تبیان، دستیار زندگی
علوم انسانی تأثیر بسیاری بر شکل گیری عقاید و نگرش افراد داشته و طرز تفکر آینده آنان را شکل می دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لزوم اسلامی بودن علوم انسانی

تحول در حوزه

تحول در علوم انسانی و حوزه (قسمت پنجم)

علوم انسانی تأثیر بسیاری بر شکل گیری عقاید و نگرش افراد داشته و طرز تفکر آینده آنان را شکل می دهد.

پس از پاسخ به سوالات اول و دوم به این نتیجه رسیدیدم که علوم انسانی موجود اسلامی نیستند و اسلام، خود صاحب رأی و نظر در علوم انسانی است. حال باید به پریش سوم بپردازیم که آیا اسلامی بودن علوم انسانی ضرورتی دارد یا خیر؟

اسلامی بودن علوم انسانی لزومی دارد یا خیر؟

(پاسخ به پرسش سوم)

 نیاز به بیان اهمیت علوم انسانی نیست چرا که همانطور که از لغت نمایان است سروکار این علوم با انسان، مخلوق برتر خدا، و جامعه متشکل از انسان است. کوچکترین مسامحه و کوتاهی در علوم انسانی آغاز زوال و انحطاط جامعه است.

علوم انسانی تأثیر بسیاری بر شکل گیری عقاید و نگرش افراد داشته و طرز تفکر آینده آنان را شکل می دهد. انسان هر جامعه با جای دیگر متفاوت بوده از این رو نمی توان نسخه واحد و یکسانی برای کل انسان ها در علوم انسانی پیچید. انسان و جامعه مسلمان با انسان و جامعه لائیک یا مادی گرا یا الحادی متفاوت است.

همه متخصصان علوم انسانی فکر خود و اندیشه خویش را از این علوم گرفته و در جامعه علمی ما اعم از دانشجو و غیره تزریق می کنند که اگر این اندیشه ها با آرمان ها و ارزش های اسلامی ما در تغایر باشد، صدمات جبران ناپذیری را به جامعه اسلامی و در نهایت اسلام خواهد زد.

علوم انسانی هویت ساز است؛ هویت ساز هم برای انسان و هم برای جامعه.

چگونه می توانیم هویت خود را که از اسلام ناب گرفته ایم، به علوم انسانی وارداتی بر مبنای جهان بینی غیر اسلامی بسپاریم؟

در نتیجه علوم انسانی در جامعه اسلامی، باید علومی اسلامی باشد.

راه حل

  با توجه به تمام مسائل طرح شده به این نتیجه رسیدیم که هم علوم انسانی موجود غیر اسلامی ست و هم اسلام خود در این علوم صاحب نظر است و هم باید این علوم اسلامی شود.

پس لزوم تغییر و این روند هرچه سریعتر باید اتفاق بیفتد چراکه ممکن است از دست دادن هر لحظه از این روند، با تخریب هویت ما، نگرش و جامعه ما برابر باشد.

اما مشکل ترین مرحله همین جاست. چه باید کرد و چگونه باید این تغییرات و اسلامی کردن علوم انسانی اتفاق بیفتد؟

متخصصین این امر راه حل ها و رویکردهای متفاوت و مختلفی را ارائه کرده اند که در مجموع به سه رویکرد می توان اشاره کرد؛

1-    حذف کل علوم انسانی فعلی و تأسیس علوم جدید

2-    پذیرفتن همین علوم به طور مطلق

3-    تعامل با علوم انسانی رایج و تغییر در قسمت های غیر اسلامی

شاید بتوان راه چهارم و یا پنجمی را برای نظرات ارائه شده جمع آوری کرد اما عمده آراء چنین است.

به نظر نویسنده با توجه به اینکه منبع بسیاری از علوم انسانی فعلی عقل است و عقل هم به عنوان یکی از منابع، در اسلام بکار می رود، در نتیجه می توان بسیاری از قسمت های مختلف علوم انسانی کوجود را منطبق با اسلام دانست.

از طرف دیگر حذف کل علوم انسانی موجود برابر است با حذف کل متخصین و کتب درسی و مجامع دانشگاهی و همه نظریات پذیرفته شده در کل جهان و حتی اسلام که این تغییر ناگهانی و فاصله ای که تا تأسیس علوم انسانی جدید منطبق بر اسلام به طول می انجامد، خلاء علمی بزرگی را ایجاد خواهد کرد.

پس می توان به این نتیجه رسید که راه اول یعنی حذف کل علوم انسانی موجود رویکرد اشتباهی ست.

و با توجه به همه مطالب بیان شده بطلان راه دوم نیز واضح و آشکار است چرا که غیر اسلامی بودن این علوم برای ما به اثبات رسید و از طرفی به این نتیجه رسیدیم که علوم انسانی باید اسلامی باشد و راه دوم با این نتیجه ما در تعارض است.

و اما راه سوم به نظر معقولانه تر و منتج تر می آید.

می توان با همین علوم انسانی به پیش رفت و فقط آن قسمت هایی از این علوم را که با اسلام در تغایرند تغییر داد.

اما باید بدانیم که عمل اسلامی کردن و به عبارتی اسلامی سازی اگر از ریشه و منبع نباشد نمی تواند موثر واقع شود. علوم انسانی که بر مبنای جهان بینی مادی شکل و پرورش یافته نمی تواند شاخ و برگی اسامی داشته باشد. اصل و ریشه این علوم باید تغییر کند تا بتوان ثمره اسلامی از آن ها برداشت نمود.

پس به عبارتی باید از ریشه این علوم تغییر یابد و از اول نوشته شود. هرچند اینکار ممکن است سال ها بطول بیانجامد اما می توان تا دست یابی به آن علوم انسانی مطلوب با همین علوم ادامه دهیم. به هرحال این تاوان سهل انگاری ست که باید زمانی پرداخت شود.

نتیجه:

 اهمیت علوم انسانی ما را بر آن داشت تا ببینیم این علوم در جامعه ما اسلامی هستند یا خیر که به این نتیجه رسیدیم که غیر اسلامی اند و خطرات این اسلامی بودن بیان گردید.

از طرفی مشخص شد که اسلام می تواند برای تک تک علوم انسانی از قبیل جامعه شناسی، اقتصاد، سیاست و غیره متد و روش و علم تعریف و تدوین کند.

و به این نتیجه رسیدیم که باید رویکردی را برای توقف رشد و ادامه این علوم انسانی اتخاذ کنیم.

رویکردهای مختلف بررسی شد و نتیجه این مقاله اینست که باید از ریشه این علوم مورد بازسازی قرا گیرد و از منابع اسلامی برای تدوین و تولید علوم انسانی صدرصد اسلامی بهر گرفت و علوم انسانی جدیدی تولید نمود.

و در قسمت بعد، حوزه علمیه، و رابطه اش با تحقق این هدف را بررسی می نماییم.


تهیه و تولید : احمد اولیایی ، گروه حوزه علمیه تبیان