تبیان، دستیار زندگی
کمتر ممکن است از فیلمی که در اطراف هالیوود ساخته شده و در خیابان های همان حوالی جلوی دوربین رفته است، انتظار رویکردی نئورئالیستی، پرداختن به مضامین واقعگرایانه اجتماعی و استتیک ناتورئالیستی داشته باشیم. با این حال، فیلم «یک زندگی بهتر» -که تا اندازه ای یک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آواز گنجشک ها نسخه ی هالیوودی

مروری بر فیلم «یک زندگی بهتر»


کمتر ممکن است از فیلمی که در اطراف هالیوود ساخته شده و در خیابان های همان حوالی جلوی دوربین رفته است، انتظار رویکردی نئورئالیستی، پرداختن به مضامین واقعگرایانه اجتماعی و استتیک ناتورئالیستی داشته باشیم. با این حال، فیلم «یک زندگی بهتر» -که تا اندازه ای یک اثر مستقل ولی بهره مند از عوامل حرفه ای هالیوود به شمار می آید- واجد چنین ویژگی هایی است.

فیلم «یک زندگی بهتر»

کارلوس گالیندو (دمیان بیشیر) مهاجر غیرقانونی مکزیکی به امید «یک زندگی بهتر» به لس آنجلس آمده و سالهاست که در آنجا مخفیانه کار می کند تا مخارج زندگی و تحصیل پسرش، لوییس (خوزه خولیان) را تأمین کند. یک مکزیکی که صاحبکار او محسوب می شود، وسوسه اش می کند که اتومبیل و وسایل کارش را بخرد و خودش کار باغبانی منازل پولدارها را انجام بدهد. کارلوس که مزه تلخ ایستادن در صف کارگران روزمزد و انتظار کشیدن برای از راه رسیدن یک کارفرما را تجربه کرده، به پولی که از خواهرش قرض گرفته است، اتکا می کند و ماشین و وسایل کار را می خرد؛ اما وقتی می خواهد به مکزیکی دیگری که اندکی در حقش خوبی کرده، متقابلاً لطفی کرده باشد، خیانت می بیند و دار و ندارش به یغما می رود. حالا او مانده است که خود را با پلیس و اداره مهاجرت در بیندازد و خطر دیپورت شدن را به جان بخرد، یا حداکثر با کمک پسرش برای بازپس گیری تنها منبع درآمدش اقدام کند.

فیلم در جاهایی یادآور «دزدان دوچرخه» (1948) ویتوریو دسیکا است و گاهی رنگ و بوی «آواز گنجشک ها»ی (1386) مجید مجیدی را دارد –حتی چهره و سبیل دمیان بیشیر هم بی شباهت به رضا ناجی خودمان نیست. کریس وایتز این فیلم را تهیه و کارگردانی کرده است که آثار متنوعی چون کمدی/درام «درباره یک پسر» (بطور مشترک با برادرش، پل) محصول 2002، و فانتزی «قطب نمای طلایی» (2007) و فیلم خون آشامی و گرگ نمایی «ماه نو» (2009) از مجموعه «گرگ و میش» را در کارنامه کارگردانی دارد و در کادر تهیه کنندگی آثاری چون قسمت اول و دوم «کلوچه گوشتی آمریکایی» (1999 و 2001)، «عروسی آمریکایی» (2003)، «رؤیاهای آمریکایی» (2006) و «تجدید دیدار آمریکایی» (2012) بوده است.

در فیلمنامه اریک ایسن بر اساس داستانی از راجر لیچنبرگ سایمون –در واقع بازنویسی فیلمنامه ای که سایمون نوشته است- شخصیت های متعددی وجود دارند که معرفی می شوند و انتظار می رود نقشی در پیشبرد داستان داشته باشند یا کشمکشی ایجاد کنند، اما در نهایت بلاتکلیف و پا در هوا رها می شوند.

دمیان بیشیر، بازیگر مکزیکی 49 ساله که با نامزدی اسکار برای بازی در نقش اصلی «یک زندگی بهتر» تقریباً تنها مورد دور از انتظار نامزدی های دوره هشتاد و چهارم جوایز آکادمی اسکار بوده، از 14 سالگی وارد حرفه بازیگری شده و فهرست بلندبالایی از فیلم های سینمایی و تلویزیونی را در کارنامه داشته است. با این حال، نام او تا پیش از این فیلم کمتر شنیده شده بود و حداکثر ممکن بود به عنوان ایفاگر نقش فیدل کاسترو در دو قسمت فیلم «چه» (2008) استیون سودربرگ شناخته شود.

فیلم «یک زندگی بهتر»

بازی بیشیر به تنهایی در این فیلم واقعاً خوب است، مخصوصاً حرکات خویشتندارانه و مکث های همراه با نگاه های نگران او که طیفی از احساسات را منتقل می کند و همچنین بیرون ریختن احساساتش در سکانس اتاق ملاقات؛ اما به نظر می رسد که فیلم -به ویژه در نیمه اول- از نوعی عدم ارتباط میان بازیگران لطمه دیده است که می توان آن را به اجبار بازی در مخلوطی از دو زبان انگلیسی و اسپانیایی و احتمالاً عدم تسلط بازیگرها بر زبان انگلیسی و عدم تسلط کارگردان بر زبان اسپانیایی نسبت داد.

فیلم «یک زندگی بهتر»

در فیلمنامه اریک ایسن بر اساس داستانی از راجر لیچنبرگ سایمون –در واقع بازنویسی فیلمنامه ای که سایمون نوشته است- شخصیت های متعددی وجود دارند که معرفی می شوند و انتظار می رود نقشی در پیشبرد داستان داشته باشند یا کشمکشی ایجاد کنند، اما در نهایت بلاتکلیف و پا در هوا رها می شوند.

دختری مکزیکی که عمویش رئیس یک دار و دسته خلافکار است و کل این خلافکارهای خرده پا که ظاهری مهیب نیز دارند، دار و دسته چینی ها و همینطور یک زندانی خالکوبی شده که نزدیک است با کارلوس درگیر شود از این جمله هستند. گویی فیلمنامه نویس نخواسته است برای این اشخاص بیش از نوعی لولوخورخوره یا شاید آینه عبرتی برای پسر کارلوس نقش بیشتری قائل شود. در نهایت، فیلم از آن نوعی است که می توان دنبالش کرد و در جاهایی نگران شخصیت هایش شد، اما انگار مثل شخصیت اصلی اش رودربایستی ها و خویشتنداری های بیش از حدی دارد که تا اندازه ای به خودش صدمه می زند.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ایران / ساسان گلفر