تبیان، دستیار زندگی
کاری بکنید که اسلام از ما گله‌مند نباشد. قرآن کریم از ما گله‌مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می‏گفتید که ما مروّج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم، چرا خودتان یک کاری دارید می‏کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مسئولین بخوانند

مسئولین بخوانند
کاری بکنید که اسلام از ما گله‌مند نباشد. قرآن کریم از ما گله‌مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می‏گفتید که ما مروّج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم، چرا خودتان یک کاری دارید می‏کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم.

روحانیون به عنوان پرچمدار اسلام و مدیران هدایت فرهنگی جامعه اسلامی باید مدیریت اسلامی را در درون خود نهادینه کنند.

به تعبیر دیگر امروزه که جامعه ما برنامه های روحانیت اداره می شود و هر چند که شاید به طور مستقیم روحانیون در راس کار نباشند اما بخشی از  ایده ها و برنامه های فرهنگی به دست ایشان رقم می رخورد, لازم است نکات مهمی را در زمینه مدیریت فرهنگی لحاظ کرده و از آن استفاده کنند.

کسانی که سعه وجودی ندارند و اصطلاحا ظرفیت آنها کم است و هنوز پخته نشده اند در هیچ زمینه ای صلاحیت مدیریت ندارند.

بر خلاف تصور عده ای, مدیریت فقط برای انجام پروژه های صنعتی و یا فیزکی کاربرد ندارد بلکه یک مفهوم است که برخاسته از چرخاندن صحیح یک مجموعه و یا ایده پردازی درست درباره تصمیم گیری مسائل می باشد.

امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و مدیر مدبر کشتی انقلاب اسلامی در بیاناتی به طلاب اینچنین توصیه می کند:

سعه صدر حوزه در برابر تنوع سلائق و نفوس

ادعا می‏کنیم که ما روحانیون مسْلم هستیم. ما اول باید از خودمان مایه بگذاریم. بی‌خود دائما نگوییم ما خوب و دیگران بد. مایی که دعوی این را داریم که ما هستیم که اسلام را می‏خواهیم ترویج کنیم، اسلام را می‏خواهیم تقویت کنیم، علاقه به اسلام داریم، احکام اسلام پیش ماست، ما باید احکام اسلام را پخش بکنیم.

مایی که این مسائل را داریم می‏گوییم و خودمان هم به صورت یک نفر آدمی که به اسلام به همه معنا ایمان آورده است و قبول دارد همه چیزش را و یک آدم متقی صالح کذاست، اگر، خدای نخواسته در باطن برخلاف این باشیم، منافق نیستیم؟ همان ابوسفیان منافق است؟ من و شما هم منافقیم.

آن ایمانش را عرضه می‏کرد و نداشت. شما هم کمال ایمانتان را عرضه می‏دارید. بگویید مسلمان هستیم اما منافق‌اید. این مسلمان منافق در جهات دیگر.

اینها هیچ کدام هم مهم نیست. مهم این است که اسلام دست ما آمده است. امانت خداست دست ما آمده است. این امانت را باید به آن‌طوری که هست بدهیم به اعقاب خودمان.

عرضه کنیم این اسلام را به آن‌طوری که واقع اسلام است به دنیا، و خودمان جوری نکنیم که این اسلام را یک‏طور دیگری نمایشش بدهیم به غیر.

آن‌طوری که هست نمایشش بدهیم. این دیگر فرق نمی‏کند بین آن بچه طلبه و طلبه نارسی که تازه تو مدرسه رفته است یا شما آقایان که از علما هستید و در مساجد هستید یا سایرین، هیچ فرقی مابین آنها نیست.

منتها شما آقایان که بزرگ‌تر و بالاتر هستید، مسئولیت‌تان بیشتر از امثال من طلبه است. اما همه مسئول‌اند. مسئولیت کم و زیاد دارد. به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه کلمه.

کاری بکنید که اسلام از ما گله‌مند نباشد. قرآن کریم از ما گله‌مند نباشد، که آقایان که شما خودتان را می‏گفتید که ما مروّج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم، چرا خودتان یک کاری دارید می‏کنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم.[1]

خطر عصبیت در فعالیت‌های علمی طلبه

یکی از عصبیت‌های جاهلی ایستادگی در مطالب علمیه است و حمایت کردن از حرفی است که از خودش یا معلمش یا شیخش صادر شده نه برای اظهار حق و ابطال باطل.

معلوم است این عصبیت از جهاتی زشت‏تر و از حیثیاتی نارواتر است از سایر عصبیت‌ها یکی از جهت متعصب زیرا که اهل علم که باید مربی بنی‏نوع بشر باشد و شاخه نبوت و ولایت است و به وخامت امور مطلع و عواقب اخلاق فاسده را می‏داند اگر خدای ناخواسته خود عصبیت جاهلیت داشته باشد و متصف به صفات رذیله شیطانیه باشد حجت بر او تمام‏تر و مورد مواخذه بیشتر واقع گردد.

کسی که خود را معرفی کند به اینکه چراغ هدایت مردم و شمع محفل انس و راهنمای سعادت و معرف طرق آخرت باشد، اگر خدای ناخواسته عامل به قول خود نباشد و باطنش با ظاهر مخالف باشد در زمره اهل ریا و نفاق به حساب آید و از علمای سوء و عالم بلاعمل است که جزای آن بزرگ‌تر و عذاب آن الیم‏تر است.[2]

باز بودن باب اجتهاد در نظام اسلامی

در حکومت اسلامی همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا می‏کند که نظرات اجتهادی فقهی در زمینه‏های مختلف ولو مخالف با یکدیگر آزادانه عرضه شود و کسی توان و حق جلوگیری از آن را ندارد،

ولی مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که براساس آن نظام اسلامی بتواند به نفع مسلمانان برنامه‌ریزی کند که وحدت رویه و عمل ضروری است و همین جا است که اجتهاد مصطلح در حوزه‏ها کافی نمی‏باشد بلکه یک فرد اگر اعلم در علوم معهود حوزه‏ها هم باشد.

ولی نتواند مصلحت جامعه را تشخیص دهد و یا نتواند افراد صالح و مفید را از افراد ناصالح تشخیص دهد و به‏طور کلی در زمینه اجتماعی و سیاسی فاقد بینش صحیح و قدرت تصمیم‌گیری باشد، این فرد در مسائل اجتماعی و حکومتی مجتهد نیست و نمی‏تواند زمام جامعه را به دست گیرد.[3]


منابع:

[1]. صحیفه امام، ج 11، ص 502.

[2]. چهل حدیث، ص 151.

[3]. صحیفه امام، ج 21، ص 177.

تهیه و فرآوری: محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان