تبیان، دستیار زندگی
مش اسماعیل نام هنرمند نابغه مجسمه سازی است که او را می توان در میان هنرمندان نائیف ( خودآموخته) طبقه بندی کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مجسمه ساز خودآموخته

توکل اسماعیلی مشهور به مش اسماعیل


مش اسماعیل نام هنرمند نابغه مجسمه سازی است که او را می توان در میان هنرمندان نائیف ( خودآموخته) طبقه بندی کرد.

مجسمه ساز خودآموخته

نمى‏دانم سمت و تیتر مش اسماعیل را چطور مى‏توان بیان کرد. یک نابغه، یک هنرمند یایک ایرانى خوش ذوق. هنرمندیکه سواد خواندن و نوشتن را نداشت، یک هنرمند خودساخته‏بود بدون فراگرفتن ابتدائى‏ترین دروسى هنریى در مدرسه، دبیرستان و یا دانشگاه.

من او را یک نابغه مینامم، نه آنچنان نابغه‏ایکه بتواند با نوابغ دنیایى علم و هنر پنجه نرم کندو خودش را در آن سطح بیاورد. نابغه‏ایکه از هیچ خودش را به همه چیز رساند. از داشتن سوادفقط امضاء کردن را میدانست با تحریر جملاتى که فقط خودش قادر به خواندن بود: بهیچ عنوان‏تا آخر عمر سعى نکرد به این امضاء چیزى اضافه کند و سوادى بیاموزد. او عقیده داشت که بین‏خواندن و نوشتن و عمل کردن تفاوت فاحشى وجود دارد او ایمان داشت که کار و عمل او ازخواندن و نوشتن برتریت دارد. او میگفت وقت براى خواندن و نوشتن ندارم چرا که آنقدرمشغول ورق زدن کتب و مجلات هنریى براى آشنا کردن چشمم به تصاویر و عکسها هستم که‏فرصتى براى خواندن و نوشتن پیدا نمیکنم و احتیاج هم ندارم اعتقاد او در این بود که‏اندوخته‏هایى ذهنى و ذخیره‏هایى فکریى میتواند از طریق دیدن هم ازدیاد یابد. و همان عمل راانجام میدهد که از طریق خواندن و نوشتن. او خزینه ذهنى خود را با نگاه به تصاویر پُر و لب‏ریزمیکرد و الهامات او بطریقى دیگر صورت میگرفت چونکه او از قوانین هنریى و تناسبات‏هنریى اطلاعى نداشت بنابراین برداشت او از هر تصویر بطریقى دیگر از آن بود که یک محصل‏ دانشکده و یا یک فارغ‌التحصیل یکى از دانشگاههایى خارج از کشور.

بنابراین موقعیکه با او صحبت میشد گو اینکه جملات را صحیح فرم‏بندى نمیکرد برداشتش‏را از یک تصویر همان‏طور که فکر میکرد بیان میکرد.

کارش بدین طریق شروع شد که زمانیکه هنرمند نام‏آور پرویز تناولى حدود دهه 40 نتوانست با مسؤلین هنریى مملکت کار کند راهى آمریکا شد و پس از اقامت چند سال به ایران‏مراجعت نمود ارمغانى که با خود آورد که با حمایت بنیاد گریى Grey) (ABBY توام بود ساختن‏کوره‏هاى سرامیک و برنزریزى بود که براى اولین بار در ایران آغاز شد و دانشجویان دانشکده‏هنرهایى زیبا تحت نظارت تناولى از کوره‏ها بر این کارهایى خود استفاده میکردند. شخصى که‏دربان این کارگاه بود مش اسماعیل نام داشت آنطوریکه خود تناولى بکرّات گفته است عشق، علاقه و پشتکاری که این دربان داشت به مراتب بیشتر از دانشجویان بود

بهیچ عنوان‏تا آخر عمر سعى نکرد به این امضاء چیزى اضافه کند و سوادى بیاموزد. او عقیده داشت که بین‏خواندن و نوشتن و عمل کردن تفاوت فاحشى وجود دارد او ایمان داشت که کار و عمل او ازخواندن و نوشتن برتریت دارد. او میگفت وقت براى خواندن و نوشتن ندارم چرا که آنقدرمشغول ورق زدن کتب و مجلات هنریى براى آشنا کردن چشمم به تصاویر و عکسها هستم که‏فرصتى براى خواندن و نوشتن پیدا نمیکنم و احتیاج هم ندارم اعتقاد او در این بود که‏اندوخته‏هایى ذهنى و ذخیره‏هایى فکریى میتواند از طریق دیدن هم ازدیاد یابد. و همان عمل راانجام میدهد که از طریق خواندن و نوشتن.

مش اسماعیل گه گاهى از تناولى خواهش میکرد که در کوره سرامیک‌سازیى کار او را هم‏یعنى مجسمه کوچکى که ساخته بود با کارهایى دانشجویان در کوره بگذارد البته تناولى باخوش روئى قبول میکرد این کار بکرّات تکرار شد و مش اسماعیل توانست با کارهاى ابتکاریى‏خود اثرهایى هنریى در سطح خود بیافریند. اسماعیل توکل (مش اسماعیل) آرام نداشت صبح‏زود خارج از وظائف دربانى کارگاه مجسمه‏سازى دانشکده هنرهایى زیبا و شب‏ها خارج از رعایت وقت ادارى با عشق و علاقه کارهاى فکر ـ کارى شاگردان دانشکده بخصوصى تناولى رامورد بررسى قرار میداد و از دید خود اثراتى با روش مخصوص مى‏آفرید. آنچه جالب است. هیچ تقلید، اقتباس یا کپى از کارهایى دیگران در کارهایش دیده نمیشد.

زمانیکه دانشکده هنرهایى زیبا کارهاى دانشجویان این رشته را به نمایش گذارد در بخشى ازاین نمایشگاه کارهاى مش اسماعیل هم با خواهش و تمنایى او در گوشه‏ایى در سالن گذارده شد (من نمیدانم آیا دانشجویان به تناولى اعتراض نکردند که چرا کارهاى ما را با کارهاى دربان آتلیه‏با هم میگذارید و ارزش کارهایى ما را در سطح یک دربان پائین نیاورید هنوز هم از تناولى‏نپرسیده‏ام)

مجسمه ساز خودآموخته

ولى تعجب اینجاست که وقتى خانم گریى از آمریکا آمد که نمایشگاه را به بیند یا افتتاح کندضمن قدردانى از کارهاى دانشجویان تعدادى از کارهاى مش اسماعیل را خرید و به آمریکا برد.

این یکى از بزرگترین موفقیت‏هائى بود که براى مش اسماعیل رویداد و کارهایش به خارج ازکشور رفت پس از آن مش اسماعیل بتدریج مکتب سازندگى سرامیک را ترک کرد و با ترکیب فلزبا سیم و آهن‏هاى پاره و فرسوده کارهائى کرد که به یادگار ماند و روز به روز کارهایش بیشترمورد توجه عموم بخصوص هنرمندان قرار میگرفت بطوریکه با وجودیکه خودش را هنرمندنمیدانست آثارش در نمایشگاههاى ایتالیا ـ آلمان ـ انگلیس ـ بلژیک و ترکیه رسوخ کرد. درایران مطبوعات درباره او غوغا کردند و در هر مجله و روزنامه‏ایى از او، از صداقت، از سادگى، وبى‏آلایشى او صحبت میشد. او اعتقاداتى داشت و تا این درجه نخواست اعتقاداتش را عوض‏کند که حتى‏ عرق‏چین خود را نیز همیشه بر سر داشت و نگه داشت و نخواست عوض کند ومیگفت من این هستم و آدم بى‏سوادیى هستم، از من چیز دیگرى نخواهید من نه سخنران هستم‏نه باسواد.

هنرمند بى‏سوادیکه در سطح دانشگاهیان کار میکرد او در قزوین متولد شد و در تهران فوت‏نمود و تا آخرین لحظات زندگى غرق در کارهایى خود، ابداعات خود، سبک خود بود. او باروش خود رستم را لاغر مى‏دید، زن را در مجسمه‏هایى خود بدون هیچ امتیازى در مورد زن‏بودن آنها تصویر میکرد، آنها را چون یک انسان، بدون در نظر گرفتن فرم بدنى، ترسیم، مجسم وشکل میداد از فرم‏هاى ـ کلاسیسم، امپرسیونیسم و کوبیسم خبرى نیست گو اینکه در کارهایش‏از قواعد هنریى تبعیت نکرده ولى در اثراتش با یک دید سادگى و زیبائى روبرو میشویم، درباره‏کارهایش مطالب زیادى نوشته‏اند ولى آنچه کمتر بآن توجه شده خلاقیت یک انسان ساده لوح بااستفاده سادگى و بدون وارد شدن در گرداب و امواج هنرهایى زمان است.

من آنقدر به او علاقمند بوده و هستم که دو کارش را به پاریس آوردم و همیشه آنها را بعنوان‏یادگار از یک نابغه عایى ایرانى حفظ خواهم کرد.

بخش هنری تبیان


منبع

مجله فرهنگی هنری بخارا/  عبدالحمید اشراق