بچههای قرن پانزدهم از نگاه آوینی
انسان دفاع مقدس در آیینه روایت شهید سید مرتضی آوینی
بعثت دیگرباره انسان
کره زمین قرنهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر بیخبری و جاهلیت ثانی را به پایان برسانند
گفتار متن برنامههای مجموعه روایت فتح شهید سیدمرتضی آوینی به ترجیعبندی میماند که بیت تکرارشونده آن تکیه بر جایگاه تاریخی انسان جنگ دارد. این تکرارشوندگی ترجیعبندوار اصلاً مشخصه بیانی سید شهیدان اهل قلم است که بیش از همه ما را به یاد اسلوب بیانی سورههای قرآن، بخصوص عروس آنها «الرحمن» میاندازد.
این نوشتار به مناسبت شهادت آن بزرگوار و به جستجوی جوانب مختلف دفاع مقدس میپردازد و منبع متن گفتارها در آن، برگرفته از کتاب «گنجینه آسمانی» است که از سوی انتشارات ساقی به چاپ رسیده است.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در آیینه وجود راوی شهید، سیدمرتضی آوینی مهلکه خونآلود و دهشتناکی که تصور اولیه مفهوم جنگ را به ذهن انسان متبادر میکند، نیست. توپ و تانک و انفجار و جراحت و مرگ نیست. تنازع بقا نیست. او رزمندگان دفاع مقدس ایران اسلامی، بچههای قرن پانزدهم هجری قمری را انسانهای یکه و بیبدیلی در تاریخ حیات بشر میداند که «کره زمین قرنهاست انتظار آنان را میکشد تا بر خاک مبتلای این سیاره قدم گذارند و عصر بیخبری و جاهلیت ثانی را به پایان برسانند.» او بر آن است که «عصر بعثت دیگرباره انسان آغاز شده است و اینان منادیان انسان تازهای هستند که متولد خواهد شد. انسانی که خداوند توبه او را پذیرفته و او را بار دیگر برگزیده است.» سید شهید، دفاع مقدس را عظیمترین واقعه تاریخ حیات بشر پس از بعثت انبیا میبیند و در نظرش بسیار شگفتآور است که «انسان در متن عظیمترین تغییرات تاریخ جهان و در میان سردمداران این تحول زندگی کند و از غفلت درنیابد که در کجا و در چه زمانی زیست میکند.» (شب عاشورایی، مجموعه روایت فتح)
و ما میدانیم که حق با اوست. شهید آوینی به نیکی جایگاه تاریخی انسان متعالی دفاع مقدس را دریافته و نگاهش به جبهه و جنگ نگاهی دیگرگونه بود؛ و اگر چنین نبود، مستندهای روایی او تفاوتی با دیگران نداشت و این همه خاص نمیشد. آری، مردان دفاع مقدس تاریخسازان آینده کره زمیناند و این نه اغراق است و نه پنداری دور از ذهن. اگر در آن اغراق میبینیم یا بُعد از حق، ریشه را باید در وارونگی تواریخ رسمی حیات بشر و مشهورات و مقبولاتی جستجو کنیم که به غلط، بدیهی و بینیاز از تأمل و بازنگری پنداشته شدهاند. از جمله این اعتبارات عقلی وارونه، تصویری است که انسان امروز مسیطر در فرهنگ غرب از انسان و از عقل، در ذهن دارد.
انسان دفاع مقدس جاودانه است ، چون فرازمانی میاندیشد؛ چون در این شکاکخانه دنیا از سرچشمه حقیقت لازمان و لامکان وجود نور یقین میگیرد
انسان در نظر او حیوانی است حراف و عقل در نظرش عقل نازل معاش. با این وصف چه عجب اگر سخن گفتن از انسانی دیگر که زاییده لطفی خفیه به نام جنگ است، برای انسان عافیتطلب امروز ناپذیرفتنی باشد و حتی شبیه به وهم و خرافه؟ «بیایید تاریخ را دیگرباره بنویسیم. تاریخ رسمی، تاریخ پادشاهان و ستمگران است. بیایید تاریخ مظلومان را بنویسیم، تاریخ نهضت خونین انبیا را، تاریخ مبارزه حق و باطل را، تاریخ استقامت را... آنان به خیال باطل خویش ما را و یاد ما را از تواریخ رسمیحذف کردهاند. دیگر نه نامی از هابیل برجای مانده است و نه ذکری از شیخالانبیا حضرت ابراهیم و نه یادی از حسین ذبیحالله. تاریخ حقیقی را ما با خون بر لوح دلمان نوشتهایم. تاریخ حقیقی را ما نوشتهایم.» (سه ورق از تاریخ مقاومت، مجموعه روایت فتح)
این تکرار و تاکید در خصوص بلندمرتبگی جایگاه انسان دفاع مقدس اما برای چیست؟ آیا ناشی از عرق میهنپرستی است و برای بزرگ جلوه دادن غرضورزانه دفاع مقدس ایران؟ مگر غایت این جهاد، میهنپرستی بوده و اصلاً مگر این واقعه عظیم تاریخی نیازی به بزرگنمایی ما دارد؟ نه؛ این تکرار دلیلی دیگر دارد. پاسخ را شهید، خود به صراحت بیان نموده است: «ما ناچاریم جایگاه تاریخی خودمان را گوشزد کنیم، مبادا که اهل ظاهر حکم بر اشتراکات ظاهری این جنگ با دیگر جنگها قرار دهند و از حق غافل شوند.» (سرباز گمنام، مجموعه روایت فتح)
نام این جهاد و این دفاع مقدس نیز جنگ است اما آیا میان این جنگ عدالتخواهانه با جنگهای تجاوزگرانه تاریخ بشر تفاوتی نیست؟ «اگر هنوز هم مدعیان با عینک تاریخهای رسمی بین این نبرد و جنگهای سلطهجویانهای که در قرون اخیر رخ داده است تفاوتی نمیبینند، بیایند و در این قلههای بلند، مجاهدین عراقی را بنگرند که همچون بدریون در رکاب رسولالله به سپاه کفر میتازند، اگرچه برادر و پدر و نزدیکانشان در صفوف دشمن باشند.» (از آن کربلا تا این کربلا، مجموعه روایت فتح)
اما بعثت دیگرباره انسان به چه معناست؟ چه تفاوت اساسی و بنیادینی میان انسان دفاع مقدس با انسانهای قرون و اعصار پیشین است؟ پاسخ در علقهای نهفته که میان حیات این انسان با تاریخ حیات انبیا و اولیای خدا برقرار است و این پیوند به یمن وجود مردی از تبار پاکان است که وجود دارد: «اکنون، در ظلمت عمیق دوران غیبت کبری، قمر وجود آن پیر عشق، امام امت، شب آسمان تاریخ را شکسته است و در آیینه صیقلی فطرتهای پاک جلوه کرده و آنان را به مصاف ظلمت کشانده است. صدها سال از آغاز عصر غیبت کبری گذشته است و اکنون در عمیقترین ادوار ظلمانی کفر، آنجا که سیطره شب وسعتی تمام یافته است و دیگر تا مطلع فجر تاریخ قدمی بیش نیست، انسان بعثتی دیگرباره مییابد و لیاقت حضور پیدا میکند.» (چه کسی از جنگ خسته شده است؟، مجموعه روایت فتح) و این لیاقت حضور همان لیاقت آدم پیش از هبوط است که به موجب آن خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم امر فرمود. انسان دفاع مقدس آدم پیش از هبوط است یا به عبارت دیگر آدم، پس از آنکه خدا توبهاش را پذیرفته و او را به لیاقت نخستین و به بهشت، بازگردانیده است: «اکنون انسان به روشنی درمییابد که چرا آفریدگار متعال در مطلع خلقت آدم در جواب فرشتگان فرموده بود: «من چیزی میدانم که شما نمیدانید انی اعلم ما لا تعلمون.» آنچه اتفاق میافتد تفسیری است عینی بر آیات مبارکه قرآن و این روزها، روز بعثت دیگرباره انسان است؛ همان انسانی که خورشید وجودش در پس ابرهای سفاکیت او از چشم فرشتگان پنهان مانده بود، اما آفریدگار میدانست.» (3 ورق از تاریخ مقاومت، مجموعه روایت فتح)
«اگر هنوز هم مدعیان با عینک تاریخهای رسمی بین این نبرد و جنگهای سلطهجویانهای که در قرون اخیر رخ داده است تفاوتی نمیبینند، بیایند و در این قلههای بلند، مجاهدین عراقی را بنگرند که همچون بدریون در رکاب رسولالله به سپاه کفر میتازند، اگرچه برادر و پدر و نزدیکانشان در صفوف دشمن باشند.»
و بالاخره شاید آن مهمترین راز وجودی انسان برگزیده جنگ، نسبت غریب او با مرگ باشد. در این جنگ و برای این جنگاوران مرگ معنایی دیگر دارد و چون این گونه است، ترس نیز دیگر مجالی برای ظهور ندارد؛ و فتح بیتردید با آنهایی است که نمیترسند. شاید گمان کنند راز این نهراسیدن، فرار از توجه به مرگ است و بیاعتنایی به آن یا به بیان دیگر فراموشیاش. شاید بپندارند که شوخی با مرگ برای این رزمندگان، نوعی تسلی به خویشتن است و تخدیری برای غلبه بر هراس درونی. شاید خیال کنند تفاوت این بیمانندان تاریخ با دیگر سربازان صحنههای نبرد بشری تنها در این است که اینها قدرت آن را داشتهاند که بتوانند مرگ را به بازی بگیرند اما نه این پندارها همه ناشی از فاصلهای است که اهل ظاهر با دریای ناشناخته درون اهل باطن دارند: «یکی از بچهها زخمی شده است و دیگران همگی در اطرافش جمع شدهاند و از سر محبت به او شکلات میدهند. یکی از بچهها به شوخی میگوید: سرش افتاده بود، پیوند کردیم! و این حرف را به گونهای میگوید که اگر کسی این بچهها را نشناسد، میپندارد آنها مرگ را به بازی گرفتهاند. اما نه، ما که با آنها آشنا هستیم میدانیم که اینچنین نیست. آنها بیش از هر کس دیگری به مرگ میاندیشند و به عالم آخرت ایمان دارند و درست به همین دلیل است که از مرگ نمیترسند.» (حزبالله، مجموعه روایت فتح)
انسان دفاع مقدس، فراتاریخی است و جاودانه، چون فرازمانی میاندیشد و ابدی چون در این شکاکخانه دنیا از سرچشمه حقیقت لازمان و لامکان وجود، نور یقین میگیرد و همچون برگزیده حق است برای برچیدن باطل.
کلیپ های تصویری با موضوع شهید آوینی :
منبع : جام جم