تبیان، دستیار زندگی
روز جشنی به درازی تاریخ تمدن بشری است. این تاریخ نیست که نوروز را روایت می کند بل نوروز است که تاریخ را در دامان خویش پرورده است. نوروز این ایرانی ترین جشنایرانیان در پیش است آمده است تا غبار کهنگی و ماندگی به جای مانده از سر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدین بایستگی روزی



نوروز جشنی به درازی تاریخ تمدن بشری است. این تاریخ نیست که نوروز را روایت می کند بل نوروز است که تاریخ را در دامان خویش پرورده است. نوروز این ایرانی ترین جشنایرانیان در پیش است آمده است تا غبار کهنگی و ماندگی به جای مانده از سرما و زمستان را از چهره ها بزداید و شکوفه لبخند را بر لبها و نهال امید را در دل ها بارور سازد. انتظار نوروز بس خوشایندتراز خود اوست. آنگاه که همه در تکاپوی زدودن خاکسترهای سال کهنه و د رانتظار دمیدن سال نو روزهای پایانی سال را به تلاش و کوششی فراینده می گذرانند.

متاسفانه حافظه تاریخ ، ملت ایران را که از اعماق زمان تاکنون نوروز را پاس داشته به جشن نشسته است در ضبط ، حفظ و نگهداری ریشه های این جشن کهن یاری نداده است. از شواهد بسیاری چنین بر می آید که نوروز و برگزاری آن متعلق به تاریخ پیش از تاریخ است و در نتیجه روایات و آغاز سال بود. نوروز نامید و جشن گرفت.

به جمشید بر گوهر افشاندند مرآن روز را روز نوخواندند

بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند

چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار"(3)

افسانه ها و اسطوره ها همان تاریخ است که در طول قرن های متمادی در اذهان یک ملت با داستان ها، آرزوها و امید های آنان در آمیخته است. سلسله های حاکم بر ایران در شاهنامه پیشدادیان ، کیانیان ، اشکانیان و ساسانیان هستند که متاسفانه علم تاریخ به واسطه درآمیختگی با افسانه ها و نبود مدارک مستند دو دسته نخست را به رسمیت نمی شناسد و در تاریخ سلسله های حاکم بر ایران باستان مادها، هخامشینان، سلوکیان و سامانیان هستند بسیاری سعی دارند تخت جمشید – یکی از تختگاه های هخامنشی- را با جمشید پیشدادی پیوند زنند ولی حلقه های اتصالی بسیار نامطمئن و با افسانه آمیخته است. و چنین بر می آید که منشا پیدایش بزرگترین جشن ملی ملت ما در قرن های ابهام و سکوت فرو رفته است. " در اوستا کتاب دینی زرتشتیان به نوروز و آیین های نوروزی اشاره ایی نشده است. نیامدن این آیین مهم در اوستا را به سبب زرتشتی نبودن این جشن ... احتمال داده اند"(4)

چنانکه آمد افسانه ها بر منشا پیشدادی نوروز تاکید دارند ولی علم تاریخ چه می گوید " بنابر پژوهش هایی که بر روی آثار سنگ نگاره ها و کتیبه های بازمانده از دوره هخامنشیان (559-330 ق.م) انجام شده مردم آن دوره با نوروز به خوبی آشنا بوده اند و نوروز را به عنوان آیینی کهن به هنگام گردش سال جشن می گرفته اند..."(5)

لازم است بدین نکته اشاره شود که جشن نوروز در ایران باستان همواره در یک زمان مشخص یعنی اول فروردین آغاز نمی شده است " موضع نوروز و سال نو و برپایی آیین نوروزی در طول دوره هخامنشیان به سبب کاربرد گاهشماری های چند گانه مورد اختلاف است. برخی از محققان نوروز را در آغاز پادشاهی داریوش در اول تابستان و در اواخر پادشاهی او در اول بهار دانسته اند"(6)

گستردگی قلمرو هخامنشیان و تداخل فرهنگ های گوناگون ناشی از آن ، از یک سو و درآمیختگی فرهنگ بابـِل و بین النهرین بر دربار هخامنشیان از سوی دیگر سبب می شد که انواع گاهشماری توامان شمسی- قمری و خورشیدی ماخذ گاهشماری دربار هخامنشیان باشد. گونه گونی سالها، تعدد جشن های آغاز سال نو را در پی داشت اول دی، اول پاییز، نخستین روز بهار و تابستان جزء اینها بوده است.

بخشی از این اختلاف از آنجا ناشی می شد که ایرانیان باستان سال کبیسه را محاسبه نمی کرده و نوروز که بنا بود در آغاز فصل قرار گیرد از جای اصلی خود خارج می شد. پس از انقراض هخامنشیان به دست اسکندر مقدونی و پس از دوره استیلای امرای یونانی موصوف به سلوکیان، اشکانیان به قدرت رسیدند.

" در زمان اشکانیان (250ق.م- 226م) و ساسانیان (224-652م) مردم نوروز را بنابر سنت های فرهنگی رایج در فرهنگ مردم ایران در آغاز سال نو جشن می گرفتند. در این دوره نیز همچون گذشته جایگاه نوروز در میان مردم در یک روز معین سال استوار نبود و در فصول سال می گشت و هر چهار سال یک روز از محل فصلی پیشین خود عقب تر می رفت"(7)

در ایران باستان جشن های متعدد و فراوانی بر گزار می شد چرا که دین زرتشت شادی را اهورایی و گریه و زاری را اهریمنی می دانست ، مهمترین و بزرگترین جشن های آن دوره نوروز و مهرگان بود." در دوره ساسانی نوروز را در چند روز( شش تا سی روز نوشته اند) جشن می گرفته اند. نوروز را به نوروز عامه و نوروز خاصه تقسیم کرده بودند. نوروز عامه یا کوچک پنج روز بود که از اول فروردین آغاز می شد و نوروز خاصه روز شش فروردین یا "خرداد روز" بود که آن را جشن بزرگ می نامیدند."(8) ( در ایران باستان روزهای ماه به جای شماره که امروزه معمول است نامی داشتند که روز ششم هر ماه خرداد نامیده می شد) اهمیت خرداد روز در ماه فروردین بر دو تفکر استوار بود: خداوند در این روز از کار آفرینش فراغت یافته است و یا جمشید دراین روز مردم را به بی مرگی و تندرستی مژده داده بود. تفکیک نوروز را به عامه و خاصه در دوره ساسانی معلول جامعه به شدت طبقاتی این دوره می دانند که جشن ملی نوروز را هم بنابر مقتضیات زمان به دو بخش مخصوص مردم و مخصوص شاهان تقسیم کرده بودند.

ویژگی مهم نوروز آن است که نه با ادیان یا سلسله های حاکم که با جان ملت ایران پیوند دارد از اینرو ست که پس از فتح ایران توسط اسلام باز هم نوروز باقی ماند و به حیات خویش ادامه داد. از نحوه برگزاری جشن نوروز در زمان امویان خبری در دست نیست ولی بی گمان به دلیل عناد فراوان امویان نسبت به غیراعراب و مفاخره به تبار عرب خویش باید دانسته شود که در این زمان جشن نوروز اگر از سوی حکام اموی محدود نشده باشد حداقل نادیده گرفته می شده است. ولی خلفای عباسی گاه جشن نوروز را فقط برای دریافت هدایای مردم پذیرا می شدند" پس از عباسیان به ویژه سامانیان ( 261 تا389 ق ) در خراسان بزرگ و بوئیان (320 تا 448) در ایران جنوبی و عراقی در زنده و پویا نگهداشتن نوروز و آئین نوروزی در میان جامعه مسلمان نقش بسیار مهمی داشتند"(9)

این کوشش از سوی آل بویه شیعه مذهب بیش از سلسله های سنی مذهب بوده است،امرای آل بویه در نگهداری آداب ، رسوم و جشن های ایرانی به خصوص نوروز و مهرگان اهتمام فراوان ورزیدند.با شکست سامانیان و آل بویه استیلای حکام ایرانی بر ایران خاتمه یافت و از آن تاریخ استیلای اقوام غیر ایرانی ترک، مغول و ترکمن در ایران به مدت مدید آغاز شد. از شواهد چنین بر می آید که جشن نوروز در دوره سلاطین سلجوقی گسترش فراوانی داشته است" امام محمد غزالی (450-505) دانشمند و فقیه دوره سلجوقی در شرح "منکرات بازارها" آنچه را که از اسباب نوروز در بازارها می فروختند از دستاویزهای ایرانیان غیر مسلمان در تبلیغ دین گبران می دانست و جایز نمی شود ... بیان غزالی در باز داشتن مسلمانان از خرید اسباب و بازیچه های ایرانی پیش از اسلام در عیدهای نوروز و سده ، رواج بسیار زیاد این جشن ها و جاذبه آئین نوروزی در میان ایرانیان مسلمان آن زمان را نشان می دهد. نوروز و سده در میان مردم آنچنان اعتبار و ارزشی داشت که غزالی فتوا می دهد که " نوروز و سده باید که مندرس شود و کس نام آن نبرد"(10)

غزالی از اعتبار و جایگاه ویژه ایی در دربار سلاطین سلجوقی برخوردار بود ولی با این اوصاف همین دوره نقطه عطفی در تاریخ نووز شد. " از کارهای اساسی و برجسته در دوره اسلامی و زمان سلجوقیان... قرار دادن نوروز به طور ثابت در روز اول بهار ... یعنی نخستین روز از ماه فروردین بود"(11)

ملکشاه سلجوقی جمعی از منجمان از جمله حکیم عمر خیام را دعوت کرد تا گاهشماری ایران را اصلاح کنند و این جمع نوروز را در اول بهار قرار داده جایگاه آن را برای همیشه ثابت کردند. در دوره صفوی و با گسترش مذهب تشییع بود که آیین نوروزی با برخی از آیین ها و آداب اسلامی در آمیخت و رنگ تازه و مفهوم دینی گرفت و نشان داد که: نوروز همه وقت عزیز بوده است، درچشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان. "(12) نوروز نماد هویت ملت ایران است و در پیوند یافتن با دین اسلام و مذهب تشییع همچنان پس از گذشت 1400 سال حضور سرافراز اسلام در ایران این نماد ملی همچنان باقی مانده است" نوروز داستان زیبایی است که در آن طبیعت ، احساس و جامعه هر سه دست اندر کارند. نوروز... از آن رو هست که یک قرار داد مصنوعی اجتماعی و یا یک جشن تحمیلی سیاسی نیست، جشن جهان است و روز شادمانی زمین، آسمان و آفتاب و جوش شکفتن ها و شور زادن و سرشار از هیجان هر آغاز. "(13)

نوروز این قابلیت را دارد که روز نو، روزیِ نو، سال نو و انسانی نو ایجاد کند. نوروز پیوند ما با گذشته وریشه های ماست . " نوروز تنها فرصتی برای آسایش، تفریح و خوشگذرانی نیست، نیاز ضروری جامعه، خوراک حیاتی یک ملت نیز هست... هیچ ملتی با یک نسل و دو نسل شکل نمی گیرد، ملت مجموعه پیوسته نسل های متوالی بسیار است اما زمان این تیغ بیرحم پیوند نسل ها را قطع می کند، میان ما و گذشتگانمان... دره هولناک تاریخ حفر شده است قرن های تهی ، ما را از آنان جدا ساخته اند تنها سنت ها هستند که پنهان از چشم جلاد زمان، ما را از این دره هولناک گذر می دهند و با گذشتگانمان و با گذشته هایمان آشنا می سازد ... و جشن نوروز یکی از استوارترین و زیباترین سنت هاست"(14)

در نوروز احساس خوش ریشه داشتن در اعماق زمان به هر ایرانی دست می دهد ، در این مرز و بوم در طی هزاره های دور کسانی که ما از اعقاب آنانیم همان شادی را در کام جان خویش مزمزه می کرده اند که اینک ما آن را می چشیم . نوروز در تمام زمان ها و با تمام رویدادها پا به پای این ملت زجر کشیده آمده است ملتی که بر سر چهار راه تاریخ نشسته است و انواع تاخت و تازهای وحشیانه از اسکندر مقدونی به ظاهر متمدن تا چنگیز مغول و تیمور تاتار را به خود دیده است ولی هیچگاه حتی در زمانی که بیداد گران از سر این ملت کله مناره ساختند این آیین را فراموش نکرد و نوروز بر چهره مچاله شده از درد این ملت لبخندی نشاند ." نوروز این پیری که غبار قرن های بسیار بر چهره اش نشسته است در طول تاریخ کهن خویش روزگاری در کنار مغان اوراد مهرپرستان را خطاب به خویش می شنیده است، پس از آن در کنار آتشکده های زردشتی سرود مقدس موبدان و زمزمه اوستا و سروش اهورامزدا را به گوشش می خوانده اند، از آن پس با آیات قرآن و زبان الله از او تجلیل می کرده اند و اینک علاوه بر آن با نماز و دعای تشیع و عشق به حقیقت علی و حکومت علی او را جان می بخشند"(15) و در جشن نوروز" در این میعاد گاهی که همه نسل های تاریخ و اساطیر ملت ما حضور دارند با آنان پیمان وفا می بندیم و امانت عشق را از آنان به ودیعه می گیریم که "هرگز نمیریم" و "دوام راستین خویش" را به نام ملتی که در این صحرای عظیم بشری ریشه در عمق فرهنگی سرشار ازغنی و قداست و جلال دارد، و بر پایه اصالت خویش در رهگذر تاریخ ایستاده است بر صحیفه عالم ثبت کنیم" و شخصیت ملی خویش را از زدوده شدن به وسیله فرهنگ غرب برهانیم.

پی نوشتها :

بلوکباشی علی ،نوروز جشن نوزایی آفرینش ص 13

رضایی عبدالعظیم ،تاریخ نوروز ص 72

بلوکباشی ص 14

همان ص 18

همان 19

همان

همان 25

همان 27

همان 30

10و11. همان 31

12. شریعتی علی ، کویر ص263

13. همان 260

14. همان 262

15. همان 265
تنظیم برای تبیان: زهره پری نوش