سال 90 چه خواندید؟
خواندهها و نخواندههای اهل فرهنگ
کتابهای جذاب و شیرینی که در سالهای گذشته چاپ شده و من هر وقت که از بند اینترنت و کارهای انتشار مجلهام، رها میشوم به آنها مراجعه میکنم و از مطالعه و مرور چندین باره آنها لذت میبرم. کتابهایی که همیشه برایم تازگی دارند .
از پراگ تا حفرهها
مهوش شیخ الاسلامی:
در بین کتابهایی که امسال خواندهام دو کتاب را بیشتر دوست داشتم و از خواندنشان لذت بردم.
1- «روح پراگ» شاهکار ایوان کلیما با ترجمه بسیار خوب فروغ پوریاوری این کتاب را بسیار دوست دارم؛ مجموعه متنوعی است با تفکر و اندیشه و تجربه بسیار غنی نویسنده.
2- «حفرهها»، مجموعه شعر گروس عبدالملکیان
جهان مولانا
توفیق سبحانی:
به جز مقالاتی که در بعضی مجلات نظیر نامه فرهنگستان، نشر دانش و کتاب هفته خواندهام مجالس سبعه مولانا را سالها پیش تصحیح کرده بودم ، برای تجدید چاپ دوباره خواندم. کتاب دیگر فیه ما فیه مولانا بود که سال 89 با پیوستهای نو چاپ کرده بودم برای تجدید چاپ و اصلاح خطاها دوباره خواندم. سوم کتاب مکتوبات مولانا بود که باز آن را در سال 1371 به چاپ رسانده بودم و برای تجدید چاپ در مرکز نشر دانشگاهی دوباره خواندم. کتاب دیگری که مطالعه کردهام کتابی به نام جهان بینی و حکمت مولاناست از استاد دکتر منوچهر مرتضوی استاد فقید دانشگاه تبریز از مولویشناسان بزرگ کشور ما که اخیرا انتشارات توس چاپ کرده است. باز عجیب است بگویم که کتاب دیگری به نام آسمانهای دگر از آقای دکتر احمد خاتمی را ورق زدهام که کلید واژه مثنوی مولاناست و در واقع راهنمای پژوهش است. در این کتاب با استفاده از خود مثنوی واژههای مثنوی نشان داده شده و گشوده شده است. از مزایای کتاب یکی این است که خلاصه قریب به 300 قصه و تمثیل مثنوی هم به ترتیب دفاتر ششگانه در پایان کتاب آمده است.
فضای نوین
سیروس علی نژاد:
بهترین کتاب امسال را همان روزهای اول سال خواندم. شاید در همان تعطیلات نوروز؛ «فضای نوین» نوشته بهمن بازرگانی، نشر آمه، 1389. از عصر چند خدایی آغاز کرده بود؛ زمانی که هر پدیدهای در ذهن انسان خدایی داشت.
آثار متمایز
ناهید طباطبایی:
مجموعه داستان «بماند...» از بهناز علیپور گسکری، بهترین مجموعه داستانی بود که امسال خواندم. کتاب «ترجمهکاوی» از بهاءالدین خرمشاهی، کتابی است که برای دستاندرکاران ترجمه، بهخصوص آنهایی که تازهکار هستند، بسیار مفید است. کتاب «زندانهایی که برای زندگی انتخاب میکنیم» از دوریس لسینگ با ترجمه مژده دقیقی. کتاب «آلیس» از یودیت هرمان به ترجمه محمود حسینی زاد نیز بهترین رمانی بود که امسال خواندم.
قصههای سینمایی
محمد تهامینژاد:
در سال 1390 فیلمهایی میدیدم که برای فهم بهتر آنها باید به کتاب رجوع میکردم. برای مثال شخصیت اصلی فیلم «خشماگین بران» ساخته پاتریک لوسییرکه همنام جان میلتون شاعر قرن هفدهمی انگلیس و نویسنده بهشت گمشده است. به سرآغاز بهشت گمشده جان میلتون با ترجمه دکتر فریده مهدویدامغانی رجوع کردم. فیلم داستان باد یوریس ایونس و شعری از حافظ که در این فیلم به فارسی خوانده میشود و ترجمهای که به انگلیسی از این بیت: راز حافظ بعد از این ناگفته ماند / ای دریغا رازداران یاد بادارایه شده است مرا به مجموعهای از مقالات و کتابها کشاند. فیلمهای سهراب شهیدثالث و عباس کیارستمی (زبان حال فیلمسازی در فصل چهارم زندگی) و تحلیل محتوای نقاشیهای دوست مرحومم علیرضا اسپهبد را یکبار دیگر از طریق کتاب «تحلیلهای روانشناختی» در هنر و ادبیات دکتر محمد صنعتی و به نحوی تازه فهمیدم. «انیمیشن جهنم» (اینفرنو) دانته مرا به سوی «کمدی الهی» با ترجمه محسن نیکبخت کشاند. رمان «نگران نباش» مهسا محبعلی را هم خواندم و با دغدغههای رمان جدید در نمایش زلزلهای بزرگ در روح و روان مردمانی همعصر خود روبهرو شدم. ترجمه ساده، روان، زیبا و شیرین شهلا حایری در نمایشنامه منهای دو اثر دنیس تریت را هم خواندم که تصویرگر دو پیرمرد است که روزهای آخر عمر خود را میگذرانند، از بیمارستان میگریزند تا آزادانه دنیایی را که نگشتهاند، بگردند و بمیرند. جلد اول و دوم تاریخ اجتماعی سینمای ایران اثر پر کار و عالمانه دکتر حمید نفیسی به دستم رسید که مضمون اصلیاش «سینما، ایران و غرب» است. امیدوارم جلد سوم و چهارمش را هم ببینم. ترجمه کتاب انسانشناسی مارک اوژه و نگارش «توسعه و انسانشناسی کاربردی» ادامه کوششهای چندین ساله دکتر فکوهی و در دنباله «تاریخ اندیشه و نظریههای انسانشناسی» و «انسانشناسی شهری» در معرفی هر چه بیشتر و یاری به رشد رشته انسانشناسی در ایران است. در سال 1390 جدا از کار روی کتاب تاریخ سینمای مستند ایران سه پژوهش عمده داشتم که نگارش منابع آنها خود دفتری بلند بالا از آب در خواهد آمد. هرچند برای حضور در همایش انسانشناسی هنر در دانشگاه اصفهان مجبور به ترجمه شدم یا برای نگارش مقاله سینما و تاریخ به ترجمه بخشهایی از کتاب سینما و تاریخ مارک فررو پرداختم. با این وجود به بسیاری از کتابهای نویسندگان تاریخ و هنر ایران مراجعه کردهام. از این رو خود را مدیون همه آنها میدانم. از آن جملهاند بابک احمدی برای ساختار و تحلیل متن، حمیدرضا صدر درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران، احمد اشرف برای موانع رشد سرمایهداری در ایران، جمشید مصباحی ایرانیان برای واقعیت اجتماعی و جهان داستان و حسین مکی برای تاریخ انقراض سلسله قاجاریه و بسیار کسان دیگر. برای پژوهش و حاشیهنویسی بر کتاب همشیرهام، مرحوم مهرآفاق تهامینژاد با انبوهی کتابهای قصه سرو کار داشتم که از آن میان میتوانم به طبقهبندی قصههای ایرانی اولریش مارزلف ترجمه کیکاووس جهانداری و قصههای صبحی به اهتمام لیما صالح رامسری اشاره کنم.
هرچند قدیمی
کیوان ساکت:
به جز کتابهای موسیقی که البته برای من که نوازنده و موسیقیدان هستم، کاملا طبیعی است و کتابهای شعر از شعرای مختلف و این روزها بیشتر شعر نو... کسرایی، شاملو، مشیری، اخوان...، کتاب هایدگر و «تاریخ هستی» بابک احمدی و مجله بخارا به سردبیری علی دهباشی را که هر دوماه چاپ میشود و خودش قدر پنج کتاب است، نیزکتاب اسطورهها،دگرخند و غوطه در مهتاب نوشته دکتر موسوی گرمارودی و جامعهشناسی هنر نوشته علی رامین.
خوانش بصری
جواد علیزاده:
کتابهای جذاب و شیرینی که در سالهای گذشته چاپ شده و من هر وقت که از بند اینترنت و کارهای انتشار مجلهام، رها میشوم به آنها مراجعه میکنم و از مطالعه و مرور چندین باره آنها لذت میبرم. کتابهایی که همیشه برایم تازگی دارند از جمله: تائوی فیزیک (1368) نوشته کاپرا ترجمه حبیب دادفرما، این یک چپق نیست (1375) نوشته میشل فوکو ترجمه مانی حقیقی و کمدیهای کیهانی (1380) نوشته کالوینو ترجمه موگه رازانی کتابهایی فوقالعاده جذاب، خواندنی، شیرین و تفکربرانگیز که من از مترجمان و ناشران کتب فوق به خاطر حسن انتخابشان و نیز به جهت تشابه سلیقهشان به سلیقه من یا برعکس! تشکر میکنم و دیگران را به خواندن این کتابهای همیشه خواندنی و شگفتانگیز دعوت میکنم.
آثار منبع
هوشنگ اتحاد:
پژوهشگران معاصر ایران در 14 جلد که به چاپ رسیده و برای نوشتن آن از حدود 10هزار منبع استفاده کردهام که 27سال مستمر به طول انجامید و کتاب موسیقیدانان ایران معاصر که چند سالی است، روی آن کار میکنم و نزدیک به دو هزار صفحه آن را نوشتهام، کتاب غیرتخصصی خاصی را به یاد نمیآورم، زیرا برای تالیف کتابهایم مجبور هستم به کتابهای متعدد، مجلهها و روزنامههای بسیار قدیمی و جدید مراجعه کنم.
سخن از سرشت کلمه
غلامرضا امامی:
نخستین کتابی که پس از سالها باری دیگر باز خواندم، کتاب «طبیعت استبداد» بود. نویسنده کتاب عبدالرحمان کباکبی است. اندیشمندی که تبار ایرانی داشت اما سرزمینهای عربی با ستم مستبدین به سختی به نبرد برخاست. در این کتاب نخست به چگونگی و چرایی استبداد پرداخته شده آنگاه استبداد از زاویه دین، دانش، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت به این معضل و مشکل بزرگ شرقی پرداخته شده است و آن گاه نویسنده راه رهایی از استبداد را نمایانده است. این کتاب مزین است با دو مقدمه. مقدمه زندهیاد آزاده بزرگ آیتالله طالقانی و یادداشت دکتر حمید عنایت، پژوهشگر ژرفاندیش معاصر. گفتنی است که یادداشت دکتر عنایت را از کتاب سیر اندیشههای سیاسی برگزیدم.
قسم به ماه که دروغ ننویسیم
بهروز غریبپور:
بیکتاب زندگی برایم بیمعناست. این میل مفرط به کتاب خواندن را به صورت ارثی به فرزندانم بهخصوص پسرم منتقل کردهام. ممکن است به نظر آنها که اهل حساب و کتابند این ارثیه خندهدار باشد اما هرچه هست بوی کتاب، لمس کتاب و لذت بردن از خواندن یک کتاب به نظر من نه تنها مضحک نیست بلکه بهترین ثروت است... سال 90 یک همنشین دایم داشتم و آن هر کتاب و نوشتهای بود که به خواجه شمسالدین محمد حافظ مربوط بود و بیاغراق در خواب و بیداری با دیوان حافظ سر کرده و سر میکنم تا بلکه اپرای عروسکی حافظ غنیتر شود... . اما در حاشیه تلاشم برای ساختن اپرای عروسکی حافظ- که خود داستان مفصلی دارد و ایکاش روزی روزگاری بتوانم از این رنج چندساله بگویم و بنویسم - از من خواسته شده بود که در روزنامه فرهیختگان هر چهارشنبه در ستونی یادداشتی داشته باشم و چون مخاطبان این روزنامه غالبا کسانی هستند که دغدغه کنکور و ورود به دانشگاه را دارند دریغم آمد که پراکندهگویی کنم و پیشنهاد کردم که هر چهارشنبه بخشی از یک کتاب را که خواندهام در این ستون بنویسم و عنوان این ستون روزنهای به کتابخانه هم بود و بیش از 10، 11 هفته شاید هم بیشتر در این ستون مخاطبان آن روزنامه را به خواندن کتاب دعوت میکردم و از چنگیزخان واسیلی یان گرفته تا موشها و آدمها جان اشتین بک و از سووشون سیمین دانشور بگیر تا جنگ آخرالزمان ماریو بارگاس یوسا را دوبارهخوانی کردم تا آن نوشته کوتاه امانتدارانه ارزش آن آثار را به نمایش بگذارد اما بهتدریج و به دلیل وقت زیادی که باید صرف این کار بشود از ادامه آن خودم را محروم کردم... . و اما بد نیست در اینجا به کتابخوانها و آنهایی که این نوشته را میخوانند خواندن چند کتاب دیگر را که همین روزها خواندهام و لذت بردهام توصیه کنم: سور بز ماریو بارگاس یوسا ترجمه عبدالله کوثری - و نه ترجمه دیگری که بهنام جشن بز و سراپا غلط ترجمه شده است - بینایی ساراماگو و دستنوشتهها نمیسوزند ترجمه بیژن اشتری را که بیتردید خواننده را با بولگاکف نازنین بیشتر آشنا خواهد کرد؛ نویسندهای که یک شب با الکسی تولستوی به ماه قسم خوردند: بنویسند اما دروغ ننویسند - دروغ ننویسند- و این تنها بولگاکف بود که بر سر پیمانش ماند.
زنانهها
آنتونیا شرکاء:
کتابی که بیشتر در ذهنم مانده کتاب پرنده من فریبا وفی است که پارسال به زبان ایتالیایی ترجمه و چاپ شده است و انگیزهای شد که دوباره این کتاب را بخوانم و خیلی لذت ببرم. امسال هم با دیدن یکی، دو فیلم در جشنواره مخصوصا میگرن خانم مانلی شجاعیفرد در جشنواره دیدم یک جریانی در ادبیات و هنر زنانه ما در حال شکل گرفتن است و آن وقایعنگاری روزانه است، از زندگی زنهایی که معمولا زنهای خانهدار و زنهایی که در طبقه متوسط هستند و زندگی معمولی دارند. من این را در دهه 60 یا 70 در ادبیات ایتالیا در نوشتههایی مانند به ناتالیا گینزبرگ یا آلبا دسس پدس دیده بودم و الان در ایران بعد از موفقیت کتاب چراغها را من خاموش میکنم خانم زویا پیرزاد این سبک خیلی در حال شکل گرفتن است و فکر میکنم خیلی جذاب است یعنی اینکه از وقایعنگاری روزانه زنها بتوان وارد درونیاتشان شد و فهمید زنی که به ظاهر در خانه است و آرام، در درونش چه رازهایی نهفته و چه نیروهایی خفته باقی مانده است. این چیزی بود که در کتاب پرنده من خیلی نظرم را جلب کرد و باعث شد در ذهنم بماند.
هنوز قدیمی نشده
آبتین گلکار:
در میان کتابهای جدید ادبیات داستانی و نمایشی که در سال گذشته خواندم، سگهای سیاه از یان مکیوئن (ترجمه امیرحسین مهدیزاده، نشر نی)، شطرنجباز از برتینا هنریش (ترجمه سمانه حنیفی، نشر افراز) و نمایشنامههای آلکساندر وامپیلوف با ترجمه مژگان صمدی (نشر مرکز) از بقیه شاخصتر بودند، ولی با این حال کتابی که خواندنش در سال گذشته بیشترین لذت را نصیبم کرد، یک اثر کلاسیک بود: نمایشنامه نکراسوف، نوشته ژان پل سارتر (ترجمه قاسم صنعوی، نشر پارسه)، که ماجرایش مربوط به دوره جنگ سرد است، ولی برخلاف آنچه در نگاه نخست ممکن است به نظر برسد، هنوز قدیمی نشده و بسیار خواندنی و گیراست.
طبقهبندی کتابهای اسلامی
دکترسید عبدالله انوار:
امسال شش کتاب خیلی مهم خواندهام. یکی نفایسالفنون فی عرایس العیون بود که سه جلد است و یک نوع طبقهبندی کتابهای اسلامی است. یک جلد هم کتابی است به نام احوال و اخبار برمکیان به تصحیح میرهاشم محدث. کتاب دیگر هم درعالصحه است که نثر قرن هفتمی است و چون میخواستم اطلاعاتی در زبان آن دوره پیدا کنم، خواندم. مقداری هم کتابهای شخصی دارم که مشغول ادامهاش هستم. یکی ترجمه موسیقی شفاست که باید اطلاعاتی را به همراه ترجمه بیاورم و شرح بر موسیقی الکبیر فارابی است به اضافه کتابهای دیگری که همیشه دم دستم است.
چیزی بین رمان و فلسفه
عباس پژمان:
امسال تعداد کتابهایی که خواندم چندان زیاد نبود. یک علتش این بود که وقت چندانی برای خواندن نداشتم. علت دیگر هم اینکه چند ماه فقط مشغول خواندن یک کتاب بودم. اما بالاخره خواندمش. این کتاب یکی از آثار ژاک دریدا بود، که مثل بعضی دیگر از کتابهایش چیزی بین رمان و فلسفه است، همان «کارت پستال» معروف. خواندن و فهمیدن آثار دریدا اصلا کار راحتی نیست. اما واقعا لازم است هر کس که کتاب مینویسد یا کتاب میخواند لااقل تا حدی با دنیای او آشنا شود. چون آنوقت است که خواهد دید ماهیت نوشتن و خواندن چیست.
این کتابهای خوب از آثار تالیفیمان را هم خواندم: کتاب ویران، از ابوتراب خسروی؛ بهار برایم کاموا بیاور، از مریم حسینیان؛ درود بر نهنگ، از علی عبداللهی.
همچنین این ترجمههای خوب را: نوه آقای لین، از فیلیپ کلودل، ترجمه پرویز شهدی؛ رویای مادرم، از الیس مونرو، ترجمه ترانه علیدوستی؛ دن کیشوت، بازنویسی جیمز بالدوین، ترجمه حشمت کامرانی. چند رمان خارجی هم خواندم که شاید بعضی از آنها را در آیندهای نه چندان دور ترجمه کنم. یک رمان دیگر هم خواندم که هنوز چاپ نشده است اما به زودی چاپ خواهد شد. اسم این رمان تشریفات است و سامگیس زندی ترجمهاش کرده. این رمان را سیس نوتبوم نوشته است، که بزرگترین نویسنده معاصر هلند محسوب میشود. مترجم تشریفات، که او هم در هلند زندگی میکند، دو سال پیش با من تماس گرفت و راجع به ترجمه این کتاب با من مشورت کرد. بعد هم ترجمهاش را برایم فرستاد که آن را خواندم و با ترجمه انگلیسی و فرانسهاش مقایسه کردم. واقعا ترجمه خوبی بود. به طوری که به او گفتم ترجمهاش را بدون ویرایش هم میتواند چاپ کند. من این کتاب را پنج سال پیش هم خوانده بودم و این بار درواقع برای بار دوم بود که میخواندمش. اما انگار هیچ چیز از تازگی و تاثیرش کم نشده بود. نه هیچ از تازگی و تاثیرش کم شده بود و نه از تلخی زیبایش. سیس نوتبوم نگاه خاصی دارد که حکایت از دانش عمیق و هنر کمنظیر او میکند. من تاکنون فقط سه تا از رمانهای او را خواندهام: تشریفات، روز مردگان، داستانی که گفتم. روز مردگان چندان به مذاقم خوش نیامد. اما دوتای دیگر واقعا شاهکار است، مخصوصا تشریفات.
بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
منبع: روزنامه شرق