اسلام و علوم انسانی
در قسمت قبلی به اثبات رسید که علوم انسانی موجود و رایج در کشور وارداتی بوده و اسلامی نمی باشد، حال باید به سرغ سوال دوم رفته و ببینیم که آیا اصلا اسلام در باب علوم انسانی مانند علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد و ... نظریه و یا حرفی دارد یا خیر؟
اسلام و علوم انسانی
(پاسخ به پرسش دوم)
پس از اینکه غیر اسلامی بودن علوم انسانی موجود به اثبات رسید باید ببینیم اسلام، خود در باب این علوم انسانی رأی و نظری دارد و یا به طور کل نمی توان در حقوق، علوم سیاسی، اقتصاد، جامعه شناسی و ... از اسلام بهره ای برد؟
برای جمع آوری همه نظریات اسلام در مورد هریک از علوم انسانی باید متخصصین آن علم و عالمان دین گرد هم آیند و نظریات اسلامی را به طور مثال درباره اقتصاد، سیاست، مدیریت، جامعه شناسی، روان شناسی و ... ارائه دهند و احراز کامل آن ها از عهده این مقاله خارج است اما سعی شده است فقط به اندازه ای که خواننده بداند اسلام، صاحب نظر بلکه صاحب روش و متد در همه علوم انسانی می باشد برای مثال مواردی ذکر خواهد گردید؛
برخی نظریات اسلام در باب اقتصاد:
نظریه گستردگی منابع
آیاتی چند از قرآن كریم گویای آن است كه خداوند در زمین، آنچه را انسان نیاز داشته، برای وی فراهم كرده است و منابع را برای وی گسترانیده است؛:
"وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِی الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلًا مَّا تَشْكُرُونَ"[1]
و ما تسلط و مالكیت و حكومت بر زمین را برای شما قرار دادیم و انواع وسایل زندگی را برای شما فراهم ساختیم اما كمتر شكرگزاری میكنید (و اینهمه موهبت را بجا مصرف نمینمائید)
اصل رضایت در معاملات اقتصادی
"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُمْ بَیْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ"[2]
ای كسانی كه ایمان آوردهاید! اموال یكدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید مگر اینكه تجارتی باشد كه با رضایت شما انجام گیرد.
این آیه یکی از مهمترین آیات فقه معاملات و فقه اقتصادی ست که شرط رضایت طرفین در معامله را به اثبات می رساند.
امام صادق علیه السلام در زمینه توزیع صحیح ثروت می فرمایند:
" ان من بقاء المسلمین و بقاءالاسلام أن تصیر الأموال عند من یعرف فیه الحق"[3]
از جمله عوامل پایندگی مسلمانان و بقای اسلام، این است که اموال در دست کسی باشد که حق و حقوق آن را بشناسد.
و این حدیث که به اهمیت و شروط توزیع کننده ثروت می پردازد و این مسئله مهم اقتصادی را بیان می دارد.
و در مورد تأثیر قیمت ها می فرمایند:
" غلاء السعر یسی ء الخلق و یذهب الأمانة و یضجر المرء المسلم" [4]
گرانی نرخ اخلاق را بد می کند و امانتداری را از بین می برد و انسان را دلتنگ و بی قرار می سازد.
شاید منظور حضرت این باشد که گرانی قیمت ها نا امنی و عدم امانتداری در مردم و مسئولان را به همراه خواهد داشت و می بینید که چگونه این حدیث پیامدهای خطرناک گرانی را بیان می دارد.
و آیات و احادیث متواتر بسیاری در باب انواع عقود و ایقاعات که فقه معاملات ما را تشکیل می دهند و همچنین آیات و روایاتی در زمینه های معیشت، صنعت، ربا، زکات، خمس، احتکار، مسکن، رشوه، قرض، ارث، انفال و ... موید این است که اسلام، خود می تواند علم اقتصاد را تدوین و در اختیار جامعه اسلامی قرار دهد.
اسلام و علوم سیاسی
تنها باید سکولار باشیم تا معتقد شویم اسلام و سیاست از هم جدا هستند، در غیر اینصورت اعتراف می کنیم که دیانت عین سیاست است و دین اسلام دینی روشمند و هدفمند در سیاست می باشد، پس آیا می توان گفت اسلام حرفی در علوم سیاسی ندارد؟
قرآن در باب حاكمیت می فرماید:
"إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ"[5]
حكم تنها از آن خداست، فرمان داده كه غیر از او را نپرستید، اینست آئین پا بر جا ولی اكثر مردم نمیدانند.
و می فرماید:
" إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَیْرُ الْفَاصِلِینَ" [6]
حكم و فرمان تنها از آن خدا است، حق را از باطل جدا میكند، و او بهترین جدا كننده (حق از باطل) است.
و در باب جنگ و صلح و سیاست خارجه می فرماید:
" وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِینَ كَآفَّةً كَمَا یُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً " [7]
و با مشركان (به هنگام نبرد) دسته جمعی پیكار كنید همانگونه كه آنها دسته جمعی با شما پیكار میكنند
" وَإِن جَنَحُواْ لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ"[8]
و اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درا، و بر خدا تكیه كن كه او شنوا و داناست.
امیر مومنان علیه السلام می فرماید:
حسن السیاسة قوام الرعیة. [9]
حسن سیاست مایه استواری ملت است.
و در باب نظریه مدارا در سیاست فرموده اند:
رأس السیاسة استعمال الرفق.[10]
مدارا کردن، در رأس سیاست است.
و شاید بتوان با چنین حدیثی جواز وجود احزاب مختلف را نفی کرد؛
الامام الصادق علیه السلام:
نحن و شیعتنا حزب الله و حزب الله هم الغالبون. [11]
ما و شیعیانمان حزب خداییم و حزب خدا پیروز است.
و این اسلام با این همه منابع سیاسی آیا نمی تواند علم سیاست تدوین کند؟
و از نامه امیر المومنین علیه السالم به مالک اشتر می توان به عنوان یکی از مهمترین دستورات سیاسی اسلامی نام برد.
پی نوشتها :
[1] اعراف، 10.
[2] نساء، 29.
[3] کافی، ج4، ص25، ح1.
[4] کافی، ج4،ص164، ح6.
[5] یوسف، 40.
[6] أنعام، 57.
[7] توبه، 36.
[8] انفال، 61.
[9] غرر الحکم، ح4818.
[10] همان، ح5266.
[11] میزان الحکمه، ج3، ص1130، ح3678
منابع:
اصول کافی
میزان الحکمة
غرر الحکم
تهیه و تولید : احمد اولیایی ، گروه حوزه علمیه تبیان