تبیان، دستیار زندگی
عزت راستین از آن خدا و خداجویان است. در منطق دین اگر عزت و افتخار به چیزی باشد که شرع آن را پسندیده و مورد رضایت شارع مقدس اسلام باشد، این عزت ممدوح است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عزت ممدوح؛ عزت مذموم


عزت راستین از آن خدا و خداجویان است. در منطق دین اگر عزت و افتخار به چیزی باشد که شرع آن را پسندیده و مورد رضایت شارع مقدس اسلام باشد، این عزت ممدوح است.


عزت

رابطه عزت نفس و هنجارهای اخلاقی، رابطه تعامل مثبت و سازنده است.

«عزت» در لغت به معنای قدرت و پیروزی، نفوذناپذیری، چیرگی، علو، بزرگی و ارجمندی می‌باشد. در کتاب المفردات در تعریف عزت چنین ذکر شده است: «عزت حالتی است که انسان را در برابر ناملایمات، مقاوم و شکست ناپذیر می‌کند و مانع مغلوب شدن او می‌گردد». علامه طبرسی اصل عزت را از «عزاز الارض: زمین سخت» می‌داند. از کلمات اهل لغت به دست می‌آید شی کمیاب را از آن جهت عزیز گویند که آن در حالت توانایی قرار گرفته و رسیدن به آن سخت است. فقیه دامغانی با توجه به کاربرد کلمه عزت و مشتقات آن در قرآن کریم، معانی زیر را برای آن بیان کرده است: 1- عظمت و بزرگی 2- جمعیت و اختلاف 3- غلظت و صلابت 4- سخت و دشوار 5- تقویت کردن 6- غلبه 7- محکم و استوار.

بنابراین، عزت به معنای غیر قابل شکست و نفوذناپذیر بودن، در منطق قرآن مخصوص خدای متعال است و غیر از او همه موجودات دارای فقر ذاتی و ذلیلند؛ البته خدای متعال به کسانی که در مسیر او هستند نیز عزت می‌بخشد:

«و لله العزه و لرسوله و للمومنین» (منافقون: 8).

علامه طباطبایی می‌گوید: عزت به معنای قاهر غیر مقهور و غالب غیر مغلوب، اختصاص به خداوند عزوجل دارد؛ زیرا که غیر او محتاج و حتی مالک نفس خویش نیست، مگر اینکه خدا به او رحم کند و از عزت خویش چیزی به او ببخشاید، همچنان که به مؤمنین عزت داده است. ذلت هم معنای مقابل عزت را دارد و به یک معنا تمام موجودات اگر مستقل و به خودی خود در نظر گرفته شوند، ذلیل و مقهورند و اگر کسی خواهان رهایی از ذلت و برخورداری از عزت می‌باشد، تنها راه تمسک به عزت الهی است:

«ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعاً»

آیا عزت و توانایی را در پیش کفار می‌جویند؟! عزت همه‌اش مال خداست.»(نساء: 139)

در قرآن به دو نوع عزت اشاره شده است: «عزت ممدوح» که مخصوص خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و مومنان است و «عزت مذموم» و ناروا که حالت نفوذناپذیری در مقابل حق و برتری خواهی از پذیرش واقعیات می‌باشد، این عزت در واقع ذلت است. قرآن کریم می‌فرماید:

«بل الذین کفروا فی عزه و شقاق»؛ ولی کافران گرفتار عزت (دروغین و غرور) و اختلاف می‌باشند»

تهذیب نفس، آزادسازی آن از بند شهوات و مبارزه با امیال حیوانی، در اسلام، جهاد اکبر نام گرفته؛ زیرا موفقیت در این میدان، وی را کریم النفس می‌سازد و به سادگی دچار آلودگی نمی‌شود. کسی که برای نفس خود ارزشی قائل نیست، هوای نفس او رها شده و میدان دار است و در واقع، برده و اسیر خواسته‌های نفسانی می‌شود

و در آیه دیگر می‌فرماید:

«و اذا قیل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد» هنگامی که به او (منافق) گفته می‌شود از خدا بترس، لجاجت و تعصب و غرور (و عزت دروغین) او را می‌گیرد و به گناه می‌کشاند، آتش دوزخ برای او کافی است و چه جایگاه بدی!»

از امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) روایت شده است که:

«کسی که نفس عزیز و شریفی دارد، آن را با زشتی (و ذلت) گناه، خوار نمی‌سازد».

در جای دیگر فرمودند:

«کل عزیز داخل تحت القدره فذلیل»؛ هر انسان عزیزی که در زیر قدرت دیگری و غیر از خدا باشد ذلیل و خوار است.»

خدا

عزت راستین از آن خدا و خداجویان است. در منطق دین اگر عزت و افتخار به چیزی باشد که شرع آن را پسندیده و مورد رضایت شارع مقدس اسلام باشد، این عزت ممدوح است. اگر عزت و افتخار به مال و ثروت، حسب و نسب، پست و مقام و چیزهای فانی و زودگذر دنیا باشند، این عزت مورد مذمت واقع شده است.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: «عزت به معنای صلابت در انسان‌ها، گاهی اوقات ممدوح است و این همان عزت مؤمنان در برابر باطل و... می‌باشد و گاهی اوقات ناپسند است، مانند عزت و نفوذناپذیری کافران در برابر حق که خدای متعال می‌فرماید: «بل الذین کفروا فی عزه و شقاق». (ص : 2)

همان گونه که اشاره شد، «عزت» از جمله صفاتی است که در قرآن کریم هم خداوند، هم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و هم مؤمنان بدان متصف شده‌اند. گرچه عزت بالاصاله از آن خداست و خداوند بر انحصار عزت در ذات مقدس خود تصریح کرده است: «فلله العزه جمیعاً» (فاطر:10)؛ لکن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان را نیز به این وصف، توصیف نموده است:

«و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لایعلمون» (منافقون: 8)

در دعای عرفه امام حسین(علیه السلام) نیز چنین آمده است:

«یا من خص نفسه بالسمو و الرفعه و اولیائه بعزه یعتزون»

ای آن که خویش را به والایی و بلندی ویژه ساخت و اولیای او به عزتش عزت می‌یابند.‌

عزت در دو حوزه فردی و اجتماعی، آثار و پیامدهایی دارد که به اجمال به اهم آن‌ها اشاره می‌شود:

1- هنجاریابی اخلاقی

رابطه بین عزت نفس و هنجارهای اخلاقی، رابطه تعامل مثبت و سازنده است. انسان عزتمند، هنجارهای اخلاقی را رعایت می‌کند و رعایت هنجارهای اخلاقی به تقویت و پایدار شدن عزت می‌انجامد. اساس و محور اخلاق در اسلام بر تکریم نفس و تطهیر آن از هرگونه آلودگی قرار داده شده است. تهذیب نفس، آزادسازی آن از بند شهوات و مبارزه با امیال حیوانی، در اسلام، جهاد اکبر نام گرفته؛ زیرا موفقیت در این میدان، وی را کریم النفس می‌سازد و به سادگی دچار آلودگی نمی‌شود. کسی که برای نفس خود ارزشی قائل نیست، هوای نفس او رها شده و میدان دار است و در واقع، برده و اسیر خواسته‌های نفسانی می‌شود.

منظور از این نفس، همان خود حیوانی است که در واقع، ناخود است. روح انسان، میدان مبارزه دائمی میان خود اصلی و ناخود (امیال حیوانی) است. هر جا عقل حاکم نباشد و میل‌های حیوانی پیروز گردند، روی عقل و فطرت انسانی پوشیده شده و شهوات، یکه تاز میدان روح او می‌شود و از عزت و ارجمندی، اثری نمی‌ماند. در این صورت، خود اصلی انسان، مغلوب و فراموش و به تعبیری، «گم» شده است و باید آن را پیدا کرد:

«قل إن الخاسرین الذین خسروا انفسهم...».

علی(علیه السلام) درباره لزوم خود یابی فرموده‌اند:

«عجبت لمن ینشد ضالته و قد اضل نفسه فلایطلبها»

در شگفتم از کسی که در جستجوی گمشده خود بر می‌آید، در حالی که خودش را گم کرده و در جستجوی آن بر نمی‌آید!.

در این گم‌گشتگی، نهایت حیرت، بی‌هویتی و حقارت نهفته است، لذا در نظام اخلاقی اسلام، تسلط بر نفس و مهار آن از آغازین روزهای حیات توصیه شده است، تا از ابتدا خود را گم نکند و بر فرض که غفلت کرد، آن را ادامه ندهد و به خود آید و مردانه در ترمیم و جبران مافات برآید. علی(علیه السلام) می‌فرماید:

«غالبوا انفسکم علی ترک المعاصی تسهل علیکم مقادتها لی الطاعات» با ترک گناهان، بر نفس سرکش خود غلبه کنید تا عنانش را در دست گیرید و به آسانی به راه اطاعت بکشانید»

«عزت» از جمله صفاتی است که در قرآن کریم هم خداوند، هم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و هم مؤمنان بدان متصف شده‌اند. گرچه عزت بالاصاله از آن خداست و خداوند و بر انحصار عزت در ذات مقدس خود تصریح کرده است: «فلله العزه جمیعاً» لکن پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مؤمنان را نیز به این وصف، توصیف نموده است: «و لله العزه و لرسوله و للمومنین و لکن المنافقین لایعلمون»

عزت نفس، با پستی، ناپاکی اخلاقی و آلودگی به گناهان، ناسازگار است. علی(علیه السلام) می‌فرمایند:

«من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیه»

کسی که نفسش را گرامی می‌دارد، آن را با معصیت خوار و پست نمی‌کند.‌

2- استقلال و خود اعتمادی

روحیه استقلال و خوداتکایی ناشی از عزت نفس، از آثار این خصلت ارجمند است. اسلام، محور و پایه همه تعلیمات اخلاقی خود را بر عزت و کرامت نفس نهاده و در آموزه‌های دینی، روی هیچ موضوعی به این اندازه تکیه نکرده است. در این راستا اسلام هر چیزی را که زمینه ساز ذلت باشد یا کمترین رابطه‌ای با خوار شدن انسان داشته باشد، نهی کرده است؛ از جمله: تقاضا و درخواست از اشخاص. نقل شده: روزی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اصحاب فرمود: «آیا با من بیعت نمی‌کنید؟» گفتند: چرا! فرمود:

«تبایعونی علی ان لاتسالوا الناس شیئا»؛ با من چنین بیعت کنید که هیچ چیز از مردم تقاضا نکنید.

پس از این گفتگو، اصحاب به قدری مواظب بودند از کسی تقاضایی نکنند که حتی اگر سوار بر مرکب بودند و تازیانه از دستشان بر زمین می‌افتاد، به کسی نمی‌گفتند آن را به ما بده، بلکه خودشان پیاده می‌شدند و آن را بر می‌داشتند. امام

صادق(علیه السلام) فرمود:

«عز المومن استغنائه عن الناس»

عزت مؤمن در بی نیازی او از مردم است.

در زندگی اجتماعی، مردم با کارهای مختلف بر اساس سلیقه‌ها و تخصص‌ها، نیازهای یکدیگر را برطرف می‌کنند. عار از کار و انتظار اینکه دیگران به جای او کارها را سامان دهند، مشمول عکس این فرمایش است که همان ذلت است.‌

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :

روزنامه رسالت ؛ مقاله علی خانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.