تبیان، دستیار زندگی
حاکم شرعی موظف است با مخالفان مقابله کند و آنان را به اطاعت از حکومت شرعی وادار کند. نمونه ی روشن این مورد برخورد خونین حضرت امیر (ع) با اصحاب جمل، صفین، نهروان و غیره بود و در زمان کنونی برخورد جمهوری اسلامی با منافقان و گروههای الحادی محارب از همین گونه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وظیفه حاکم اسلامی هنگام از دست دادن مقبولیت

ولایت فقیه

از دیدگاه اعتقادی ما "مقبولیت" با "مشروعیت" تلازمی ندارد، یعنی "مشروعیت" ولایت فقیه، که ادامه ولایت معصومان است منوط به "مقبولیت" آن نیست، و "مقبولیت" فقط به حکومت دینی عینیت می بخشد، زیرا حاکم دینی حق استفاده از زور برای تحمیل حاکمیت خویش را ندارد.

براین اساس منحصراً باید گفت: اگر مقبولیت حاکمیت ولی فقیه از دست برود مشروعیتش از دست نمی رود بلکه تحقق حاکمیت و پیاده شدن آن با مشکل مواجه می گردد. پیش از پرداختن به جواب تفصیلی باید گفت: فرض مطرح شده در سؤال در زمان ما واقع نشده است و آنچه در نوشته ها و سخنان دگراندیشان برون مرزی یا مقلدان آنها – مبنی برعدم مقبولیت نظام اسلامی در میان مردم – ادعا می شود فقط برای ایجاد جو کاذب است.

در زمان حیات امام راحل بارها از سوی مخالفان جمهوری اسلامی تبلیغ می شد مردم ایران به دلیل مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ و محاصره اقتصادی از جمهوری اسلامی بریده اند ولی ما شاهد بودیم در همان اوضاع مردم به طور گسترده در صحنه حاضر می شدند و از هیچ فداکاری دریغ نمی کردند. پس از رحلت حضرت امام جریان اجتماعی همان شکل و جهت را حفظ کرده از این رو پشتیبانی مردم از نظام اسلامی و رهبری آن از سوی مردم نیست.

احتمال عدم مقبولیت نظام اسلامی از سوی مردم به دو صورت متصور است:

اول: مردم به هیچ روی حکومت دینی را نپذیرند، در این صورت اگر فرض کنیم امام معصوم یا فقیه دارای شرایط حاکمیت در جامعه باشد، به اعتقاد ما او از جانب خدا حاکم و والی است، ولی حکومت دینی تحقق نخواهد یافت، زیرا شرط تحقق حکومت دینی پذیرش مردم است. نمونه بسیار روشن این فرض، 25 سال خانه نشینی حضرت علی (علیه السلام) است ایشان از سوی خدا به ولایت منصوب شده بودند. ولی حاکمیت بالفعل نداشتند زیرا مردم با آن حضرت بیعت نکردند.

دوم: این است که حاکمیت شخصی که دارای حق حاکمیت شرعی است به فعلیت رسیده باشد، ولی پس از مدتی عده ای به مخالفت با او برخیزند.

حاکم شرعی موظف است با مخالفان مقابله کند و آنان را به اطاعت از حکومت شرعی وادار کند. نمونه ی روشن این مورد برخورد خونین حضرت امیر (ع) با اصحاب جمل، صفین، نهروان و غیره بود و در زمان کنونی برخورد جمهوری اسلامی با منافقان و گروههای الحادی محارب از همین گونه است

این فرض خود دو حالت دارد:

یکی اینکه مخالفان گروه کمی هستند و قصد براندازی حکومت شرعی را – که اکثر مردم پشتیبان آن هستند – دارند، شکی نیست در این حال، حاکم شرعی موظف است با مخالفان مقابله کند و آنان را به اطاعت از حکومت شرعی وادار کند. نمونه ی روشن این مورد برخورد خونین حضرت امیر(علیه السلام) با اصحاب جمل، صفین، نهروان و غیره بود و در زمان کنونی برخورد جمهوری اسلامی با منافقان و گروههای الحادی محارب از همین گونه است زیرا روانیست حاکم شرعی با مسامحه و تساهل راه را برای عده ای که به سبب امیال شیطانی قصد براندازی حکومت حق و مورد قبول اکثر مردم را دارند، باز بگذارد.

صورت دوم – از این فرض – این است که بعد از تشکیل حکومت شرعی مورد پذیرش مردم اکثریت قاطع آنها مخالفت کنند، مثلا بگویند: ما حکومت دینی را نمی خواهیم. با توجه به جواب اجمالی پیش باید گفت: در این حال حاکم شرعی هنوز شرعا حاکم است ولی با ازدست دادن مقبولیت خویش قدرت اعمال حاکمیت مشروعش را از دست می دهد.

تنها در صورتی مشروعیت حکومت دینی از دست می رود که او یکی از شرایط لازم حاکمیت شرعی را از دست بدهد، ولی در غیر این صورت مشروعیت باقی است.

شاید بتوان دوران امامت امام حسن مجتبی(علیه السلام) و درگیری ایشان با معاویه و فرار سران سپاه آن حضرت به اردوگاه معاویه را نمونه ای از فرض اخیر دانست. تاریخ نشان داد حضرت به علت پیروی نکردن مردم از ایشان عملا حاکمیتی نداشتند و مجبور به پذیرش صلح تحمیلی شدند ولی مردم هم مکافات این بدعهدی و پیمان شکنی خود را دیدند و کسانی برآنان مسلط شدند که دین و دنیای آنها را تباه کردند.

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منبع:

آیه الله مصباح یزدی، مشکات هدایت، ج1، ص35-34

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.