دوستت دارم را با من بسیار بگو

بیا فردا را ورق بزنیم

من از كجا بدانم كدام رودخانه در دلت جریان دارد؟ كدام آفتاب در سینه‌ات می‌درخشد و كدام نسیم با جا پایت معطر می‌شود؟

من از كجا بدانم عقیقی كه در دهان داری، كدام روز نگین انگشتری من خواهد شد تا با آن نمازهای یومیه‌ام را متبرك كنم.”‹ وقتی كه لب‌های تو قفل شده است، وقتی به هیچ نسیمی اجازه نمی‌دهی كه سری به چاردیواری‌ات بزند.

وقتی ابرها نباریده از آسمان تو برمی‌گردند، وقتی تمام فصل‌های تو زمستان است، من از كجا بدانم آنچه در سینه داری کدام دُر گرانبهاست؟ تو می‌توانی، و باید به تماشای بهار دعوتم كنی و چهارباغ جهان با چشم‌های تو شكوفا ”‹‌شوند.

وقتی سهم من ازتو سکوت است،از كجا بدانم كدام درخت در كدام فصل سایه امنی برای چشم‌های گریزپای من است؟

مهربان من!

زبان زبده‌ات را از زیر آوارهای هزارساله خرافه بیرون بیاور. تا تیغ تو در نیام باشد، من از كجا بدانم تیغ‌ هندی است یا چاقوی میوه‌خوری بیوه‌زنان در یك بعدازظهر كسل تابستان.

من نه رمالم نه غیبگو، من همسر توام، همان كه پا به پای تو گرسنه می‌ماند و از نگاه گرمت سیر نمی‌شود. من همسر توام همان كه بهار بهار به پایت می‌بارد و بغل بغل با لبخندت شكوفا می‌شود و راه می‌افتد تا تابستانی كه با هم تجربه كردیم.

تو بگو عزیز من، من از كجا بدانم كدام ابر در كدام سرزمین می‌بارد و كدام گیاه از خاك تا افلاك پر می‌كشد.وقتی آسمانت را از من پنهان می کنی و آفتابت را می پوشانی با کف دستهایی که از برکت عشق سرشارند.

جوانه بزن، شكوفا شو، تا جوان بمانیم و بدویم تا آخر دنیایی كه برای ما نفس می‌كشد.

من راز چشم‌های تو را بهتر از سكوتت می‌فهمم، دوستت دارم را با من بسیار بگو تا من از این جمله جادویی به وجد بیایم، بچرخم و تمام زمین را با كوه‌هایش دور سرم بچرخانم.

عزیز من! با من حرف بزن، بخند، با من به افق‌های دوردست خیره شو، فردا را ورق بزن چون روزنامه‌ای كه فقط خبرهای درست را درشت می‌نویسد.

همسرم، دنیا كوچك‌تر از آن است كه ما برای ندیدن هم بدویم. كلمات حقیرتر از آنند كه ما برای دوست داشتن هم با آنها دلیل بتراشیم، جمله ببافیم، شعر بسراییم.

با من با همان زبان ساده و اصیل حرف بزن، با همان نگاه بومی و لبخندی كه با خودت از بهشت آورده‌ای تا پرندگان، ییلاق و قشلاقشان را فراموش كنند تا آسمان از ابرهای سیاه تهی شود تا پنج فصل سال‌مان بهار بماند و بهشت را در اردیبهشت تجربه كنیم.

بخش خانواده ایرانی تبیان

منبع : چهاردیواری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.