تبیان، دستیار زندگی
من که نمی‌دانم چه لذّتی نهفته توی نوشیدن از این باده‌های رویایی، اما یک‌جایی این اوصاف، دلم را بیشتر می‌برد. هوایی‌تَر‌م می‌کند. قدّ فهم من به این‌که «تو ساقی باشی» نمی‌رسد. امّا برای من هم و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً عجیب دلبری می‌کند. خوب‌جوری باید باشد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لذت‌بخش‌ترین نعمت بهشت

تنگ بستانك، بهشت گم‌شده

بهشت‌نوشته‌ها (2)

من که نمی‌دانم چه لذّتی نهفته توی نوشیدن از این باده‌های رویایی، اما یک‌جایی این اوصاف، دلم را بیشتر می‌برد. هوایی‌تَر‌م می‌کند. قدّ فهم من به این‌که «تو ساقی باشی» نمی‌رسد. امّا برای من هم و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً عجیب دلبری می‌کند. خوب‌جوری باید باشد حالِ آن‌ها که ساقی‌شان تو باشی. خوب‌ جایی باید باشد آن‌جا که تو سقّایی کنی.


پرده‌ی اول: وقتی تو سقّایی کنی

عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (انسان/21)

بر قامت آن‌ها لباس‌هایی از حریر سبز و دیباست و با دست‌بندهای نقره آراسته شده‌اند و پروردگارشان به آن‌ها شرابی پاکیزه می‌نوشاند.

یک جایی گفته‌ای نهرهایی از شراب توی آن باغ جاودانه‌ات جاری‌ست که لذّت‌بخش است نوشیدن از آن؛ اَنهارٌ مِن خَمر لَذّه لِلشّارِبین1. یا رودهایی از عسل زلال. و انهارٍ مِن عَسلٍ مُصفّی2.

یک جایی گفته‌ای که بهشتی‌ها را از جام‌هایی که طعمش از زنجبیل است می‌نوشانند از چشمه‌ای که به اسم سلسبیل می‌شناسندش، وَ یُسْقَوْنَ فیها کَأْساً کانَ مِزاجُها زَنْجَبیلا. عیناً فیها تسمّی سلسبیلاً.3

جای دیگری از رحیق مختوم گفته‌ای که اهل اشتیاق باید برایش مشتاقانه سبقت بگیرند؛ وَ فی ذلک فلیتنافَس المتنافِسون4. که طعمش را از چشمه‌ی تسنیم گرفته‌اند. و مِزَاجُه مِن تسْنِیم5. چشمه‌ای که مالِ خاص‌ها و نورچشمی‌های توست. عَیْنًا یَشْربُ بهِا الْمُقَرَبُون6...

من که نمی‌دانم چه لذّتی نهفته توی نوشیدن از این باده‌های رویایی، اما یک‌جایی این اوصاف، دلم را بیشتر می‌برد. هوایی‌تَر‌م می‌کند. قدّ فهم من به این‌که «تو ساقی باشی» نمی‌رسد. امّا برای من هم و سقاهم ربّهم شراباً طهوراً عجیب دلبری می‌کند. خوب‌جوری باید باشد حالِ آن‌ها که ساقی‌شان تو باشی. خوب‌ جایی باید باشد آن‌جا که تو سقّایی کنی.

پرده‌ی دوم: وقتی تو راضی باشی...

وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فی‏ جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ(توبه/72)

خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ‌هایى وعده داده است که از زیر [درختان‏] آن نهرها جارى است. در آن جاودانه خواهند بود، و [نیز] خانه‌هایی پاکیزه در بهشت‌هاى جاودان و خشنودىِ خدا بزرگتر است. این است همان کامیابى بزرگ.

به ما معمارها و شهرسازها یاد داده‌اند که حتی وقتی همه‌ی شاخص‌های کمّی و کیفیِ محیطیِ یک فضا مطلوب باشد، معلوم نیست آن فضا به چشم مخاطب، فضای خوبی بیاید. یک کیفیت مهم‌ترِ دیگری هست که به محیط، مطلوبیت می‌دهد. یکی کیفیتی که نمی‌دانیم چیست! این وسط یک جناب «الکساندر»7ی هم آمده و اسم آن کیفیت را گذاشته «کیفیتِ بی‌نام»8! و گفته؛ رازِ جاودانه‌ماندنِ خیلی از فضاها توی اذهانِ ما، همین کیفیت بی‌نام داشتنِ آن فضاست.

داشتم فکر می‌کردم توی بهشت جاودانه‌ی تو، ورایِ همه‌ی آن زیبایی‌های مسحور کننده، آن باغ‌های در هم تنیده، آن نوشیدنی‌های شهد خوش‌گوار با سقایت تو، هم‌نشینی با خوب‌های دوست‌داشتنی، زوجیت‌های مطهّر، خانه‌های طیّب... ورایِ همه‌ی این‌ها، یک کیفیت دیگری باید باشد تا بهشت، بهشت بشود. آیه‌ها می‌گویند آن کیفیتِ بی‌نام، اسمش «رضوان» است. همان حالِ بی‌نظیرِ بنده‌ای که بداند تو از او راضی هستی، همان لبخندِ رضایتت.

آیه‌ها می‌گویند حتی ذره‌ای از آن «رضوان»، از همه‌ی اوصافی که از باغِ رویاییِ تو خوانده‌ایم بالاتر است.

1.    محمد/15

2.    همان

3.    انسان/17

4.    مطففین/26

5.    همان/27

6.    همان/28

7. Christopher Alexander/The Timeless Way of Building

8. The quality without a name