تبیان، دستیار زندگی
آیت الله مشکوری دارای خصوصیات و كمالات و خدمات فرهنگی و اجتماعی و دینی فراوانی بود كه در این مقاله به صورت مختصر نکاتی بیان می گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حافظ خداست

آیت الله مشکوری
آیت الله مشکوری دارای خصوصیات و كمالات و خدمات فرهنگی و اجتماعی و دینی فراوانی بود كه در این مقاله به صورت مختصر نکاتی بیان می گردد.

طلیعه

در 25 اردیبهشت 1281 هجری شمسی در نجف اشرف، در خانه آیةالله مشكور كودكی دیده به جهان گشود كه عباس نامیده شد. نام گذاری این كودك با عنوان مباركی چون عباس به دنبال ماجرایی كرامت گونه صورت گرفت.

این كودك در اوان زندگی بر اثر حادثه ای از پشت بام بلندی سقوط نمود. مادرش كه شاهد این حادثه دردناك بود با صدایی بلند، حضرت عباس(ع) را به مدد می طلبد.

در این حال به شیوه ای شگفت انگیز و معجزه آسا، بندِ لباس كودك به ناودان خانه گیر می كند و او را بین زمین و آسمان نگه می دارد، به شكرانه این زندگیِ دوباره، پدر و مادر، نام فرزند خود را به نام مقدّس عبّاس تغییر می دهند.(1) تا هر وقت فرزند خویش را می نگرند، مقام معنوی حضرت ابوالفضل(ع) را به خاطر آورند.

عباس ایام كودكی را در دامان پاك پدری پارسا و مادری بافضیلت سپری كرد و با پرورش های پرمایه، و تربیت های عالی به سوی رشد و شكوفایی گام نهاد.

وی خواندن و نوشتن و مقدمات علوم دینی و زبان و ادبیات فارسی و عربی را از محضر پدر آموخت و پس از سپری نمودن این مراحل، به دوره سطح حوزه راه یافت و مراتب و درجات این مقطع را نیز با موفقیت و حمایت علمی و فكری پدر فاضل خویش طی نمود.

استاد مورّخ و محقق معاصر، علی دوانی در وصف این فقیه زاهد گفته است:

آیةالله مشكوری در زمره عالمانی بودند كه به طور كامل از اوضاع مردم خبر داشتند و اهالی، خصوصی ترین مسایل زندگی را با ایشان در میان می نهادند، تا از راهنمایی ها و ارشاد آن مرد وارسته استفاده كنند و در مسیر زندگی به كار گیرند.(2)

ویژگی ها ی اخلاقی

آیت الله مشکوری دارای خصوصیات و كمالات و خدمات فرهنگی و اجتماعی و دینی فراوانی بود كه به صورت مختصر به برخی از آنان اشاره می شود:

پرهیزكاری

آیةالله مشكوری از شهرت اجتماعی و عناوین نفرت داشت. روزی یكی از نزدیكان، ایشان را با عنوان حضرت آیةالله مشكوری خطاب نمود كه وی ناگهان برافروخته شد و با وجود علاقه و ارادت نسبت به آن فرد، با عصبانیت گفت: دیگر این حرف را به زبان نیاور. اگر بخواهی به من آیةالله بگویی پس به حضرت آیةالله بروجردی چه می گویی!

سعه صدر

آیةالله مشكوری در برابر برخی برخوردهای ناگوار، ملایمت نشان می داد و خشم خود را بروز نمی داد. یك روز در مسجد، شخصی به ایشان بی احترامی نمود. افراد حاضر آماده شدند تا آن فرد هتّاك را ادب نمایند؛ ولی با مخالفت آیةالله مشكوری مواجه شدند.

شهامت و استقامت

در روز 15 خرداد 1342 ش. عالمان شمیرانات، به منظور اعتراض به اعمال ددمنشانه عمّال شاه، در منزل آیةالله مشكوری اجتماع نمودند. به همین خاطر نیروهای امنیتی، اطراف محل اقامت ایشان را محاصره كردند و به شدت تدابیر امنیتی اتخاذ شد.

ظهر آن روز با توجه به حالتی شبیه حكومت نظامی و مجوز نیروهای ساواك برای تیراندازی، آیةالله مشكوری طبق معمول تصمیم گرفت به مسجد برود؛ ولی با ممانعت عالمان متحصن روبرو گردید؛ امّا وی با گفتن عبارتی عازم مسجد گردید: حافظ خداست.

شاهدان نقل كرده اند ایشان با شهامت و ابهت از مقابل نیروهای مُسلّح عبور كردند و آنان چنان تحت تأثیر حالت معنوی وی قرار گرفتند كه سلام می كردند و عرض ادب می نمودند و به هیچ وجه مانع رفتنشان نشدند.

نظم و وفای به عهد

آیةالله مشكوری در امور شخصی، اجتماعی و عبادی، نظم و برنامه ریزی ویژه ای داشت. وی همیشه سر وقت در مسجد یا محافل مذهبی حاضر می شد. امكان نداشت كه او با كسی قراری بگذارد؛ امّا سر وقت نیاید یا خلف وعده كند.

همدلی با مردم

این عالم پرتلاش از صمیم قلب، یار و غمخوار مردم به خصوص دوستانش بود.

شیرینی برخورد او با نسل جوان به اندازه ای بود كه آنان را دگرگون ساخت. اگر وی بالای منبر بود و جوانی را می دید كه داخل مسجد شده او را برای نشستن در جایی مناسب فرامی خواند و با سلام گرم، از جوانان استقبال می نمود.

جوانان آن زمان صفای باطن و دیانت خود را مدیون آیةالله مشكوری هستند و همواره از او به عنوان مربّی ای با اخلاص و راهنمایی كوشا یاد می كنند.

او در ایجاد صلح و صفا در بین مردم می كوشید و در واقع در منزلش برای همه طبقات و اقشار، گشوده بود. او در عیدهای اسلامی جهت بازدید و تألیف قلوب به خانه های مردم سركشی می كرد و از اهل منزل احوال پرسی می نمود. شخصی نقل می كند:

منزل ما احتیاج به تعمیر اساسی داشت و باید خانه را برای این منظور خالی می كردیم. چون آیةالله مشكوری متوجه شد خود چند كارگر آورد گفت منزل ما دو اتاق خالی دارد و با اصرار فراوان خواست كه ما به خانه ایشان برویم و حتی خودش برای انتقال اسباب و لوازم، دست به كار شد و ما حدود هشت ماه در منزل آیةالله مشكوری اقامت كردیم.

عشق به اهل بیت(ع)

آیةالله مشكوری از آغاز زندگی با عشق به اهل بیت(ع) خوگرفته و تربیت شده بود. وی خصلت مذكور را با معرفت و بصیرت عمق بخشید. او به رغم برنامه های گوناگون علمی، آموزشی و اجتماعی، در مجالس روضه خوانی حضوری فعال داشت و هنگامی كه نام اباعبدالله(ع) را می شنید، جویباری از اشك از دیدگانش جاری می شد.

وی در یكی از سال ها، هم زمان با تاسوعا و عاشورای حسینی، در بستر بیماری قرار گرفت. پزشكان به وی توصیه كردند كه از جای خود حركت نكنند.

اهالی قلهك هم ایشان را متقاعد نمودند كه امسال برای استقبال از عزاداران به مسجد نیاید؛ امّا وی به محض آنكه آن روز صدای سوگواران حسینی به گوشش رسید، چنالن گریست كه اطرافیان از بیم وخیم شدن حالشان، وی را به مسجد بُردند؛ ولی چون دكترها به او اجازه هیچ گونه حركتی نداده بودند، آقا را با بستر بیماری به آن مكان انتقال دادند.

آیةالله مشكوری هیأت عزادای و سینه زنی جوانان را در طول سال در شب های یكشنبه برپا می نمود. آن مرحوم برای هر كدام از اعضای هیأت، یك پیراهن بلند عربی و چفیه ای تدراك دیده بود كه افراد از یك طرف با نظم خاص و با یك شكل هر هفته عزای سالار شهیدان را برپا می داشتند و از سوی دیگر، به جهت اصلاح مراسم عزاداری و شركت در دستجات ماه محرم و صفر، خود را مهیّا می نمودند كه این شیوه از ابتكارات كم نظیر وی بود.

انفاق

آیةالله مشكوری از ابتدای زندگی تا پایان عمر پربركتش كوشید تا با ساده زیستی، قناعت و دوری از مظاهر دنیوی روزگار، زندگی كند و با این شیوه؛ با كنترل تمایلات نفسانی، با اقشار كم بضاعت و محروم جامعه همدردی نماید. احسان به فقیران و مستمندان، شیوه ای مستمر در مسیر زندگی وی بود، یكی از فرزندانش نقل می كند: وقتی ایّام عید نوروز فرا می رسید، پدرم ما را این گونه مورد خطاب قرار می داد:

این چند كیسه برنج و قوطی روغن را برای اشخاصی كه نشانی آنان را می دهم ببرید، در بزنید و به سرعت برگردید، بدون اینكه شما را بشناسند و ماهم چنین می كردیم.

درب خانه آیةالله مشكوری تا پاسی از شب بر روی مردم باز بود و هركس به دیدار ایشان می آمد و از سوی ایشان مورد پذیرایی قرار می گرفت و اگر چیزی میل نمی نمود، باید میوه یا شیرینی را همراه خود می برد،

به طوری كه این حالت مَثَل شده بود و اگر كسی میوه در دست داشت، به وی می گفتند: آیا از منزل حاج آقا مشكوری می آیی؟ شخصی می گوید: آرزویم این بود كه آقای مشكوری در مجلس عروسی من حضور داشته باشد؛ اما بر حسب تصادف، شب عروسیِ من، ایشان به مسافرت رفته بود و من از این جهت ناراحت بودم.

یك شب بعد از این مراسم، مشاهده كردم فرزند بزرگترشان به منزلمان آمد و دو بسته هدیه به من داد و گفت: این ها را حاج آقا داده اند.

وقتی هدایا را بازكردیم، دیدیم یكی از آنها پارچه ای نفیس و با ارزش است كه برای عروس در نظر گرفته اند و دیگری هدیه ای برای خودم. تاكنون كه سالیانی از آن زمان می گذرد این خاطره در ذهنم مرور می گردد.(3)

به سوی سرای جاوید

آیةالله مشكوری در سال 1351 ش. در بستری بیماری قرار گرفت، دو روز قبل از رحلت، به خانواده اش چنین گفت:دو روز دیگر میهمان شما هستم و بیش از این نمی مانم!

وی در آخرین روزها، با حال بسیار نامساعد، سه وعده نماز را در مسجد اعظم قلهك اقامه می نمود. وقتی علت را جویا شدند جواب داد كه می خواهم با مأمومین وداع كنم؛ زیرا قبل از آنها نماز صبح و ظهر و عصر را در مسجدی كه بعدها تجدید بنا شد و به مسجد جامع قلهك شهرت یافت به جا می آورد و تنها نماز مغرب و عشاء را در مسجد اعظم برگزار می كرد.

همسرش می گوید:

در لحظات احتضار، ناگهان صلوات فرستادند. من خودم را به ایشان رسانیدم و گفتم چه شده است؟ ایشان پاسخ دادند، اهل بیت آمده اند، مگر رایحه معطر را احساس نمی كنی و بعد در حالت بیهوشی كامل قرار گرفتند و حدود سی دقیقه بامداد روز 22 تیر سال 1351 ش. مصادف با جمادی الثانی سال 1392 ق. در هفتاد سالگی به سوی ابدیت شتافتند.

مراسم غسل و تكفین طبق وصیت خودشان، در حیاط مسجد قلهك انجام شد. تشییع جنازه آن عالم عامل با حضور عالمان، روحانیان، طلاب و اقشارگوناگون مردم انجام پذیرفت،

در روز فوت وی، بازار تهران و قم تعطیل شد و در شهرهای تهران، قم، مشهد، اصفهان و حتی كربلا، نجف، مكه و مدینه مجلس یاد بود توسط عالمان این نواحی منعقد گردید.(4) در نجف، امام خمینی مجلس فاتحه ای برای رحلت آیةالله مشكوری برگزار كردند.(5)

 آیةالله میلانی، در مشهد مقدس برای آن مرحوم مجلس ختمی ترتیب دادند و از ایشان تجلیل نمودند. یادآور می شود بنا به گزارش جراید آن روز شخصیت های برجسته ای چون حضرت آیةالله خوانساری و واعظ شهیر مرحوم فلسفی، در مراسم تشییع جنازه آیةالله مشكوری حضور داشتند.(6) پیكر آن فقید فرزانه پس از تشییعی باشكوه، در باغ رضوان قم دفن گردید.


پی نوشت ها:

1  شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج 6، ص 153؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسل وند، ج 4، ص 156 .

2 اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، ص 92 و 93 . 8 .

3خاطرات آیةالله خلخالی، ج 1، ص 160 .

4روزنامه اطلاعات، 22 تیرماه 1351 .

5 گنجینه دانشمندان، محمدشریف رازی، ج 9، ص 332 و 333 .

6نقباءالبشر، ج 2، ص 894؛ معارف الرجال، ج 3، ص 9 - 10 .

منابع  :

1-  کتاب گنجینه دانشمندان

2-  کتاب ستارگان حرم

تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه