دارا بودن اهلیّت را جز خدا،كه میداند؟
می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:
یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.
در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارائه گردد.
در این مقاله آیات 119 تا 124 سوره ی مبارکه انعام ( صفحة 143)، مورد بررسی قرار می گیرد...
آیات مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود. شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.
جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.
نکات تفسیری مربوط به یات در ادامه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود...
آیات 119 تا 124 سورة انعام ( صفحة 143) پنج آیة نخست، به آثار شوم برخی گناهان اشاره میكنند.
و امّا آیة پایانی اینصفحه، به مسأله گزینش پیامبر میپردازد.
آیة 124 میفرماید:
كه قرآن پاسخ روشنی بهآن ها داده و میفرماید:
«اَللهُ أعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه»؛
«شما كه نباید به خدا درس بدهیدكه چگونه پیامبران و رسولان خود را انتخابكند! زیرا «خداوند از همه بهتر میداند رسالت خویش را دركجا قرار دهد».
یعنی، شایستگی رسیدن به رسالت را جز خدا، كسی نمیداند. حال، باید دانست همان گونه كه دارا بودن رسالت را جز خدا، كسی نمیداند، دارا بودن شایستگی وصایت رسول را هم جز خدا، كسی نمیداند و حتّی خود رسول(ص) نیز، جز ابلاغ پیام خدا در این مورد و معرّفی شخص منصوب از جانب خدا، دخالتی ندارد و ...
نقطه ی اصلی اختلاف شیعه و سنّی، همینجاست كه ما میگوییم: انتخاب خلیفه و تعیین وصیّ رسول اكرم (ص)، فقط در اختیار خداوند است و جز او، كسی نمیداند كه چه كسی شایسته منصب خلافت و امامت است.
امّا اهل تسنّن، چنان این مطلب بسیار بزرگ را ساده و سطحی گرفتهاند كه با تشكیل سَقیفة بَنیساعده، جعل خلافت كردند و ابوبكر را جای رسولالله اعظم(ص) نشاندند!!
اینان همان حرف را میزنند كه مشركان در اوایل بعثت میزدند. قرآن میفرماید: وقتی قرآن بر رسول خدا(ص) نازل شد،
«قالوا: لَولا نُزِّلَ هذَا القُرآن عَلی رَجُلٍ مِنَ القَریَتَینِ عَظیم»؛
آن ها گفتند: اگر بناست نبوّتی باشد و پیامبری بیاید وكتابی بر او نازل شود، مگرآدمقحطی بودكه حتماً باید پسر عبدالله پیامبر شود و قرآن به او نازل شود؟!
چرا به آن مرد ثروتمند طائفی، عُروَهِ بنِ مَسعودِ ثَقَفی، یا به آن مرد زورمند مكّی، وَلیدِبنِ مُغَیره، نبوّت داده نشده و قرآن برآن ها نازل نشدهاست؟!
آن ها خیال میكردند: نبوّت، یعنی ریاست و حكومت. و لذا میگفتند: اگر حكومت است، باید دست وَلیدِبنِمُغَیره یا عُروَهِ بنِ مَسعودِ ثَقَفی باشد. چرا به دست محمّد كه نه ثروتی دارد و نه قدرتی، داده شود؟
اینرا نمیتوانستند بفهمندكه نبوّت، یك حقیقت معنوی است. ارتباط روحی بزرگ، با رب است. قلب رسول محل نزول وحی خداست، نه محل تصمیم برای حكومت و ریاست.كه بگویند: هركه شد، باشد.
حال، همینحرف را آقایان اهل تسنّن میزنند و میگویند: برای خلافت، مگرآدم قحط استكه حتماً باید پسر ابیطالب باشدكه جوانی سیوسه ساله است و ناپختگیها دارد و در میدان جنگ، افراد بسیاری را كشته است و مردم زیر بارش نمیروند!
امّا ابوبكر، پیرمرد جا افتاده و بیآزار و بزرگواری استكه نهآدمیكشته و نه شمشیری كشیده است. چرا او نباشد؟
این، همانحرفی است كه مشركان میزدند و خیال میكردند نبوّت، یعنی ریاست و حكومت و سلطنت. پس طبیعی استكه باید در دستآدم پولدار و زوردار باشد.
این ها هم میگویند: چرا بعد از پیامبر(ص)، خلافت به دست علی باشد و به دست دیگران نباشد؟
همانطور كه مشركان حقیقت نبوّت را نفهمیدند، این ها هم حقیقت امامت را نفهمیدند!
نفهمیدند كه امامت و خلافت رسول(ص)، یك نوع ارتباط خاصّ روحی و معنوی با عالم ربوبی است كه جایگاه ملائكه و فرشتگان است.
همانطور كه قلب رسولالله(ص) جایگاه نزول جبرئیل امین است، قلب علی امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش(ع) نیز محل نزول فرشتگان الهی است.
منتها، قرآن و دستورات الهی بر پیامبر وحی می شد ولی بر ائمه، از جانب خدا الهام میشودكه: چگونه باید از لابلای قرآن، حقایق معارف و احكام کشف و برای مردم بیان شود.
و برای همین استكه رسول(ص) آن ها را كنار قرآنگذاشت و فرمود:
إنّی تاركٌ فیكُمُ الثَّقَلَینكتابَ الله وَ عترَتی اَهلَ بَیتی ما إن تَمَسَّكتُم بهما لَن تَضلّوا أبَدا؛
من میروم و عترت و اهل بیت خودم را كنار قرآن میگذارم تا مرجع امّت من در امر هدایت باشند.
تا خیال نكنند كه مسألة خلافت، تنها، مسألة حكومت و رهبری اجتماعی است كه به دست هركسی بیفتد، اشكالی پیش نیاید.
آری؛ مشركان نبوّت را نشناختند و سنّیان نیز، امامت را.
مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه: علی هندی
ویراستار: سید علی مرتضوی - تنظیم: یگانه داودی