تبیان، دستیار زندگی
اصول فقه ، دانشى است که قواعد آن براى استنباط احکام شرعى به کار گرفته مى شود .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصول فقه چیست ؟

اصول فقه
اصول فقه ، دانشى است که قواعد آن براى استنباط احکام شرعى به کار گرفته مى شود .

مقدمه

اصول فقه، یكی از مهمترین علوم اسلامی می‌باشد كه جایگاه آن بر پژوهشگران به طور عموم و بر دانشجویان فقه و حقوق به طور خصوص؛ روشن است.

در تبیین اهمیت اصول فقه، این بس، كه امروزه دست‌یابی به احكام شریعت، بدون آن ناممكن است و این علم علاوه بر اینكه نسبت به علم فقه (دست‌یابی به احكام الهی) در حكم ابزار است، همانند علم منطق به صورت مستقل نیز ارزش و اهمیت ویژه‌ای دارد. این پژوهش كوتاه بر آن است تا به معرفی مختصر، جامع و مستند این علم بپردازد.

 ( دانش پیرامون قواعد و ابزار استنباط احکام فقهى )

اصول فقه ، دانشى است که قواعد آن براى استنباط احکام شرعى به کار گرفته مى شود .

در تعریف اصول فقه ، تعبیرهای گوناگونى از قدما و متأخران علماى شیعه و اهل سنت وارد شده که هر یک ، مورد نقض و ابرام قرار گرفته است .

مشهور اصولیون ، آن را چنین تعریف کرده اند:

"العلم بالقواعد الممهدة لاستنباط الاحکام الشرعیة الفرعیة ؛ اصول فقه ، علم به قواعدى است که براى به دست آوردن احکام شرعى فرعى ، آماده شده است".

این تعریف ، مورد نقض و ابرام قرار گرفته است ؛ " صاحب کفایه " پس از ایراد اشکال به آن، مى گوید: بهتر است اصول فقه را چنین تعریف کنیم:

" بانه صناعة یعرف بها القواعد التى یمکن ان تقع فى طریق استنباط الاحکام، او التى ینتهى الیها فى مقام العمل ؛ اصول فقه ، صناعتى است که به وسیله آن ، قواعدى شناخته مى شود که یا صلاحیت دارد در راه استنباط احکام شرعى به کار گرفته شود یا مکلف در مقام عمل و امتثال براى رهایى از تردید، به آنها تمسک نموده و عمل خود را به آنها مستند مى نماید ".

 میرزاى نایینى در " فوائد الاصول " در این باره مى گوید:

" ینبغى تعریف علم الاصول بان یقال: ان علم الاصول عبارة عن العلم بالکبریات التى لو انضمت الیها صغریاتها یستنتج منها حکم فرعى کلى " . ( 2 )

 برخى از اصولیون اهل سنت ، اصول فقه را چنین تعریف نموده اند:

" انه ادراک القواعد التى یتوصل بها الى استنباط الفقه ؛ اصول فقه ، علم به قواعدى است که براى استنباط احکام فقهى به آنها تمسک مى شود ".

از بررسى تمام این تعریف ها ، به دست مى آید که قواعد اصول فقه ، براى استنباط احکام شرعى به کار مى رود ؛ براى مثال ، استنباط حکم وجوب نماز از آیه " اقیموا الصلاة " متوقف است بر این که اولا" :

صیغه امر " اقیموا " ، در وجوب ظهور داشته باشد ؛ ثانیا" :  ظهور قرآن ، براى غیر معصوم نیز حجت باشد، و این دو مقدمه ، دو قاعده کلى است که در اصول به اثبات مى رسد . (1،2،3)

تعریف حضرت امام خمینی (قدس سره) از علم اصول: «هو القواعد الالیه التی یمكن ان تقع كبری لاستنباط الاحكام الكلیه الفرعیه الالهیه او الوظیفه العملیه»؛[4] علم اصول فقه قواعد آلی و ابزاری می‌باشد كه ممكن است در مسیر استنباط احكام كلی فرعی قرار گیرد و یا بیان كننده وظیفه عملی مكلف باشد.

4. و اصولیین شافعی مذهب، علم اصول را این گونه تعریف كرده‌اند: «هو معرفه دلائل الفقه اجمالا و كیفیه الاستفاده منها و حال المستفید»؛[5] علم اصول فقه معرفت دلایل فقه به طور اجمالی و شناخت نحوه استفاده از آنها و معرفت حال مستفید می‌باشد.

اصول فقه مقارن

(دانش پیرامون قواعد استنباط احکام، با رویکرد تطبیق بین آرا و مذاهب )

اصول فقه مقارن ( مقایسه اى ) یا اصول فقه تطبیقى ، علمى است که به جمع آورى آرا و مبانى اصولى عالمان مذهب یا مذاهب مختلف اسلامى ، به منظور سنجش ، ارزش گذارى و گزینش نظر برتر، مى پردازد .

علم جمع آورى ، بررسى و مقایسه دیدگاه هاى فقهى و یا اصولى، از قدیم با عنوان " علم الخلاف " میان فقها و اصولیون مطرح بوده است .

 البته برخى معتقدند " علم المقارنه " و " علم الخلاف " با یک دیگر تفاوت دارند ؛ در ذیل ، به سه نظریه در این باره اشاره مى شود:

1 ـ " علم الخلاف " تنها به گردآورى آراى عالمان مى پردازد ، ولى " علم المقارنه " افزون بر آن ، به سنجش ، ارزش گذارى و انتخاب نظر برتر مى پردازد ؛

2 ـ در " علم الخلاف " تنها به اختلاف میان عالمان پرداخته مى شود ، ولى " علم المقارنه " هم به نظریات اختلافی و هم به موارد اتفاق مى پردازد ؛

3 ـ در " علم الخلاف " با این پیش فرض به سنجش دیدگاه ها پرداخته می شود که نظریات مخالف ، رد و از نظریه هاى موافق دفاع گردد ، اما در " علم المقارنه " چنین پیش فرضى وجود ندارد و شخص تنها به دنبال کشف حقیقت و نظر برتر است .

به نظر مى رسد " علم الخلاف " و " علم المقارنة " یک علم است و این دیدگاه ها در حقیقت، مربوط به سیر تحول آن می باشد .(6)


منابع :

1.     آخوند خراسانی ، کفایه الاصول ص 23

2.     محمد حسین نائینی ، فوائد الاصول جلد 1 ص 19

3.     محمد باقر صدر ،بحوث فی علم الاصول ،جلد 1 ، ص 31

4.     روح الله خمینی، مناهج الوصول، ج 1، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1414 ق، ص 51.

5.     وهبه زمیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج 1، بیروت:‌دار الفكر المباشر، چ دوم، 1422 ق، ص 24.

6.     محمد تقی طباطبایی حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن ص 41

تهیه و فرآوری : جواد دلاوری ، گروه حوزه علمیه تبیان