تفرقه ، باعث شکست اسلام
تفرقه ، باعث شکست اسلام
الف: شکست اسلام
تبلیغات ما باید قویتر بشود از سابق؛ اقشار ما باید فشردهتر بشوند از سابق؛ صفهای ما باید فشردهتر بشود؛ اختلافات ما باید کمتر بشود. من متأسفم که در بعضی از بلاد میشنوم اختلاف شده است.
اختلاف سرِ چه؟ برای چه اختلاف؟ آنهایی که اختلاف میاندازند، اینها معلوم شد از اسلام اصلا حظی ندارند. این اختلاف معنایش این است: شکست اسلام. اگر ما با هم مختلف بشویم، اسلام شکست میخورد.1
خطر است امروز. حالا که ما آزاد شدیم، هر کاری دلمان میخواهد بکنیم؟! اسلام یک همچو آزادی نمیدهد به کسی. حالا که ما از زیر بار ظلم رژیم سابق بیرون آمدیم، خودمان ظلم بکنیم؟! خوب... ما فرقمان با آنها چه هست؟
شما همه لباس پاسداری دارید، آقایان لباس روحانیت دارند، مسئولیت زیاد است برای آنها. امروز روزی است که مسئولیت برای همه ما، برای همه طبقات، برای همه مسلمانها مسئولیت امروز زیاد است در ایران. رژیم سابق نیست که گردن من و شما نگذارند بگویند ظالمها دارند این کارها را میکنند. رژیم اسلامی است.
اگر از دولت اسلامی خلاف صادر بشود، اسلام را لکهدار میکند. اگر از روحانی در این زمان یک خلاف صادر بشود، مکتب را متزلزل میکند.
اگر از پاسدارهای ما خدای نخواسته یک خلافی صادر بشود، همان کارهایی که در رژیم سابق میشد حالا با این اسم بشود، مکتب ما متزلزل میشود.2
ب: از دست رفتن پایگاه مردمی
اگر ما با هم مختلف بشویم، اسلام شکست میخورد. اگر در قشر روحانی خدای نخواسته مردم احساس کنند که این اختلافات برای دنیاست ـ برای دین که اختلافی در کار نیست، همه ما، همه ما یک دین داریم، یک قرآن داریم،
اگر اختلافی پیدا بشود اختلاف روی اساس دنیاست، شیطان است که اختلاف میاندازد ـ اگر سایر مردم توجه کنند که ملاها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، طلبهها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، مردم از شما رو برمیگردانند.
اگر از شما رو برگرداندند، اسباب شکست شماست؛ شکست شما شکست اسلام است. وظیفه شما سنگین است آقا! شما باید با اخلاق خودتان، با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید.3
اینها برای این است که این حوزهها از این معنویاتی که دارند ساقط بشوند. مادیات هم که ندارند، یک آبرویی هم که در جامعه دارند که دولتها از این آبرویی که اینها در جامعه دارند میترسند، از من و جنابعالی که نمیترسند، من و شما که قدرتی نداریم،
اگر از یک آخوندی، از یک مرجعی، بترسند، نه از دعای او میترسند و نه از نفرین او میترسند، کی آنها اعتقاد به دعا و نفرین دارند؟ آنها از ملتها میترسند؛ میترسند که اگر اهانتی به فلان بکنند ملتها بر آنها چه بشود.
اگر ما به جان هم بیفتیم و من آن را تکفیر کنم، او من را تکفیر کند، هر دومان ساقط بشویم، خوب در بین ملتها هم، ملت هم از دست ما میرود؛ چنانچه رفته است حالا؛ یک مقدار کمی از آن مانده، باقیاش از بین رفته.
همهاش وقتی که انسان میشنود از اشخاص، هی اشکال بر این است که آخوندها این جورند و این جورند!4
ولو در نظر فرض کنید که زیدی که با عمرو اختلاف میکند، هر دویشان خودشان را محق میدانند. لکن باز هم که محق میدانند، چون انعکاسش در توده مردم یک انعکاس صحیحی نیست، ممکن است موجب این بشود که مردم از روحانیت یک قدری سرخورده بشوند و بگویند حالایی که دست اینها هم افتاده، همین است میبینید.
دارند میگویند به ما اینها را؛ حالا هم که جمهوری اسلامی شده، اینها هم نتوانستهاند کاری بکنند؛ نمیتوانند یک کاری انجام بدهند.5
پی نوشت ها :
1 صحیفه امام، ج 6، ص 284.
2 صحیفه امام، ج 8، ص 422.
3 صحیفه امام، ج 6، ص 284.
4 صحیفه امام، ج 2، ص 20.
5 صحیفه امام، ج 9، ص 478.
منبع:
صحیفه امام خمینی، ج 2
صحیفه امام خمینی، ج 6
صحیفه امام خمینی، ج 8
صحیفه امام خمینی، ج 9
تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه