تبیان، دستیار زندگی
آیت الله متقی عاشق بندگی و اهل راز و نیازهای سحری بود. وی این شوق و عشق را در جوانی یافته بود و آن را تا پایان عمر با شب زنده داری، ذكر و تفكر ادامه داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عشق به عبادت

شیخ محد متقی همدانی

آیت الله متقی عاشق بندگی و اهل راز و نیازهای سحری بود. وی این شوق و عشق را در جوانی یافته بود و آن را تا پایان عمر با شب زنده داری، ذكر و تفكر ادامه داد.

مقدمه

آقا شیخ محمد متّقی همدانی چهارمین فرزند محمدتقی همدانی عصر روز جمعه 20 رجب سال 1333ق. برابر با 15 خرداد سال 1294ش.

در یكی از محله های شهر همدان متولد شد. پدرش از كاسبان معروف شهر و مادر او دختر یكی از تجار همدان و از زنان صالحه و مؤمنه بود.

محمد در هشت سالگی مادرش را از دست داد و پس از آن، سال ها با دلی پر غم و اندوه همراه دو برادر بزرگش با نامادریشان زندگی كرد.

 باگذشت هشت بهار از زندگی محمد، پدرش او را به مكتب خانه محل فرستاد تا آموزش های لازم را فراگیرد. او در مدت چهار سال در مكتب خانه، خواندن قرآن، گلستان سعدی و خوشنویسی را آموخت.

پس از سپری شدن این مقطع چهار ساله پدرش او را برای كسب و كار روانه بازار همدان نمود. این نوجوان تا حدود نوزده سالگی به عنوان شاگرد حجره در بازار اشتغال داشت. در این دوره شوق تحصیل علوم دینی در او به وجود آمد و روز به روز افزایش یافت تا آن كه موفق شد با رضایت پدرش به این خواسته درونی خود جامه عمل بپوشاند.

ویژگی ها اخلاقی

از میان صفات پسندیده و فضایل اخلاقی آیت الله متقی به چند فضیلت بارز ایشان كه از زبان علما و فضلای هم ردیف و نزدیكان او شنیده شده و او را در بین اقران و امثال خود شاخص و ممتاز ساخته است اشاره می كنیم:

عشق به عبادت

آیت الله متقی عاشق بندگی و اهل راز و نیازهای سحری بود. وی این شوق و عشق را در جوانی یافته بود و آن را تا پایان عمر با شب زنده داری، ذكر و تفكر ادامه داد. او مصداق واقعی روایت «طوبی لمن عشق العبادت  و عانقها» بود.(1)

او جمله «الدّنیا ساعت  فاجعلها طاعت » و «من كان لله كان الله له» را در توصیه هایش زیاد تكرار می كرد و محتوای آن را به دیگران گوشزد می نمود.

ذكر «لاحول و لا قوت  الاّ بالله»، تكیه كلامش بود و به خواندن ادعیه، زیارات به ویژه دعاهای وارده در شب جمعه مثل: «كمیل» و «فرج» و «الهی طموح الامال....» و «زیارت امین الله» توصیه می كرد. وی توسّل های فراوانی به ائمه اطهارعلیهم السلام داشت كه دو نمونه از آن كه به قلم وی نگاشته شده چنین است:

توسّل به خامس آل عبا

«حدود سال های (1313ش.) 1353ق. كه مبتدی بودم و كتاب جامع المقدمات را می خواندم به خاطر محیط سوء سلطنت رضا خانی از همدان گریختم و به قم آمدم.

در مدرسه رضویه حجره ای گرفتم كه با فراغت بال مشغول كار خود شوم... در چنین روزگاری من مشمول بالفعل بودم (باید در نظر داشت كه آن روزها به مشمول و سرباز وظیفه «نظام اجباری» می گفتند) و یاد آن خاطرم را آزار می داد تا آن كه روزی در ماه محرم به مجلس سوگواری خامس آل عباعلیه السلام در منزل یكی از بزرگان حوزه علمیه كه از آقایان تهران (آیت الله عبدالله چهلستونی) بود شركت كردم.

 در آن مجلس باشكوه آقای تهرانی تشریف بردند منبر و در عرشه منبر پس از سخنان موعظه آمیز ادامه سخنان خود را طبق معمول، با روضه و مصیبتی از مصائب جانسوز حضرت اباعبدالله علیه السلام خاتمه داد. آن مصیبت جانسوز، انقلابی در من به وجود آورد. در حالی كه منقلب بودم به یاد «نظام اجباری» و رفتن به سربازی افتادم.

فوراً قلب خود را متوجه آن حضرت نموده با آن حال منقلب با زبان دل عرض كردم یا اباعبدالله، ای حسین عزیز! من شنیده ام كه هرگاه صیادها در میان عرب بخواهند حیوانی را صید كنند و آن حیوان پناه ببرد به خیمه یا خانه ای، صاحب آن خیمه یا خانه از آن صید دفاع می كند تا آن صید از آن پناه بیرون رود.

 اكنون من در زیر این خیمه كه منسوب به تو است و این خیمه كه مثل حرم و زیر بقعه تو است قرار دارم و دست توسل و تضرع به دامن مطهرت زده ام.

آیا ممكن است مثل مرا تسلیم دشمن فرمایید!؟ هرگز! در همان لحظه به من یك نحوه آرامشی دست داد كه قابل توصیف نیست كاَنّ هاتفی به گوش دلم می گفت: (قد نجوت من القوم الظالمین) همان كلمه آرام بخشی كه حضرت شعیب علیه السلام به حضرت موسی علیه السلام گفت:

آن مجلس به پایان رسید؛ به حجره ام مراجعه نمودم آن روز كسی از همدان آمد و اظهار داشت كه: در همدان شایع شده كه دفتر نظام وظیفه آتش گرفته، با شنیدن این شایعه دچار افكار گوناگون شدم. آیا این شایعه راست است؟ همچنان دچار این افكار بودم تا پس از چند روز چند نفری از همدان به قم آمدند. من با شتاب به دیدن آنان رفتم و بی صبرانه از آتش سوزی پرسش كردم.

 آنها در پاسخ من با خونسردی گفتند: چیز مهمّی نبود، یك مقدار از دفتر نظام وظیفه همدان كه فقط متعلق به متولدین سال 1294 شمسی است آتش گرفته؛ اتفاقاً من هم جزء متولدین همان سال بودم.

دلم اندكی آرام گرفت ولی منتظر بودم كه اوّل خرداد آیا ما را احضار می كنند یا نه؟ منتظر شدم اوّل خرداد خبری نشده نیمه خرداد هم خبری نشد و آخر خرداد هم خبری نشد تا رژیم رضا خان سقوط كرد. بعداً متوجه شدم آن تیر دعا به هدف رسیده و توسّل نتیجه داده است.(2)

حسن خلق

آیت الله متّقی اخلاق نیكویی داشت و برخورد وی بسیار متین بود. این رفتار خوش در خانه و خانواده با همسر، فرزندان و بستگان در محل با همسایگان در مسجد با نمازگزاران در جلسه ها و مصاحبت ها با دوستان و همشهریان زبانزد بود. این صفت و سبب مجذوب شدن ناآشنایان و اغیار به وی شده بود.

 وی در مجالس دوستان و معاشرت ها و ملاقات هایی كه داشت مطالب پخته، قصّه و پندهای حكیمانه و آموزنده می گفت و در نقل مطالب تاریخی، مواعظ اخلاقی، داستان ها و لطایف آن چنان با شیرینی و حلاوت بیان می كرد كه بر جان و دل شنونده می نشست.

وی در جلسات طلبگی و مهمانی هایی كه با علما و فضلای همشهری و آشنایان داشت سكوت جلسه را می شكست و به تناسب مجلس آیه ای از قرآن، روایتی از اهل بیت و یا مسئله ای از احكام شرعی را مطرح می كرد. او تأكید داشت كه موضوع طرح شده، برای همه قابل استفاده باشد و فرصت پیش آمده بیهوده تلف نشود.

حجت الاسلام میرزا علی عراقچی می گوید: «در جلسات طلبگی كه معمولاً عصرها در فیضیه و ایوان جلوی حجره امام تشكیل می شد رئیس جلسه ایشان بود و سایر دوستان همدانی حضور داشتند.

ایشان با طرح مسائل مختلف یا عنوان كردن بحثی علمی یا فرعی از فقه به نقل قول از علمای بزرگ درگذشته یا معاصر می پرداخت و به ریزه كاری ها و دقت هایی كه پیرامون مسئله بود توجه می كرد و در ضمن با گفتن لطایفی همه را به وجد و شادی می آورد.»

قناعت و مناعت طبع

آقای متّقی وقتی تشكیل خانواده داد در قم ساكن شد. هزینه زندگی ایشان توسط حاج آقا جواد كاظمی كه برادر خانم وی از تجّار معروف تهران بود به وسیله حاج آقای امجدی پرداخت می شد.

حاج آقای امجدی نقل می كرد: «آقای متّقی هنگام مراجعه به قدر نیاز و در حدّ قناعت مقداری از مبلغ حواله شده را دریافت می نمود، با آنكه هیچ محدودیتی در كار نبود و واقعاً مبلغ دریافتی برای تأمین هزینه های ایشان ناچیز بود؛ امّا به خاطر قناعت و زهدی كه در آقای متّقی بود بیش از احتیاج، وجه دریافت نمی كرد.

وی بیش از سی سال در مسجد محله فرهنگ اقامه نماز جماعت نمود و در این مدّت از احدی هدیه و یا وجهی دریافت نكرد. او حتّی برای پرداخت هزینه های جاری مسجد و فقیرانی كه به آنجا مراجعه می كردند قبل از دیگران كمك می كرد.(3)

صبر و استقامت

از ویژگی های دیگر آقای متقی صبر و استقامت بسیار در تمامی مراحل زندگی بود. وی عقیده داشت برخی بلاها و آزمون ها از الطاف مخفی الهی است كه به بركت صبر و پایداری هاست كه خداوند به انسان چیزهایی عطا می كند.

هنگامی كه دو فرزندش علی و حسین قبل از انقلاب به طرز مشكوكی (از سوی عوامل رژیم طاغوت) جان باختند كوچك ترین جمله و كلمه ای كه حكایت از نارضایتی و شكوه از خدا داشته باشد از او دیده و شنیده نشد.

او بعد از شهادت سومین فرزندش، مصطفی نیز چنین بود. وی می گفت: «هرگاه به یاد فرزندانم می افتادم و احساس ناراحتی می كردم از قرآن و آیه (واستعینوا بالصبر و الصّلوت ) كمك می گرفتم.» در جلسه ای كه پس از رسیدن خبر شهادت مصطفی در منزلشان تشكیل شد، آثار غم در چهره همه بستگان، دوستان و همسایگان آشكار بود.

آقای متّقی در این جلسه گفت: «من خود از خدا خواسته ام كه مرگ مقدّر پسرانم، شهادت در راه او باشد زیرا در قیامت بالاترین و والاترین مقام برای شهیدان است.(4)

كمك به نیازمندان

آقای متقی تلاش فراوانی برای رفع گرفتاری و تأمین نیاز مستمندان می نمود. منزل و مسجد ایشان بیشتر محل مراجعه این گونه افراد و نیز جوانانی بود كه برای ازدواج به كمك احتیاج داشتند.

ایشان بدون چشم داشت و منّت هدایا و كمك هایی را كه افراد خیر و نیكوكار همدانی و غیر آنان در اختیارش قرار می دادند به مراجعه كنندگان نیازمند می رساند و از آنان دلجویی می كرد.

آقای متقی علاوه بر ویژگی های نیك اخلاقی از ذوق هنری نیز برخوردار بود. او خطی زیبا داشت. قلمش روان و شیوا بود كه در یادداشت ها و خاطرات و نامه نگاری های ایشان موجود است.

نیز طبع روان و ذوق سرشارش به او این امكان را داده بود تا اشعار نغز، نیكو و حكمت آمیز شاعران بزرگ را به خاطر بسپارد. وی در مناسبت های مختلف این اشعار را می خواند و یا می نوشت و خودش هر از چند گاه و یا به مناسبتی شعر می سرود. ابیات زیر سروده و وصف حال شخصی اوست:

مرا عمر بگذشت ز هفتاد و پنج                 ز دوران ندیدم به جز درد و رنج

هزاران جفا دیدم از روزگار                         كه نتوان دهم شرح یك از هزار

اگرچه بلا شد مرا بی شمار                          كنم روز و شب شكر پروردگار

من از لطف او غرق در نعمتم                           ز هر سو گشاید در از رحمتم

بود نعمتش بر همه بی شمار                       كه نتوان شمردن یكی از هزار

خدایا تو آگاهی از سرّ حال                             چه حاجت كنم باتو قیل و مقال

خرد عاجز از فهم تدبیر تست                               جهان زیر زنجیر تقدیر تست

دهی نعمتی را بصورت بلا                                 بلایی فرستی به ظاهر غنی

به ظاهر دهی درد و رنج و عنا                           به باطن بود خیر و گنج و عطا

دهی ناخوشی در لباس خوشی            خوشی می دهی در نهان ناخوشی

خدایا گناهم بود بی شمار                                    مكن شرمسارم بروز شمار

اگر كرده ام كار نیكی ز تست                                   كه از من نیاید كار درست

اگرچه گنه كار و شرمنده ام                                     و لیكن ترا كمترین بنده ام

ز چنگال نفسم رهایی بده                                        ببر تیرگی روشنایی بده

ترحّم كن از لطف بر «متقی »                           رهایم كن از شر نفس شقی

وفات و دفن

سرانجام این آیت حق، آیینه اخلاص و اخلاق، عالم شهیدپرور، عاشق عبادت و منادی توحید بر اثر بیماری در 87 سالگی و در تاریخ 7 / 10 / 1381 برابر با 23 شوال 1423ق. دعوت حق را اجابت كرد و به جوار ملكوتیان پیوست. مراسم تشییع وی با شكوه فراوان برگزار شد. آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی بر پیكر وی نماز گزارد و پس از آن در مقبره خانوادگی اش در قسمت جنوبی باغ بهشت قم واقع در مقابل گلزار شهدای علی بن جعفرعلیه السلام به خاك سپرده شد.(5)


پی نوشت:

1  خوشا به حال كسی كه به عبادت عشق ورزیده و هم آغوش آن باشد.

2  از دست نوشته های آیت الله متقی.

3  ناقل آقای حاج محمد شجاع فرد.

4  حجت الاسلام و المسلمین آقا عبدالاحد رضوی تویسركانی.

منابع :

1-  کتاب گنجینه دانشمندان

2-  کتاب ستارگان حرم

تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه