تبیان، دستیار زندگی
آل احمد محمد ابراهیم سیف پور جیما کوریدزه عکاس تختی خجسته پور محمد علی صنعتكاران نزدیکان تختی ... رسول خادم علیرضا دبیر آن روز که تختی در ابن بابویه آرام گرفت آن روز خورشید خندید. آسمان اشک شوق ریخت. زمین به خود بالید. لاله س...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تختی از نگاه دیگران

جلال آل احمد

محمد ابراهیم سیف پور

جیما کوریدزه

عکاس تختی

خجسته پور

محمد علی صنعتكاران

نزدیکان تختی ...

رسول خادم

علیرضا دبیر

آن روز که تختی در ابن بابویه آرام گرفت

آن روز خورشید خندید. آسمان اشک شوق ریخت. زمین به خود بالید. لاله سربرآورد. شقایق شکفت. آن روز پهلوان نه بر توسن افتخار و مردانگی که بر ابرها سوار شد. دنیای قهرمانی را دور زد. از مرز پهلوانی گذشت و بزرگواری و جوانمردی را تفسیر کرد. آن روز پهلوان مدال طلای جهان و المپیک را نخواست تا جوانمردی را معنا کند. آن روز ستاره ها به پیشباز پهلوان آمدند. آن روز پهلوان از آسمان معرفت ستاره های مهر و محبت و عاطفه چید. آن روز پهلوان عشق را به این ستاره پیوند زد و آن را به مردمی که دوستشان می داشت هدیه کرد.

آن روز پهلوان گریست. اشک پهلوان موج شد و پیش آمد. دامنه آن موج به ناصر خسرو، پاچنار و سبزه میدون محدود نشد. همه جا را در نور دید. صخره های سنگدلی و بی تفاوتی را خرد کرد و در یک نقطه متمرکز شد" بویین زهرا" بویین زهرا در آن زمستان سرد، سبز شد و آن روز آن تابلوی سبز بر شناسنامه پهلوان مهر سبز جاودانگی زد. آن روز خورشید خاموش ماند. آن روز آسمان اشک حسرت ریخت. زمین لرزید . لاله لب فرو بست و شقایق فسرد.

آن روز خورشید به تماشای آخرین تابوت مردانگی نشست و از خجالت سربلند نکرد. آن روز آسمان مرگ مردترین مرد ورزش را به چشم دید و گریست. آن روز تختی نه بر دوش هزاران مشتاق سینه سوخته که بر بال ملائک به ابدیت پرواز کرد و در ابن بابویه آرام گرفت.

" نام و یادش گرامی باد"

آنچه در ذیل مشاهده می کنید خاطراتی است از جهان پهلوان غلامرضا تختی که توسط روابط عمومی فدراسیون کشتی جمع آوری شده است.

جیما کوریدزه: خبر مرگ تختی آتش به جانم زد


جیما کوریدزه قهرمان نامدار شوروی آخرین میدان بین المللی خود را برابر جوان برازنده ای از ایران برگزار کرد. این جوان کسی نبود جز غلامرضا تختی که در این رقابت فشار زیادی به کوریدزه وارد کرد و علاوه بر آن چنان او را تحت تأثیر قرار داد که قهرمان شوروی سالها بعد در مورد پهلوان کشورمان گفت: کشتی های تختی را در دوره های مقدماتی دیده بودم. جوان برازنده ای بود و سری نترس داشت. مستحکم و قوی بود و من به خاطر این مسائل دلواپس و نگران بودم. چون این آخرین میدان ورزشی من به حساب می آمد و حتما باید مدال می گرفتم. خوب یادم می آید. 12 دقیقه با هم کشتی گرفتیم. اول فکر می کردم این جوانی که دست و پاهایش مثل فولاد است، انعطاف بدنی ندارد اما در عمل دیدم حریف جوانم مثل ژیمناست ها پر انعطاف است. فقط این را بگویم که یک معجزه مدال طلای المپیک 1952 هلسینکی را به من ارزانی داشت. اما خودم بهتر از همه می دانستم که حق تختی باخت نبوده است.

من تختی را به خاطر اخلاق، انسانیت و معرفتش دوست داشتم. او عالی بود، یک انسان کامل. من فکر نمی کنم دیگر مثل تختی کسی پا به عرصه کشتی گذارد. او حتی بعد از شکست هم به حریفان احترام می گذاشت و من هنوز خاطره لبخندهای ملیح او را فراموش نمی کنم.

کوریدزه در حالیکه اشک می ریخت ادامه داد: یک خبر آتش به جانم زد و قلبم تیرکشید. خبر آمد که تختی فوت کرده است. هیچ خبری ناگوارتر از این نبود باور نمی کردم کما اینکه هنوز هم باور نمی کنم مردی با آن صلابت چهره در نقاب خاک کشیده باشد.

جلال آل احمد: هرگز به طبقه خود پشت نکرد


از آن همه جماعت هیچ کسی حتی برای یک لحظه به احتمال خودکشی فکر نمی کرد. آخر جهان پهلوان باشی و در بودن خودت جبران کرده باشی نبودن های فردی و اجتماعی دیگران را و آنوقت خودکشی؟ آخر مرد عادی ناتوان و ترسیده ای که ابتذال وجود روزمره خود را در معنای وجودی و در قدرت تن و در سرشناسی او جبران شده می دید- در وجود این بچه خانی آباد نو که هرگز به طبقه خود پشت نکرد- این نفس قدرت تن که به قدرت مسلط زمانه" نه گفت، " نه " نامجو شد و " نه" شعبان و" نه" حبیبی؛ چطور ممکن بود که این مرد عادی سربزیر باور کند که خودکشی کرده؟ و ببینیم این افسانه سازی عوام آیا نوعی روش دفاعی نیست برای مرد عادی توی گذر تا شخصیت ترسیده خویش را در مقابل تسلط ظلم حفظ کند و امیدوار بماند؟

او پوریای ولی نبود. او هیچ کس نبود. او خودش بود، بگذار دیگران را به نام او و با حضور او بسنجیم. او مبنی و معنی آزادگی است.

عکاس تختی

مردم علاقه زیادی به جهان پهلوان داشتند و همیشه در هنگام مشاهده وی از او امضا و عکس طلب می کردند. عکاسی که از تختی عکس می انداخت و در اختیار قهرمان قرار می داد تا به دوستداران بی شمارش اهدا کند از غلامرضا تختی درخواست کرد به این دلیل که دوربین وی خیلی معمولی است و کیفیت عکسها چندان جالب در نمی آید وی به آتلیه بیاید تا با رعایت اصول فنی عکاسی پرتره ای از تختی تهیه شود و به جای آن عکسهای بی کیفیت در اختیار مردم قرار بگیرد. اما قهرمان مسابقات المپیک 1956 ملبورن به عکاس گفت: همین عکسها خوب است! وقتی عکاس بیشتر اصرار کرد، جهان پهلوان گفت: من خجالت می کشم و ناراحت هستم که روبروی دوربین بنشینم و با ژست عکس بگیرم.

اتومبیل جهان پهلوان نو شد

نزدیکان غلامرضا تختی تعریف می کنند مدتی بود که اتومبیل جهان پهلوان مفقود شده بود. پس از چند روزی تختی اتومبیل خود را در حوالی منزلش مشاهده کرد که از نظر شماره و رنگ اتومبیل خودش بود اما قالپاق ها و تودوزی هایش نو شده بود. پهلوان به شک افتاد و وقتی درب اتومبیل خود را باز کرد یادداشتی دید که در آن نوشته شده بود:

" پهلوان برای ما کسر شأن بود که اتومبیل شما فرسوده و با تودوزی کهنه و رنگ و رو رفته باشد. با اجازه خودت آن را بردیم، تر و تمیز کردیم و آوردیم. ما را به خاطر این جسارت ببخش."

تختی که واقعا تحت تأثیر گرفته بود اتومبیلش را به تعمیرگاهی برد و هزینه کارهای انجام شده را از تعمیرکار پرسید که او کل هزینه را 5 هزار تومان تخمین زد. تختی هم این مبلغ را به یک مؤسسه خیریه اهدا کرد.

محمد ابراهیم سیف‌پور:

افتخار می‌كنم كه تختی از كشتی است


محمد ابراهیم سیف‌پور گفت: افتخارم این است كه در كشتی الگویی به نام تختی داریم.

قهرمان مسابقات جهانی یوكوهاما و منچستر اظهارداشت: از اینكه ورزش كشتی یك الگو دارد و تختی الگوی جوانان كشور است خوشحالم، چرا كه اكثر رشته‌های ورزشی از داشتن یك الگوی جاودانه بی‌بهره‌اند اما تختی نه تنها الگوی كشتی بلكه كل ورزش ایران است و امروزه جوانان به رغم اینكه او را ندیده‌اند، جزو دوستداران راستین تختی هستند.

سیف پور با ابراز خوشحالی از حضور در جمع دوستان قدیمی خود تصریح كرد: از نفراتی كه امروز در كنار من هستند، كشتی یاد گرفته‌ام و افتخارم این است كه الگویی در كشتی به نام تختی داریم كه این به دلیل اصالت ورزش كشتی و مورد تایید بودن شخصیت تختی است.

برنده مدال برنز المپیک 1960 رم با بیان اینکه از تختی چیزهای زیادی یاد گرفته ام، اظهار داشت: هرچه از پهلوانی بخواهیم بگوییم در تختی بوده است ودر زمان اردوهای کشتی همیشه همراه بچه ها بود و احترام بزرگترها را به جا می آورد. تختی به فکر قهرمانی خود نبود بلکه به موفقیت تیم فکر می کرد و بهترین خاطره ورزشی من با تختی به کسب مدال طلا در مسابقات جهانی 1961 یوکوهاما به همراه تختی و سایرین مربوط می شود.

سیف پور تصریح كرد: مردم همه چیز را در مورد تختی می‌دانند كه این به دلیل علاقه‌ی بسیار زیاد مردم به وی است و اگر همه  از تختی می‌گویند، به دلیل الگو بودن تمامی بچه‌ها است.

برنده مدال نقره جهان در مسابقات 1963 صوفیه با تاكید بر اینكه شاگرد بزرگ را مربی بزرگ می‌سازد، در خصوص حضور تیم ملی كشتی در المپیك آتن گفت: مربیان خوبی در اردو مشغول به كارند كه تمامی تلاش آنها برای حضور موفقیت‌آمیز در المپیك است. تلاش تمامی كشورهای جهان كسب مدال المپیك است چرا كه مدال اهمیت و ارزش خاصی دارد كه ملی ‌پوشان ما باید برای رسیدن به آن زحمت زیادی  بكشند.

خجسته‌پور: جوانمردی سر لوحه كارش بود

محمد علی خجسته‌پور گفت: تختی در تمام امور زندگی‌اش حتی اگر سهوی نیز كرده باشد، جوانمردی سرلوحه كارش بود و هیچگاه این اخلاق را فراموش نكرد.

دارنده‌ی مدال نقره‌ی المپیك 1956 ملبورن ، اظهارداشت: من نه تنها در تیم، بلكه در اداره‌ی تربیت بدنی راه آهن و باشگاه فولاد نیز با وی همدوره و همكار بودم و رفاقت نزدیكی با یكدیگر داشتیم. دراردوهای تیم ملی نیز همیشه احترام خاصی به مربیان و قهرمانان كشتی قائل بود و هیچ وقت كار نادرست و ناشایست در این خصوص از وی ندیدم.

خجسته پور در ادامه با اشاره به زلزله 41 سا ل پیش بوئین زهرا خاطر نشان ساخت: در آن زمان به خوبی یادم است پس از وقوع زلزله، مرحوم تختی به همراه " مهدی دری" سردبیر سابق کیهان ورزشی، نصف شب منزل ما آمدند و گفتند، فردا 8 صبح در جاده شمیران قصد داریم جهت کمک به زلزله زدگان، پول جمع کنیم. فردای آن روز به همراه سوری، یعقوبی و گیوه چی در آن مکان حضور پیدا کردیم و یک سینی  در دست گرفتیم، مردم نیز اسکناس ها ی یک تومانی، 10 تومانی و ... کمک کردند. اما درحالیکه به طرف سه راه استانبول رفتیم، ساواکی ها ریختند واجازه این کار را ندادند. سپس مرحوم تختی تمام مبالغ جمع شده را به مردم زلزله زده بویین زهرا اهدا کرد که این مساله کار بزرگی در آن زمان بود.

وی همچنین خاطرنشان كرد: وقتی از ملبورن آمدیم، به همراه امامعلی حبیبی، یعقوبی و مرحوم تختی كه موفق به كسب مدال المپیك ملبورن شده بودیم، مورد استقبال قرار گرفتیم كه مرحوم تختی با صمیمت خاصی مورد توجه قرار گرفت.

محمد علی صنعتكاران:

به خاطر مردم 30 هكتار زمین را رد كرد

واژه‌ی پهلوانی برازنده‌ی شخصیت او بود

محمد علی صنعتكاران گفت: شخصیت وجودی تختی برازنده دارا بودن واژه «پهلوان» است .

قهرمان سال 1961 كشتی جهان و از همدوره‌ای‌های جهان پهلوان تختی ، اظهارداشت: كشتی یك ورزش ملی است كه در وجود اكثر مردم مملكت رخنه كرده است و به آن تعصب دارند. لغتی به نام قهرمان داریم كه خارجی‌ها «شامپیون» می‌گویند اما یك لغت داریم به نام «پهلوان» كه خارجی‌ها ندارند.

وی افزود: پهلوان كسی است كه علاوه بر كسب عناوین قهرمانی، اخلاق حسنه نیز داشته باشد. تختی در كنار واژه «پهلوان» زندگی كرد و با برخورداری از مدال‌های فراوان و خصوصا اخلاق حسنه، جهان پهلوانی شد كه هنوز نام آن تازه است.

صنعتكاران با اشاره به بی‌سابقه بودن كسب 5 مدال طلای ایران در مسابقات جهانی یوكوهاما، به ذكر خاطره‌ای از تختی پرداخت و گفت: پس از كسب قهرمانی در آن سال در زمین‌های دشت گرگان به نفرات اول تا سوم به ترتیب 30، 20 و 15 هكتار زمین اهدا كردند كه تختی آن جایزه پر منفعت را نپذیرفت و با جویا شدن علت آن متوجه شدیم كه در این 30 هكتار حداقل 10 خانواده زندگی می‌كردند و تختی گفت: «نمی‌توانم زندگی آنها را نابود كنم تا صاحب زمین شوم». من به همراه سیف پور و چند تن دیگر نیز از این اقدام تختی تبعیت كردیم كه به همین دلیل است كه باید از چنین انسانی به نیكی یاد كرد. چنین فردی در درجه‌ی اول به زندگی مردم فكر می‌كرد و سپس به وضعیت خودش.

برنده مدال برنز المپیك 1964 توكیو در ادامه گفت: تختی در زلزله بوئین زهرا برای زلزله‌زدگان كمك جمع كرد و گام بزرگی برداشت. لغت «پهلوان» زیبنده‌ی تختی است كه پس از انقلاب و قرار گرفتن در راس فدراسیون كشتی جام بین‌المللی تختی را به نام وی را برپا كردیم كه بعد از استعفای من دو سالی برگزار نشد. سپس دوباره این جام را احیا كردیم و خوشبختانه هر ساله برگزار می‌شود.

صنعتكاران در خصوص زندگی قهرمانی تختی گفت: تختی سه نسل از سال 1951 تا 1966 كشتی گرفت. البته در گذشته یكسال مسابقه آزاد برگزار می‌شد و یك سال فرنگی كه از سال 1960 به بعد هر ساله در هر دو رشته برگزار شد. تختی در المپیك رم می‌توانست به جای نقره طلا بگیرد اما غرورش اجازه نمی‌داد با احتیاط كشتی بگیرد یا نتیجه را مساوی كند.

نایب قهرمان جهان در مسابقات جهانی منچستر در خصوص پرورش پهلوان در جامعه گفت: پرورش پهلوان به تربیت خانوادگی بستگی دارد، اما خود ورزش نیز به انسان غرور و ارزش می‌دهد و اجازه نمی‌هد كه دست به خطا بزنی. این موضوع به فرهنگ جامعه و تربیت خانوادگی بستگی دارد كه در محیط‌های اردویی نیز باید با كشتی‌گیر طوری برخورد كرد تا روحیه‌ی پهلوانی در ورزشكار شكل گیرد.

صد در صد آقا تختی آدم بزرگی بوده که خدا بعد از فوت

و مرگش هم او را این قدر بلند مرتبه و بزرگ کرده

علیرضا دبیر قهرمان کشتی المپیک وجهان که این روزها دوران نقاهت خود را طی می کند و قصد دارد با تلاش و جدیتی دوباره و فیزیوتراپی مرتب دوباره به دنیای کشتی برگردد و به قول خود جبران المپیک آتن را بکند در حالی که مدتهاست مصاحبه نمی کند در یک گفتگوی تلفنی و اختصاصی با بخش ورزشی سایت تبیان در مورد مرحوم آقا تختی گفت: من بسیار کوچکتر از آن هستم که بخواهم در مورد آقا تختی صحبت کنم ، اما فقط می توانم بگویم که مردانگی و جوانمردی از ویژگیهای بارز ایشان بوده است . قهرمان جهان افزود: من که آقا تختی را ندیده ام ولی وصف و ذکرخیر ایشان را زیاد شنیده ام . پدرم افتخار بچه محلی با مرحوم تختی را داشته و از کودکی برای من خاطرات زیادی از ایشان نقل کرده و هنوز هم در هر کاری پدرم مثال و خاطراتی از مرحوم تختی را برایم یادآوری می کند . مسلماً و صد در صد آقا تختی آدم بزرگی بوده که خدا بعد ازرفتنش و مرگش هم او را این قدر بلند مرتبه و بزرگ کرده و انسان خوبی بوده چون که خداوند بزرگ هر کس را بزرگی و عزت نمی بخشد.

به نظر من تختی فقط متعلق به کشتی نیست و در فرهنگ ما نهادینه شده است و یک چهره عام و خاص مردمی است . بودن تختی در فرهنگ کشور را باید به فال نیک گرفت و می توانم بگویم مرحوم آقا تختی ، پهلوان ما بوده و همیشه خواهد ماند. دبیر در خاتمه اظهار داشت : من به عنوان یک کشتی گیر خوشحالم که مرحوم تختی از جامعه کشتی است و همواره ایشان به عنوان الگو مطرح بوده و ما باید از منش و کردار تختی درس بگیریم و سعی کنیم به طور واقعی و حقیقی آن را عملی کنیم.

تبیان : در پایان آرزو داریم شاهد بازگشت پرفروغ علیرضا دبیر این قهرمان نامدار و تحصیل کرده کشورمان به عرصه کشتی باشیم.

تختی و مفهوم پهلوانی به قلم رسول خادم

پهلوانی از نظر معنای لغوی در فرهنگ نامه ها و لغت نامه های فارسی به طور نسبی از تعریفی مشابه برخوردار است. اگرچه معنای واژه ای آن، نسبت به مفهوم فرهنگی آن، بسیار محدودتر است ولیکن دو حوزه توانمندی روحی و جسمی را مدنظر قرار می دهد. دائرة المعارف مصاحب، لفظ پهلوان را منسوب به پهلو دانسته و معنای آن را مردمی سخت توانا و دلاور و قوی جثه و درشت اندام می داند.

فرهنگ معین، پهلوان را در مفهوم اول سخت توانا، دلیر و شجاع معنا می نماید و در مفهوم دوم، به معنای درشت اندام و عظیم الجثه، درشت گوی، مرد اصلی که در داستان شرح اعمال او روایت شود، قهرمان و کشتی گیر می داند و پهلوانی را به معنای پهلوان بودن، قهرمانی و سجاعت می داند.

لغت نامه دهخدا نیز پهلوان را منسوب به پهلو(پارت) کرده و معنای آن را سخت توانا، دلیر و زورمند بیان می دارد. این لغت نامه، پهلوان را از آن جهت به قوم پارت منتسب می نماید که این قوم به مردمی سخت دلاور، توانا، قوی جثه، درشت اندام و درشت گوی، پهلوان می گفتند.

" بطل، " یل"، " زورمند" از دیگر مفاهیم مترادف پهلوانی هستند.

فرهنگ نفیسی علاوه بر ویژگی های برشمرده فوق که در دیگر لغت نامه ها ملاحظه گردید، پهلوانی را به معنای شجاعت و دلیری تعریف می کند.

در فرهنگ عمید و برهان قاطع نیز مفهوم مضاعفی بر آنچه در بالا رفته است مشاهده نمی شود. فرهنگ" آنندراج" پهلوانی دادن را کنایه از امتیاز و بزرگی دادن می داند.

پس می توان به طورکلی پهلوان را از لحاظ معنا و مفهوم لغوی؛ مردمانی سخت، دلاور، توانا و زورمند، درشت اندام و درشت گوی دانست که دارای صفات شجاعت و دلیری نیز هستند و به هنر کشتی گیری و آوازه قهرمانی نیز مزین است. البته به ظن نگارنده منظور از هنر کشتی گیری و آشنایی با فن و بند آن، توانمندی در به کاربردن فنون رزم آوری و مبارزه سلحشورانه است که به خصوص در دوران پیش از به کارگیری اسلحه گرم در میادین نبرد این هنرمندی تجلی خاص خود را داشته است و در حقیقت این معنا، وجود توانمندی جسمانی را در نظر پهلوان ابراز می دارد و همچنین بیان این ویژگی در پهلوان به منظور سرآمد بودن نسبت به توانمندان عصر و یا قلمروی خویش از نظر قوای بدنی و رزم آوری است.

اما پهلوانی در حوزه فرهنگ و ارزش های فرهنگی مفهومی بسیار گسترده و عمیق نسبت بدانچه در معنای لغوی آن است پیدا  می کند. جایگاه پهلوان در استنادات ادبی، هنری ، تاریخی، اجتماعی، سیاسی و حتی امروزه ورزشی در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون به خصوص ایران آنچنان تصویری متمایز و پیچیده نسبت به تعریف صریح و روشن لغوی آن پیدا می کند که همواره توضیحات و تفسیرهای گوناگونی از دیدگاه متضاد را به خود مشغول می دارد.

شاید مصداقی چون جهان پهلوان غلامرضا تختی برای شرح فوق نمونه ای ملموس باشد.

این پیچیدگی، زاییده توانمندی عرصه خرد و روان آدمی است که گاهی نهایت قابلیت های خود را در وجودی به نام پهلوان متجلی می سازد. از این روست که پهلوانی را در الگوهای مختلف و قواره های گوناگون در فرهنگ ملل متمدن می توان ملاحظه نمود. عیاری، شاطری، سامورایی، شوالیه گری، قلندری و... ده ها نمونه و مدل پهلوانی دیگر که در عین دارابودن وجوه مشترک، گه گاه تمایزهای عمیقی میان آنان مشاهده می شود، ناشی از عمق و گستردگی شخصیتی است که به نام پهلوان از ماقبل تاریخ با حضور در افسانه ها، اسطوره ها، داستان ها و قصه های عامیانه نقش آفرینی خود را آغاز کرده و با آغاز تاریخ نیز ردپای او را در جریانات مختلف اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می توان جستجو نمود.

آنچه امروز به عنوان پهلوانی و فرهنگ آن در میان جوامع بشری موجود است، دستاورد تعاریف سینه به سینه ای است که در کنار استنادات تاریخی مکتوب بیان کننده جایگاه و حوزه حضور و اثرگذاری شخصیتی به نام پهلوان در قالب های گوناگون می باشد.

شرح چگونگی ورود این شخصیت به حوزه آثار فرهنگی می تواند قابل توجه باشد: چون به نخستین ادوار حیات ملل نظر می کنیم، می بینیم هیچ ملتی به وجود نیامده و به تحصیل استقلال و تحکیم مبانی ملیت توقفی نیافته است مگر آنکه اعصار دوره های خطر را گذرانده و با اعمال پهلوانی دست زده باشد و بزرگانی و پهلوانانی از او پدید آمده باشند که در ذهن وی اثری بزرگ بر جای گذارند.

این خاطرات مایه ظهور روایاتی گشت که دهان به دهان و سینه به سیه نقل شد و از مجموع آنها تاریخ ملل قدیم و اولی پدید آمد. بدین معنی که از آن ملت به جای تاریخ های مدون و مرتبی که اکنون داریم و در آن بحث و تحقیق را به نهایت می رسانیم تنها همین روایات را که اغلب با انسان ها آمیخته بود داشتند و از سرگذشت نیاکان خود بدان صورت آگاه بودند. روایات و حکایات مذکور آخرکار منتهی به تاریخ های مدون گشت و احیاناً بر آنها افزوده شد اما به هر حال روایاتی پراکنده و بی نظم بود که هر قسمت از آن را کسی به یاد داشت و برای گردآوردن مجموعه آنها نهضتی و اقدامی لازم بود. این کار بزرگ اغلب و نزدیک به تمام موارد آن به همت کسانی صورت گرفت که به ذکر مفاخر ملی و بیان پهلوانی ها و قهرمانی های نیاکان خویش علاقه داشتند. نویسندگان مذکور و پس از ایشان شاعران داستان ها و روایات و قطعات پراکنده یاد شده را گرد هم کرده و از آن اثری واحد پدید آوردند... شاعری که بدین کار دست می زد اگر دارای روح ملی بود و در اثر خود هیچگاه از این روح و معنی دور نمی شد، اثر او به سرعتی تمام در میان مردم شهرت می یافت و دهان به دهان می گشت و از آن جا سخن ها برمی گرفتند و می پراکندند و اینگونه است که حوزه ای به نام حماسه های پهلونی درعرصه فرهنگ هر ملتی شکل می گیرد که ضمن بیان گذشته آن ملت اصول فرهنگی و هویتی مردم یک سرزمین می پردازد و چگونگی جهان بینی و دیدگاه جهان زیستی امروز ایشان را در تعریف آنچه که هست و آنچه که باید باشد بیان می دارد. در تعریف مفهوم حماسه مطالعه می نماییم که حماسه نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی برتوصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگی های قومی با فردی است به نحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان می گردد. موضوع سخن در اینجا امر جلیل و مهمی است که سراسر افراد ملتی در اعصار مختلف در آن دخیل و ذی نفع باشند مانند مشکلات و حوائج مهم ملی از قبیل. مساله تشکیل ملیت و تحصیل استقلال و دفاع از دشمنان اصلی.

گره خوردن زندگی یک ملت در اعصار مختلف با چگونگی زندگی پهلوانان ایشان که بتوانند بیان کننده مظاهر مختلف زندگی آنان باشد خود از عمق ارتباط میان پهلوانی و فرهنگ عامیانه مردم از یک طرف و از طرف دیگر جایگاه الگوهای اجتماعی که در قالب و قواره پهلوانی می توانند نقش هویت زایی و فرهنگ سازی به خود بگیرند حکایت می کند.

اینکه در تعریف حماسی تاکید می گردد موضوع حماسه باید بتواند مظاهری از زندگی فردی و اجتماعی و یا بهتر جهان بینی چگونه زیستن یک ملت را در اعصار گوناگون بیان کند خود سنگین ترین مسوولیت ها را بر دوش گونه پهلوانی به عنوان شخصیتی عمیق، پیشتاز، صریح و در عین حال دارای پیچیدگی های خاص می گذارد. اینگونه تعهدپردازی در حوزه فرهنگ و ادبیات را راجع به پهلوانی با اشکال گوناگون بیان آن(اسطوره، افسانه، داستان و...) ملاحظه می نماییم.

در جایی دیگر در تعریف حماسه های پهلوانی داریم: حماسه یک شعر بلند روایی است، درباره رفتار و کردار پهلوانان و رویدادهای قهرمانی و افتخارآمیز در حیات باستانی یک ملت، چشم انداز حماسه وسیع، سبکش عالی و پرآب و تاب و ساختش مبتنی بر تفسیر و تفصیل ماهرانه است. اینگونه شعر داستانی، منظومه ای بزرگ و چندسویه است که آمیزه اسطوره تاریخ و افسانه و فولکلور است و غالباً در مرحله نخستین یا دوران پیدایش خود از داستان، سرودها و روایت های شفاهی پراکنده در ستایش پهلوانان و یادکردهای قومی و نبردهای خاندانی و... آغاز می شود و در مرحله پایانی یا دوران تدوین و تنظیم هنری خود به صورت منظومه ای یگانه با مشخصات ملی درمی آید. اهمیت و معنای ملی این داستان سرودها و منظومه ها در این وجه مشخصه آنهاست که تاریخ و آرزوها و اندیشه های یک ملت و منزلت عظیم آن را با خصلتی متعالی و افتخارآمیز ترکیب می کنند.

اینکه در تعریف فوق، حماسه های پهلوانی را مجموعه آرزوها و اندیشه های یک ملت به علاوه خصلت تعالی و افتخارآمیزی می داند، خود نشان از جایگاه رفیع پهلوان و ارزش های همراه وی که در کلام عمل و رفتار او نمایان می گردد دارد. ارزش ها و عملی که می تواند در حکم آرزوهای یک ملت هم قلمداد شود. و حرکتی که می تواند پشتوانه اندیشه اجتماعی یک جامعه باشد و در عین تمامی این اثر بخشی از قلمروی آرزوها و اندیشه ها، اسباب عزت و سربلندی یک ملت در اعصار گوناگون تلقی گردد. به هر حال حماسه های پهلوانی فراتر از هر زمان و مکانی با جوامع و نسل های آینده خویش ارتباط برقرار می کند و این ارتباط است که چگونه بودن و چگونه زیستن مردمان را در قالب های کلی و ارزش های کلان اجتماعی می نماید و به طور قطع جامعه ای که میان آرزوها و اندیشه های حماسی آن و جریان اجتماعی زندگی اش در یک نسل فاصله بیافتد به نوعی از تعریف خود و چه باید شدن خود دور می گردد. و بدین طریق زمینه ای برای بی هویتی و بحران هویتش فراهم می گردد. شاید در بررسی ابتدایی تصور چنین جایگاهی برای حماسه پردازی پهلوانی در فرهنگ یک ملت امری بعید و دور از ذهن به حساب آید ولیکن اگر تعمق و تامل لازم به کار گرفته شود ملاحظه می گرددد که این توجه و جایگاه ویژه از آنها ناشی می گردد که ملتی حضور توانمند و با عزت خود را در بازوان قدرتمند پهلوانان خود به همراه منش و مرام انسانی آنان جستجو می کند. این پهلوانان گرچه آنقدر به گذشته این ملت باز می گردند که حتی جزیی از حماسه ها، اسطوره ها و یا افسانه ها گردیده اند معهذا کردار، رفتار و سلوک ایشان الگوی رفتاری مطلوب یک جمعه را معندا و مفهوم می بخشد. در حقیقت اینان در جایگاه فراتر از هر زمان و مکان به تعریف کیستی و چیستی زندگی امروزیان می پردازند. اما راجع به اینکه این حماسه ها تا چه حد از بستری تاریخی برخوردار بوده و هستند باید گفت از خصایص حماسه طبیعی و ملی آن است که یک موضوع تاریخی که در روزگاری صاحب حقیقت خارجی بوده در نهایت شدت با اساطیر مذهبی و داستان ها و افسانه های ملی و خوارق عادات آمیخته شود ولی در عین حال صورت و نسق تاریخی داشته و عبارت باشد از یک سلسله اعمال منظم و مرتب راجع به پادشاهان و پهلوانان و افرادی که هر یک سرگذشتی معین داشته اند.

در منبع دیگری در این مورد در ایران می خوانیم:

افسانه ها و اساطیر از آن بازتاب تصویری از این بینش و اوضاع اجتماعی است و نمود  داستانی هر یک از این گروه ها در حماسه نیز همراه با ارزش های تعیین شده و کارکردی است در خور امکان آنها.

اعمال برجسته قهرمان حماسی، نمونه و پیرایه ارزش های پذیرفته شده دنیای اوست. ثبات سازمان یافته و طبقه بندی شده اصول حماسی از همان ثبات سازمان یافته ذهنی دوران تدوین آن حمایت می کند.

برگرفته شدن داستان های حماسی از تاریخی حقیقی با محتوا و شرایطی که امروز بازگو می گردد. نشان از ایده آل گرایی همیشگی مردم دارد که هر چه از زمان واقعی یک موضوع که می تواند در موقعیت اقبال عمومی قرار گرفته و به شایستگی با آمال و آرزوها یک ملت در اعصار مختلف گره بخورد می گذرد موقعیت آن برای ورود به حوزه پردازش حماسی بیشتر می شود تا سرانجام با قلم و هنر حماسه سازان درقالب یک منظومه حماسی از شکل و قواره تاریخی خود فاصله ای بسیار می گیرد.

به عقیده من امروز در حوزه پهلونی غلامرضا تختی تنها پهلوان در دوران معاصر است که استعداد رهیابی به عالم اساطیر و حماسه ها را دارد. گرچه به لحاظ زمانی هنوز نیاز به گذشت چندین نسل از حضور تاریخ این پهلوان که متعلق به نسل قبل است داریم تا آیندگان وی را به تدریج در قالب منظومه های حماسی درک نمایند. وی با توجه به نوع و شیوه زندگانی تاریخی خویش ارزش های انسانی و جوانمردانه ای را به تصویر کشیده است که او را در جایگاه الگوی شخصیتی آیندگان خوبی قرار می دهد.

شاید جمله جلال آل احمد بیش از همه تجلی موضوع فراتاریخی شدن پهلوانان در قالب حماسه ها و منظومه های حماسی باشد جمله ای که پس از مرگ آن پهلوان راجع به او بازگو می کند: جهان پهلوان باشی و مردم تمام نبودن های خودشان را در بودن توجستجو کنند و خودکشی کنی!

در مورد ویژگی های منظومه های حماسی می توان موارد ذیل را برشمرد: یکی از خصایص منظومه های حماسی همه جا و در هر زمان آن است که مدت ها پس از حوادثی که از آنها سخن می گویند پدید می آید. مثلاً حماسه هومر در ادبیات یونان، نماینده مدنیتی است که چندین قرن پیش از هومر یا شعرایی که منظومه های ایلیاد و اودیسه را پدید آورده اند وجود داشت منظومه های حماسی پهلوان هیچگاه در حین جریان حوادث پهلوانی پدید نمی آیند... زیرا در ایام وقوع حوادث پهلوانی آدمی تماشاگر و بیننده وقایعی است که در حقیقت و واقع با اعمال عادی بشری چندان متفاوت نیست اما نتایجی که از این اعمال گرفته می شود بر اثر اهمیت و ارزشی که دارد به تدریج آن اعمال را به چشم نسل های آینده بزرگ می کند و چیزهایی بر آن افزوده می شود  پهلوانانی که از آنان خاطراتی می ماند به تدریج به درجه فوق بشری ارتقا می جویند و اعمال ایشان در شمار خوارق عادات درمی آید.

از دیگر ویژگی های منظومه های حماسی گره خوردن توصیف پهلوانی آنان به عقاید و آرا و تمدن خویش است. و اینگونه است که با ارایه تصویری برتر از ارزشهای اجتماعی مقبول عصر خویش که توام با عزت و افتخار و اساس غرور و بزرگی است با ارزش های هویتی و نمادهای فرهنگی اصلی یک ملت پیوند می خورد و از اینجاست که گفته اند هر ملتی به تنهایی و به سابقه قریحه و طبع موجد موسس اصلی حماسه خویش است و شعرا تنها عمال و کارگزاران او در تدوین و تنظیم آن شمرده می شوند.

دیگر اینکه حماسه های پهلوانی را بشرایط بحرانی چه از لحاظ اجتماعی و چه سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی پیوند دارد و در این شرایط است که حرکت های فردی و اجتماعی نمود لازم خویش را توام با اثرگذاری خاص خود داشته و امکان اوجگیری جریان احساسی و شعور ملی یک ملت را به حضوری دگرگون نسبت به حرکت های عمومی راجع به شخصیت یک پهلوان و یا یک قهرمان ملی فراهم می آورد. به طور قطع به همین دلیل است که دوره های شکل گیری فرآیند ملت سازی برای هر ملتی توام با حماسه های بیادماندنی و ماندگار در تاریخ و ادبیات آن ملت و آن کشور است. از این طریق باید معترف بود که اولین اعصار حیات هر ملت بهترین و مساعدترین ادوار برای ظهور و تکامل اینگونه حماسه هاست.(البته) در اداوری که تمدن قوم به مراحل کمال و ترقی رسیده باشد نیز ممکن است بر اثر بحران های شدید اجتماعی یا مذهبی (مانند انقلاب بزرگ انگلستان و انقلاب کبیر فرانسه) افکار حماسی بسیار در میان ملل پدید آید و به پیدا شدن حماسه های ملی تازیه ای منجر شود.

نویسنده : رسول خادم