تبیان، دستیار زندگی
مبنای مادی گرایانه و سکولار که علوم انسانی رایج بر محوریت آن تأسیس شده است را می توان بزرگترین آسیب که به عبارتی ضد اسلامی ترین آسیب علوم انسانی موجود نیز است، برشمرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آسیب شناسی علوم انسانی موجود

تحول در حوزه

تحول در علوم انسانی و حوزه(قسمت دوم)
مبنای مادی گرایانه و سکولار که علوم انسانی رایج بر محوریت آن تأسیس شده است را می توان بزرگترین آسیب که به عبارتی ضد اسلامی ترین آسیب علوم انسانی موجود نیز است، برشمرد.

در مقاله نخست سه پرسش بیان شد که در این مقاله به پاسخ سوال اول می پردازیم.

پرسش اول این بود که آیا علوم انسانی رایج در کشور ما، هم اکنون اسلامی هستند یا خیر؟ به عبارت دیگر آسیب های علوم انسانی موجود چیست؟

  آسیب شناسی علوم انسانی فعلی (پاسخ به پرسش اول)

برای پاسخ به سوال اول و برای دستیابی به ضرورت تحول در علوم انسانی لازم است علوم انسانی فعلی و رایج در کشور مورد بررسی قرار گیرد و اگر به این نتیجه رسیدیم که این علوم، هم اکنون غیر اسلامی و مغایر با اسلام و منابع علمی اسلامی ست به مرحله بعد برویم و در صورت عدم تغایر با اسلام و علوم اسلامی دیگر نیازی به تحول، البته از این دید یعنی اسلامی نمودن، نمی باشد.

آنچه در تولید یک علم بسیار مهم می باشد مبنای تولید آن است. از هر مبنا و منظری تولید شود نتیجه و بازتابش نیز به همان سو می رود و این همان نگرانی اصلی در علوم انسانی فعلی ست؛

مبنای مادی گرایانه و سکولار  که علوم انسانی رایج بر محوریت آن تأسیس شده است را می توان بزرگترین آسیب که به عبارتی ضد اسلامی ترین آسیب علوم انسانی موجود نیز است، برشمرد.

علمی که تنها و تنها به ابعاد مادی و این دنیایی انسان می نگرد و ماورای انسان و آنچه انسان می توان از مابعد طبیعت خود درک کند را فراموش کرده ست.

درحالیکه نگاه دین به انسان طور دیگری ست؛

انسان موجودى دو بعدى یعنى جسمانى و روحانى است.

شاید بتوان در پرتو علم و دانش روز به زوایا و ابعاد گوناگون جسم و بدن انسان آگاه شد؛ ولى شناخت ساحت هاى وجودى روح انسان به طور كامل امكان پذیر نیست؛ زیرا روح انسان جلوه و مظهر برجسته حق تعالى و مرتبط با كمال بى نهایت است؛ از این رو انسان معمّاى بزرگ قرون و اعصار شمرده شده كه هنوز كشف نشده است.

با این حال مى توان در پرتو آیات نورانى قرآن كریم و سخنان رهگشاى معصومان تا حدودى پرده از راز و رمزهاى وجودى او برداشت و آگاهى نسبى به او پیدا نمود.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

«النَّاس مَعادِنٌ كَمَعادِن الذَّهَب وَ الفِضَّة»[1]

«انسان ها معادن و ذخایرى هستند مانند معادل طلا و نقره».

و قرآن فرمود:

" فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ"[2]

و فرمود:

" فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ"[3]

هنگامی كه كار آنرا بپایان رسانیدم و در او از روح خود (یك روح شایسته و بزرگ) دمیدم همگی برای او سجده كنید.

و امام صادق علیه السلام می فرمایند:

الإِنسانُ خُلِقَ مِن شَأنِ الدُّنیا وشَأنِ الآخِرَةِ، فَإِذا جَمَعَ اللّه ُ بَینَهُما صارَت حَیاتُهُ فِی الأَرضِ لِأَنَّهُ نَزَلَ مِن شَأنِ السَّماءِ إلَى الدُّنیا، فَإِذا فَرَّقَ اللّه ُ بَینَهُما صارَت تِلكَ الفُرقَةُ المَوتَ، تُرَدُّ شَأنُ الاُخرى إلَى السَّماءِ، فَالحَیاةُ فِی الأَرضِ، وَالمَوتُ فِی السَّماء، وذلِكَ أنَّهُ یُفَرَّقُ بَینَ الأَرواحِ وَالجَسَدِ، فَرُدَّتِ الرّوحُ وَالنّورُ إلَى القُدرَةِ الاُولى، وتُرِكَ الجَسَدُ لِأَنَّهُ مِن شَأنِ الدُّنیا .[4]

انسان از بُعد دنیوى و بعد اُخروى آفریده شده است. پس هرگاه خداوند این دو را با هم جمع كند، زندگى انسان در زمین آغاز مى شود؛ زیرا كه از بُعد آسمان به دنیا فرود آمده است.

هرگاه خداوند، آن دو را از هم جدا سازد، با این جدایى مرگ رُخ مى دهد و بُعد اُخروى به آسمان باز گردانده مى شود. پس، زندگى در زمین است و مرگ، در آسمان؛ زیرا كه میان روح ها و جسد، جدایى افكنده مى شود، و روح و نور به قدرت نخستین بازگردانده مى شود، و جسم بر جان مى مانَد ، چون از بُعد دنیوى است .

نکته مهم این ست که باید دید تولید کنندگان این علم انسانی چه کسانی هستند؟ آیا کسی که فقط به بعد دنیوی و مادی انسان توجه دارد می تواند علمی تولید کند که در راستای پیشرفت همه جانبه انسان قدم بردارد؟

پیش از این ذکر گردید که موضوع علم انسانی، انسان است و در خلقت و شگفتی خلق این آفریده نکته بسیار می باشد و همین را بس که انسان تک بعدی نیست و علاوه بر زندگی در این جهان فانی و علاوه بر این جسم متناهی و محدود، بعد دیگری نیز دارست. و وقتی یک علم نگاه همه جانبه به موضوع خود نداشته باشد لزوما علمی کامل و موثر نخواهد بود و علوم انسانی فعلی اینگونه اند.

آنچه را ما از غرب وارد کرده و در مجامع علمی خود به عنوان علوم انسانی آن هارا مورد مطالعه قرار داده ایم علومی وارداتی و مضر برای انسان مسلمان است.

حتی اگر از هدف سیاسی تولید این علوم توسط دشمنان اسلام چشم پوشی کرده و بگوییم چنین هدفی را نداشته اند، نمی توانیم از سکولار بودن و مادی بودن این علوم بگذریم.

به طور مثال آیا تعریف هنجار در جامعه شناسی وارداتی با آنچه اسلام در مورد جامعه می گوید یکسان است؟ و آیا علوم اجتماعی فعلی جامعه اسلامی را ثمر خواهد داد یا یک جامعه عاری از دین؟

آیا بانکداری که در علوم اقتصادی موجود مطالعه می شود همان اقتصاد اسلامی و بانکداری بدون رباست؟

آیا قدرتی که در علم مدیریت از آن به عنوان یکی از ارکان مدیریت صحیح یاد می شود نباید توأم با تواضع و اخلاق باشد؟

و آیا کودک درونی که در علم روان شناسی از آن بحث می شود نمی تواند با توصیه های تربیتی صحیح والدین در دوران کودکی مقایسه شده و جایگزین گردد؟

و متخصصان و عالمان می دانند که بسیاری از این آیاها و چراها و مسئل علوم انسانی خالی از دین را می توان در علوم انسانی رایج یافت.

از طرف دیگر علوم انسانی موجود علومی هستند که بر مبنای تجربه و تجربه گرایی شکل گرفته اند نه بنا بر وحی و تعالیم عالی خداوندی.

و همه، به اشکال های انسان شناسی تجربی واقف هستند؛

واقعیت این است كه علم تجربی قادر نیست همه چیز را حساب كرده، اندازه بگیرد. نمی تواند اعتماد، ایمان، زیبایی، خوشحالی و... را تعریف كند.

علم تجربی نمی تواند زندگی را بشناسد و تعریف كاملی از آن به ما ارائه دهد و لذا هدف زندگی را هم نمی‌تواند بشناسد و به همین دلیل علم تجربی به تنهایی نمی تواند در خودشناسی هم به ما كمك كند.

«استانلی كانگون» استاد دانشگاه برتن می گوید: «برای نشان دادن ناتوانی علم، ازشاگردانم خواستم كه فرمول شیمیایی یك اندیشه رابنویسند، یا طول آنرا به سانتیمتر و وزن آنرا به گِرَم و رنگ آنرا به طول موج و فشار و سرعت و میدان تاثیرش را نشان دهند.

 با هیچ تغییر فیزیكی و شیمیایی و معادله و فرمول این كار انجام نشد.» و یا «شارل» دانشمند فرانسوی می گوید: «بر هركس لازم است در عین احترام به علم معتقد باشد كه علوم هرقدر صحیح باشند دارای نقص فاحشی می باشند.»[5]

اشكال انسان شناسی علمی این است كه می خواهد با متد تجربه به شناخت انسان برسد، در حالی كه انسان غیر از رفتارهای ظاهری، دارای اراده، نیت، تصمیم و رفتارهای معناداری است، كه هرگز به مشاهده در نمی آیند.

بطور خلاصه در پاسخ به سئوال از شایستگی پژوهش علمی به عنوان یك منبع شناخت كلی درباره انسان – پژوهشی كه در جای جای جهان امروز مورد تقلید است -  باید گفت؛ این نحوه شناخت، اگر منبع تلقی شود، اعتباری ندارد، چگونه ممكن است، معرفتی كه نظم كلی و جهان شمول به معنای مابعد الطبیعی، و امكان شناخت ذاتی را انكار می كند، منبع شناخت ذاتی وكلی قرار گیرد.[6]

نقص دیگر انسان شناسی تجربی این است كه هیج سخنی در باب آینده انسان، یعنی جهان پس از مرگ او نمی گوید. اگر انسان با مرگ خود نابود نشود، تئوری های تجربی از ارائه هر گونه توضیح و تبیین درباره ویژگی های جهان آخرت و رابطه آن با زندگی این دنیا ناتوان است. علاوه بر اینكه در مورد نقش عوامل مافوق مادی در سرنوشت انسان نیز سخنی برای گفتن ندارد.

مشكل اساسی دیگر كه مربوط به همه گرایش ها و شاخه های انسان شناسی امروزی است، این است كه هر شاخه ای به ساحت خاصی از ابعاد انسانی توجه می كند و از دیگر ساحت ها غافل می ماند.

هر شاخه با روش خاص خود، به گونه ای به بررسی انسان می پردازد، كه زحمات شاخه های دیگر را هیچ می پندارد و تصورش چنان است، كه تمام و كمال به شناخت انسان نائل شده است و لذا به زحمات شاخه های دیگر هیچ توجهی نمی كند. مثلا كسانی كه با روش تجربی به مطالعه انسان می پردازند، به گونه ای كه گویا عرفا و فلاسفه هیچ نقشی درشناخت انسان نداشته اند.[7]

از تمام مباحث طرح شده می توان به این نتیجه رسید که علوم انسانی حاضر اسلامی نیستند هرچند بعضی از قسمت های هر کدام از این علوم انسانی ممکن است با اسلام منطبق باشد و این انطباق از آنجهت است که عقل یکی از منابع علمی ست که در تأسیس این علوم بکار رفته و شرع اسلام نیز عقل را در برخی مواقع تأیید کرده است.

در قسمت بعد به سوال های دوم و سوم می پردازیم.


پی نوشتها :

[1] میزان الحکمة، ج4، ح3394.

[2] مومنون، 14.

[3] حجر، 29.

[4] بحار الانوار، مجلسی،ج 6، ص 117،ح 4

[5] انسان شناسی نظری،  ص34.

[6] اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ص40.

[7] گستره شریعت، ص28.

منابع:

- قرآن کریم

- بحار الانوار

- میزان الحکمة

- بهاری، شهریار، انسان شناسی نظری

- نصر، سیدحسین، اسلام و تنگناهای انسان متجدد

- خسروپناه، عبدالحسین، گستره شریعت

تهیه و تولید : احمد اولیایی ، گروه حوزه علمیه تبیان