تبیان، دستیار زندگی

میلاد شعر پارسی

اساسا میــلاد ،تـــولد و سالگرد هرمیـــلادی می تواند زبیا باشد ،میلاد نوعی میعاد و تجدید عهد و پیمان نیز تلقی می شود ، و نشان از شکر گذاری ، قدردانی و حق شناسی از نعمت های الهی و توجه ، درک و آگاهی انسانها به آن موضوع ومقوله دارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مینا بای
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

میلاد شعر پارسی

 

اساسا میــلاد و تـــو لد  و سالگرد هرمیـــلادی می تواند  زیبا باشد ، میلاد نوعی میعاد  و تجدید عهد و پیمان نیز تلقی می شود،  و  نشان از شـــــکر گذاری ، قدردانی و حق شناسی  از نعمت های الهی   و  توجه  ، درک  و آگاهی انسانها به  آن موضوع و مقوله  دارد،  اساسا گرامی داشتن  تولد دیگران به  نوعی  بزرگداشت  از مقام و  منزلت و جایگاه آن فرد است، که در سال یک روز به  او اختصاص داده شده ، از ایام اعیاد  ولادت  فرخنده  و خجسته نبی مکرم اسلام  (ص) و ائمه  اطهار (ع) گرفته تا تولد  و میــلاد زمین و زمان ، عید نوروز  و  میلاد همه عوامل اثر گذار در طبیعت از قبیل: میــلاد  گل ، میـــلاد شکوفه ،میـلاد آب ، میـلاد درخت ،  اما آنچه  الان مد نظر است ، مـیلاد شـعر پارسی است ،که از چه زمانی شعر پارسی  متـــولد  شده ، و شیره شعر چگونه  ایجاد  در ابتدا طفولیت بوده،  و به  چه سبک  و سیاقی زبان باز نموده ، و  اولین کلمات ،  عبارات  و  مطالب را  چگونه  و در چه دورانی سنی  بیان  کرده، و عوامل موثر  و معلمان  و پرورش دهندگان شـــــعر پــــــارسی  چه کسانی و اقوامی  بودند،  خوشبخانه  اکنون شعر پارســــــی در اوج دوره شکوفایی خود رسیده ، گرچه بر عمر ساکنین زمین مدت طولانی گذشته ،اما بر  عنصر شعر شاید این گذر ایام متفاوت از روزگار نسلهای در گذر  تاریخ  بوده است.

شاید اگر بخواهیم دقیق تر در خصوص میلاد شعر پارسی  بحث کنیم،  بایست گفت که در گذشته بسیار دور سرود های شعر گونه بوده ، که در گاتهای زردتشت که به نوعی مناجات  و برای عبادت محسوب می شده  و برای تعظیم و تکریم خالق  در آن روزگار مرسوم بوده،  و این شعر راه طولانی و کمال خودرا سپری نموده است شیوه سرایش شعر با داشتن مفاهیم  و  مضامین متنوع و طراوت و ترنم خاص خود، در ادبیات پارسی، الحق یک شاهکار بی نظیر است، که در سایر کشور های دیگر بدین زیبایی و شیوایی مرسوم نیست، عنصر شعر در پارسی  همانند جواهر  و  گوهر  گرانبها است ،که در گذرگاه تاریخ توسط اساتید فن چون: رودکی ، فردوسی ،منوچهری، عنصری، فرخی ،عسجدی ،خیام ،نطامی خاقانی،سنایی ،شیخ عطار جناب مولانا ،سعدی شیرازی ،حافظ شیرازی،جامی ،وحشی باقی ، محتشم کاشانی ، صائب تبریزی ،قاانی ،وصال شیرازی ، و  بسیاری از بزرگان شعر در دوران معاصر چون ملک الشعرای بهار ، عالم تاج ، پروین ، اخوان ثالث، سهراب سپهری ،  ، رهی معیری ، استاد شهریار ، نادر نادر پور ،قیصر امین پور ،و.........

گوهر شعر در شهرهای مختلف و سبک های متنوع با گلاب چشم شاعران دلسوخته  و زبان نوازشگر و کلام نورانی این بزرگان بوده و آنان به روش خاص خود  صقیل  دادند  و تبدیل به یک جواهر ارزشمند بی نظیری  شده که درجهان به جهت ارزشمندی  برای این گونه اشعار نمی توان  قیمتی و بهایی  روی آن گذاشت ،چون عنصر شعر  متاثر شده از عناصر طبیعت و احساس شوق و شور شاعر است، که میراث فرهنگی وطن اسلامی است.

با ظهور طلایی  اسلام  ،شعر شاعران پارسی گو  نیز به  دین مبین اسلام گروید، و همین گرایش شعر پارسی به اسلام باعث  پیشرفت و رونق شعر پارسی گردید، چون شاعران در قرون  مختلف  آرام آرام با آیات نورانی کلام الله مجید آشناشدند، و شعر در حوزه های مختلف  ترویج  و توسعه  یافت ، و مفاهیم و معانی کلام الله  و مکتب اسلام بقدری وسیع  و گسترده  است،  که شوق امید ، انگیزه  و نشاط در روح آدمیان می دمد ، کتاب آسمانی قرآن ، سرمایه معنوی زبان و ادبیات پارسی شده،  و شعر به عصر بالندگی و شکوفایی و کمال مطلوب خود می رسد ، و  شعرپارسی  به کانون ادبستان اندیشه و هنر واخلاق اخلاص تعهد و تخصص تبدیل شده ، شعر عنصری کمیاب است که می تواند علاوه بر تصویر سازی وصور خیال مطالب و مضامین را از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد ، به نظر می رسد چون کلمات و مطالب معمولی قادر نمی باشند، در گذرگاه تاریخ از سن تقویمی خود عبور کنند، اما در قالب مهندسی شعر و نگارش کتاب در علوم مختلف می توان آنان را  به  سایر دور های  و زمانهای  بعدی انتقال داد، شایان ذکر است زبان در طی گذر از تاریخ  به شیوه سادگی انسجام می گیرد، و کلمات برای راحتی و سهولت  برای انتقال به دوران بعدی  دچار تراش خوردگی و کوچک شدن می شود ،  تا طراوت و تازگی آنان  بخوبی حفظ شود ، اکنون  اگر اشعار شاهنامه فردوسی یا اشعار نظامی گنجوی و یا شعر عرفانی مولانا و اشعار اخلاقی سعدی و ابیات ناب عرفانی حافظ را مشاهده نمایید این اشعار همگی همان است، که از سر چشمه زلال ، ناب افکار و زبان شاعران بر خاسته و اکنون ما به همان شیوه آنان اشعار را می خوانیم که بوده و این  از شاهکاری زبان پارسی است .  

شیوه شعر سرایش  زبان و ادبیات پارسی آمیخته های از اشعار حماسی و پهلوانی ،عابدانه  و عارفانه ، تعلیمی وتربیتی ، عاشقانه ،منقبت ،عاشورایی ،مناجاتی ،رضوی ،انتظار  در شیوه نو و عروضی و ظرافت های خاصی چون صنایع ادبی  کنایه مجاز و استعاره   و غیره وجود دارد ،و در کنار آن نیز اشعار محلی و ترنم های محلی  نیز از تازگی و طراوت  خاصی برخوردار است که آن نیز می طلبد بحث جداگانه داشته باشد،

میدان سرایش شعر ادبیات بسیار گسترده است، محدودیت سنی و میزان تحصیلات و جنسیت ندارد؛  اما آنچه اشعار را ماندنی و ماندگار می کند، سلایق و علایق از اقشار مختلف  جامعه است ،که به شعر شیرین شاعران پارسی  گو  رونق و لعاب می دهد،  برخی اشعار متاسفانه ، همان روز تولد  به جهت ناتوانی و نارسی می میرند ، و یا حداکثر با  وفات شاعر از بین می روند ،و برخی اشعار خوشبختانه  عمر جاودانه دارند، و  بدین جهت است، که شاعر موفق شده رمز جاودانگی را کشف و ضبط نماید ،و با نحوه چیدمان مطلوب و هنر مهندسی واژگان ابیات  را به نحو احسنت در کنار هم قرار دهد.

شعر عنصری کمیاب است که می تواند علاوه بر تصویر سازی وصور خیال مطالب ومضامین را به یادگاری از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد ،چون کلمات و مطالب معمولی قادر نمی باشند، در گذرگاه تاریخ از سن تقویمی خود عبور کنند، اما در قالب مهندسی شعر و نگارش کتاب در علوم مختلف می توان آنان را به سایر دوره های و زمانهای بعدی انتقال داد

اما صرفا ظاهر شعر نیست، باطن شعر ،معنا ،مفاهیم و مضامین نیز هست ،و اینکه شعر  خودش خوش لحن  و خوش آهنگ و از یک موسیقی «حروف با صدا » بخوبی برخوردار باشد،  و فراز و فرود های جذابی  برخوردار باشد ،  شیوه شعر بایست همانند جذر  و مد دریا را داشته باشد، در عین  آرامی و آرامش  موضوعی ظاهری وباطنی بصورت متناوب و متوالی جذر  و مد در اشعار سنتی و نو  داشته باشد  ،  به نظر می رسد به جهت تخصصی بودن  حوزه  شعر شناسی  پارسی  در سبک های مختلفی  بایست مطالب بیشتری  در آینده نگاشته شود تا حق مطلب به خوبی  ادا شود. 

نگاه  اجمالی به  سبک وسیاق  شعر

از خضاب من و موی سیه کردن من/گر همی رنج خوری ، بیش مخور ، رنج مبر

غرضم زو نه جوانی است ، بترسم که ز ِ من/خرد پیران جویند و نیابند مگر( شعر کسایی مروزی )

 

با آن که دلم از غم هجرت خونست/شادی به غم توام ز غم افزونست

اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب/هجرانش چنینست، وصالش چونست؟(رودکی )

 

به نام خداوند جان و خرد/کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای/خداوند روزی ده رهنمای(فردوسی )

 

گر نسیم کرمش بر در دوزخ به جهد/هاویه خوبتر از روضه رضوان گردد

هنرش هست فراوان گهرش هست نکو/چون شجر نیک بود میوه فراوان گردد(منوچهری)

 

اسلام را به منزلت حیدر است/شمشیر او به منزلت ذوالفقار

مردان مردگیر و شیران نر/روز نبرد کردن و روز شکار(فرخی)

 

بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را/چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم /وز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو بس ما را(انوری )

 

منصور حلاج آن نهنگ دریا/کز پنبه تن دانه جان کرد جدا

روزیکه انا الحق به زبان می‌آورد/منصور کجا بود؟ خدا بود خدا(ابو سعید ابو الخیر)

 

خداوندا در توفیق بگشای/نظامی را ره تحقیق بنمای

دلی ده کو یقینت را بشاید/زبانی کافرینت را سراید(نظامی )

 

سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا/تو سر به جیب هوس درکشیده‌ای به خطا

بر آن سریر سر بی‌سران به تاج رسید/تو تاج بر سری از سر فرو نهی عمدا(خاقانی

 


 

شهرام ابهری

بخش ادبیات تبیان