پیام امید به منتظران(2)
در شماره گذشته به این مطلب اشاره شد که حکام طاغوت همواره در صدد جلوگیری ظهور نور محمدی(ص) و مهدوى(عج) و یا بسط حاكمیت آنها بوده اند . در بخش دیگری از شماره گذشته به این نکته نیز اشاره شد که وظیفه و تكلیف ما، این است كه امام و جلودار زمان باشیم و جلوتر از سنّتها و مرصادها و عذاب خدا، در برابر ستمگران بایستیم و زمین را بر ایشان تنگ كنیم و زمینه را از آنان بگیریم و مهرههایى بسازیم و در برابرشان نفوذ كنیم و آنان را از داخل منهدم كنیم و حركتها را شتاب دهیم.
در پایان نیز اشاره شد به اینکه كه طرّاحان و علاملان آمریكا و انگلیس و اسراییل، با اطّلاع كامل از منابع و اخبار و پیشگویىهاى منجّمان و كاهنان استراتژى ویژهى سیاسى و نظامى و اقتصادى خود را طرّاحى كرده و مرحله به مرحله، آن را به اجرا در مىآورند و در پى آن هستند تا با اتخاذ (استراتژى باز دارندگى)، پیش از واقعهى بزرگ، ابتكار عمل را به دست گیرند و با كنترل شرایط و پیشدستى، امكان ایجاد انحراف در سیر حوادث و تسلّط یافتن بر اوضاع را حاصل آورند.
و اینک ادامه مطلب ...
به شهادت تاریخ و نهجالبلاغه، دو ابر قدرت روم و ایران، مىدانستند كه پیامبرى از نسل اسماعیل و در جزیزة العرب ظهور خواهد كرد و بر آن جا مسلّط خواهد شد. از این رو، به مقابله برخاستند تا چنین چیزى تحقّق نیابد و یا در صورت تحقّق، ناكام بماند.
مسعودى، در مروج الذهب، آورده است، سبب این كه شاپور ذو الاكتاف، عربان را شكنجه مىداد، این بود كه كاهنان و پیشگویان به او خبر داده بودند كه پیامبرى از عرب و از نسل اسماعیل، ظهور خواهد كرد و بر ایرانیان سلطه خواهد یافت. او، به خیال خود، مىخواست از ظهور چنین رسولى جلوگیرى كند.(1)
امیرالمؤمنین،علیهالسّلام، در فرازهایى از خطبهى قاصعه چنین مىفرماید:
فاعتبروا بحال ولد إسماعیل و بنى إسحاق و بنى إسرائیل،علیهمالسلام، فما أشدّ اعتدال الأحوال وأقرب اشتباه الأمثال! تأمّلوا فی حال تشتتهم و تفرقهم لیالى كانت الأكاسرة و القیاصره أرباباً لهم...).
حضرت، این خطبه را پس از جنگ خوارج و پیش از جمعآورى نیرو براى برخورد نهایى با معاویه بیان كرده است و جامعهى مسلمانان آن روز را با آگاهى به تاریخ و با توجّه به قانونها و سنّتهاى الهى، بیم داده و راهنمایى كرده است و در پایان، از خصوصیّات تربیّتى و اخلاقى حكومت خویش، سخن به میان آورده است.
حضرت مىفرماید، تامّلوا أمرهم...، در حالت تشتّت و تفرق، وضع آنان را ببنیید. شبهایى كه كسراها و قیصرها بر آنان حكومت مىكردند. كسرا و قیصر، اولاد اسماعیل و اسحاق را از سرزمینهاى سرسبز و سرشار و دریاى عراق كوچ مىدادند و در كنار خارها و گردبادها و زندگى سخت مىنشاندند.
پس سكونت اولاد اسماعیل و اسحاق در جریزة العرب، با هماهنگى كسرا و قیصر و همراهى آن دو شكل گرفته است. كسرا، از عربهاى قحطانى وحشت داشت و روم، از یهودیان آشوبگر و بىآرام. پس این هر دو باید از سرزمینهاى خود رانده شوند و با خارها و گردبادها، گره بخورند و نتیجهى این سكونت قهرآمیز و این كوچ حساب شده، همین خواهد بود كه زندگى سربار و زمینگیرى را بر آنان تحمیل كنند. هنگامى كه زندگى تولیدى و ثروتمند آنان بر باد رفت و آنان مسكین شدند، حكومتها، رهایشان كردند و به خودشان واگذاشتند: فتر كوهم عالة مساكین.
این تحلیل على علیهالسّلام، است كه با شواهد تاریخى هم مىخواند و به سؤالهاى سابق هم جواب مىدهد كه (چرا یهود از صهیون و بئر فاران و بیت لحم و فلسطین جدا شده؟ و چرا اولاد ابراهیم، از سرزمین ابراهیم و بین النهرین و افقهاى سرسبز و دریاى سرشار عراق تبعید شدند؟ و چرا حكومت ایران، از پارس و همدان و مغان دست شسته و به مدائن و تیسفون دل بسته است؟ و چرا شاپور، شانههاى عرب را بسته و آنان را با مرگ و تبعید عذاب مىكرده است؟).
این همه، حكایت از طرح گسترده و كید پنهان دارد. كیدى كه مىخواهد زمینهى رسالت را بردارد و رسول را پیش از تولّد كه در همین عام الفیل است، نابود كند و محور توحید و الفت و پایگاه امن و رزق عربهاى وابسته و زمینگیر و مهجور را در میان آن سنگهاى سخت و در میان آن درّههاى تنگ كه از فقیرترین درّهها است و در میان گردبادها و خارهاى سخت در هم بریزد و پراكنده سازد.
اینها، حكایت از چنین جنایت ریشهدار و كیدپنهان و طرح ستمگرى دارد كه باید فیل و فیلباناش شكسته شود و یهودش هجرت كند و ایران و روماش، همانطور كه رسول نفرین كرده بود - هنگامى كه از پاره شدن نامهاش براى كسرا خبر آورده بودند - پاره پاره و ممزق شوند كه این برگها و ریشهها این گونه با سجّیل و سنگهاى رسوب یافته و كوچك، پاره پاره مىشوند: (فجعلهم كعصف مأكول).
لطافت، این است كه صاحبان قدرت را با سنگریزهها، و فیل را با پرندههاى كوچك نابود كند. لطافت، این است كه فرعونى كه موسى را از نیل گرفته، در نیل غرق شود و آنانى كه براى پراكنده ساختن اولاد اسماعیل نقشه كشیده بودند، خودشان مانند برگهاى پوسیده و موریانه خورده، پراكنده و نابود شوند و تحت فرمان كسانى قرار بگیرند كه آنان را سزاوارِ فرمانبردارى هم نمىشناختند و به دنبال شترها و بزها گره خورده بودند و اسیر گردباد و خارها ساخته بودند.(2)
ألمتر كیف فعل ربك بأصحاب الفیل...(3) لإیلاف قریش... (4)
این دو سوره، شاید دو طرفِ یك سكه باشند: یكى، از عمل خدا و فعل او مىگوید و دیگرى، غایت این فعل و نتیجهى آن را گوشزد مىكند.
در سورهى فیل، از كیدى خبر مىدهد كه دو ابر قدرت در سر داشتهاند. این كید چیست؟ این نقشه و این برنامه كدام است؟ اینان چه مىخواستند كه هم چون برگهاى نیم خورده شدند؟
همانطور كه اشاره شد، على،علیهالسّلام، در خطبهى یكصدونودودوم (قاصعه)، در یك قسمت، توضیح و تحلیلى دارد: تحلیلى از وضع جزیره و اوضاع بنى اسماعیل و از این كه چه شد كه اینان را به جزیره كوچاندند و اسراییل را در شكم آن جا كاشتند - همان گونه كه امروزه آنها را در میان كشورهاى اسلامى كاشتهاند - .
حضرت، توضیح مىدهد كه دو ابر قدرت روم و ایران، چهگونه برنامه داشتند تا از عربان و از یهودیان خود را خلاص كنند و این كه بىجهت یهود را به مدینه سنگ قلاب نكردند، كه كیدها و نقشهها در كار بود، و اِلاّ یهود چه چیزش در مدینه بود؟ آیا صهیون و یا بیت لحم و یا بئر فاراناش؟
فعل خداوند، در برابر كیدى است كه به گفتهى مسعودى در مروج الذهب، از پیش طرحاش را ریخته بودند و حتّى حملهى شاپور ذوالاكتاف در رابطه با همان كید بود و پراكنده كردن یهود و جمع كردنشان در مدینه، باز هم از همان كید بود؛ بتپرستى اولاد اسماعیل، باز هم از همان كید بود؛ فقر و جنگ و جهل جزیره باز از همان كید بود. اینها نیز از خطبهى قاصعه به دست مىآمد.
این، كید اینها است كه نمودارش در حملهى به كعبه و شكستن وحدت مطرح مىشود. همین است كه در سوره، به داستان كعبه اشاره دارد، و همین است كه عبدالمطلب مىگوید: (للبیت ربّ یمنعك؛ خانه صاحب دارد)
در برابر این كید - كه از تاریكى و ضلال برخاسته بود - تضلیل خدا(5) قرار داشت كه دوباره آنان را به تاریكى بیندازد. كیدها، از ضلال و گُمى سر بر مىگیرند: (ما كید الكافرین إلاّ فى ضلال)(6)، كید، از این جا بر مىخیزد و از این تاریكى بیرون مىآید و او است كه این كیدِ از تاریكى برخاسته را دوباره به تاریكى بر مىگرداند. كسانى كه نقشه مىكشند، به خاطر سیاهى و ظلمتى است كه در آن قرار گرفتهاند. در نتیجه، پس از این گُمى و پس از این بنبست و سیاهى است كه آنان را با پرندهایى كوچك خورد مىكنند. آن صاحبان قدرت و نیروهاى عظیم، اینگونه، با پرندههاى كوچك، نابوده مىشوند، و این، طبیعى است؛ چون، كسانى كه از مرز خود بیرون رفتند و از حدود فراتر آمدند، ناچار باید ضربه بخورند و تمام نیروهاى هستى این سركوبى را مىتوانند عهدهدار شوند: (للّه جنود السماوات والأرض)(7) و (إن ربك لبالمرصاد)(8).
این همه، با نشانِ خداى بخشندهى مهربان بود كه مىخواست تا قریش پراكنده را به الفت اجتماعى و الفت اقتصادى برساند و در سفرهاى زمستانى و تابستانى به هم نزدیكشان كند.
پس اگر بنا باشد در برابر طاغوتهاى فریبكار و مكّار و در برابر این اربابان، ربّى و معبودى گرفت، آن معبود چه كسى باشد؟ جز همو كه طاغوتها را چون برگ نیم خورده كرد، و پراكندهها را به الفت رسانید؟ (فلیعبدوا ربّ هذا البیت)(9). با شكست فیل و همراهان فیل و با شكست كید و طرح وسیع آنان، الفت اجتماعى و الفت اقتصادى حاصل شده است، ولى هدایت و دعوتى لازم است تا الفت اساسى را شكل بدهد و پراكندهها را جمع كند و اینان را در برابر قدرتهاى حاكم بیاورد و محكومان را به حكومت برساند و ضعیفها را پیشوایان قدرت بسازد.
آن چه این الفت نهایى را فراهم مىسازد، شناخت و عشق و عبودیّتى است كه در مغز و قلب و وجود عارفِ عاشقِ عابد مىنشیند، و هوسهاى نهفته و جلوههاى دنیا و وسوسههاى پنهان و آشكار را مهار مىكند، و همین است كه دعوت نهایى، دعوت به عبودیّت است.
پس باید عبد چنین ربّى بود و او را حاكم گرفت: ربّى كه خوف و فقر آنان را تبدیل كرده است. نمىگوید: (آمن خوفهم)، بلكه مىگوید: (آمنهم من خوف)(10)؛ یعنى، از ترس به آن امن بخشید و از گرسنگى به آنان غذا داد. همان كه باعث ترس و گرسنگى شده بود، با تربیّت پیامبر، به امن و سرشارى رسید.
اگر این مستضعفها و ضعیف شدهگان، به قدرت رسیدند و اگر این سایههاى بىرمق، آفتاب را به دست گرفتند، پس باید به قدرتى دیگر، در دل این ضعف، ایمان آورد و باید به محور امنى در این وسعت ترس و هراس، روى آورد و باید به غناى ریشهدارى، همراه این فقر گسترده تسلیم شد: (فلیعبدوا ربّ هذا البیت)
پی نوشت:
1- مروج الذهب، ج 1، ص 282 - 279 و ج 2، ص 30 - 29 و ص 277.
2- نك: تطهیر با جارى قرآن، على صفایى حائرى، ص 313.
3- فیل: 1.
4- قریش:1.
5- تضلیل: أی تصیر إلى ضلال. (ألم یجعل كیدهم فى تضلیل) أى: ألم یجعل كیدهم فی تصیر إلى ضلال.
6- غافر: 25.
7- فتح: 4.
8- فجر: 14.
9- قریش: 3.
10- قریش: 4
فرآوری: امیر رضا عرب
بخش مهدویت تبیان
منبع: سایت مرکز تخصصی مهدویت - مسعود پورسید آقایى