تبیان، دستیار زندگی
اگر شما هم در مدرسه ای درس می خوانید و در میان اساتیدتان هستند کسانی که نفسشان به روح آدمی جلا می دهد، بروی و حد اقل از آنها برنامه طلبگی بخواهید. برنامه معنوی. یعنی یک برنامه ای که سلوک معنوی شما را تضمین کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سلوک اخلاقی طلبه

استاد توکل
اگر شما هم در مدرسه ای درس می خوانید و در میان اساتیدتان هستند کسانی که نفسشان به روح آدمی جلا می دهد، بروی و حد اقل از آنها برنامه طلبگی بخواهید. برنامه معنوی. یعنی یک برنامه ای که سلوک معنوی شما را تضمین کند.

وقتی وارد حوزه می شویم با همه انگیزه ها و شور و حال و لطافت روحی و عشق های معنوی به این عرصه قدم می گذاریم. ابتدای راه راحت است. گمان می کنیم هر چه تا کنون دیده و یا شنیده ایم یک شبه یا یک ساله به دست می آید.

راه و رسم و عمل و شیوه بسیاری از بزرگان دین مشوق حوزه آمدن ما بوده است. شاید نسل دومی ها امام خمینی را دیده اند و نسل سومی ها آیه الله العظمی بهجت را و شاید هم عمل و برخورد یک روحانی وارسته در محل زندگیشان آنان را به حوزه کشانده است. شاید هم اشخاص و یا اعمال و اهداف دیگری برای آنها انگیزه ایجاد کرده است.

اما همه مطلب به اینجا ختم نمیشود. مدتی که گذشت تازه می فهمیم که ابتدای راهیم و یا به اصطلاح اهل سلوک: هنوز اندر خم یک کوچه ایم. مسیر طولانی جلوی رویمان است. حالا حالا ها باید راه برویم. احتیاط کنیم، دقت کنیم تا پایمان نلغزد و از این راه خطرناک را سالم به مقصد برسیم. راهی که این طرفش دره ای است به نام افراط و آنطرفش کوه سنگی خطرناکی به نام تفریط.

چراغ هم نیاز است . همیشه که روز نیست. بعضی وقتها هم شب می شود اگر چراغ نداشته باشی معلوم نیست کجا می روی؟ چگونه می روی؟ حالا اگر چراغ علم نداشتی باید بشینی تا روز شود.

خلاصه اینکه برای هر طلبه ای لازم است که برنامه سلوکی داشته باشد. همانطور که از همان ابتدای سال برای او برنامه درسی می گذارند.  اما متاسفانه در حوزه های ما این رسم نیست. پس باید خودمان آستین بالا بزنیم و در مقابل اساتید فن زانو زده و از آنان راهکار بخواهیم.

متاسفانه در زمان ما هم این دسترسی آسان نیست. چرا از آن جهت که دهکده جهانی است می توانیم صدایشان را راحت بشنویم اما از درک حضورشان محرومیم. مشکل است بتوان آنها را به سادگی پیدا کرد.

پس باید عاقلانه اندیشید و دقت کرد. سنجید و با احتیاط حرکت کرد. نه افراط و نه تفریط. بهترین راه همین است که به همین گفته های نورانی عمل کنیم و آن را سرلوحه زندگی طلبگیمان قرار بدهیم. بالاخره باید از یک جایی شروع کرد. نه تند رفت و نه آهسته. نه ایستاد و نه جهید. باید معقول قدم برداشت.

اگر شما هم در مدرسه ای درس می خوانید و در میان اساتیدتان هستند کسانی که نفسشان به روح آدمی جلا می دهد، بروی و حد اقل از آنها برنامه طلبگی بخواهید. برنامه معنوی. یعنی یک برنامه ای که سلوک معنوی شما را تضمین کند.

در این نوشتار به سخنان استاد بزرگوار جناب حجت الاسلام و المسلمین توکل اشاره خواهیم کرد.

زیّ طلبگی

در روایات متعدد آمده است که حب دنیا مقابل حب آخرت است. این مطلب با تعابیر زیادی بیان شده است؛ یکی از آن تعابیر این است که «کما ان الشمس و القمر لا یجتمعان کذلک حب اللهو حب الدنیا لایجتمعان.» یا با این تعبیر که «کیف یدعو حب الله من سکن فی قلبه حب الدنیا» که با یک تعبیر تعجب آمیز می فرمایند: «چطور کسی می تواند حب خدا را ادعا کند در حالی که در دلش حب دنیا ساکن شده باشد».

زی طلبگی، زی به یک امر معنوی و امر آخرتی است؛ زیرا طلبه رسالت امر آخرت مردم را عهده دار شده، نه امر دنیا را هیچ یک از انبیا برای کار دنیا نیامده اند. حضرت امام در چهل حدیث فرمودند که هر کس که ادعا کند، انبیا هم برای امر دنیا و هم آخرت آمدند، از فهم مقاصد انبیا به دور است.

انبیا مطلقا برای امر دنیا نیامده اند. بلکه انبیا آمده اند تا دنیا را کنترل کنند، زیرا هوای نفس انسان خود دنیا طلب است و شیطان هم که پشتوانه آن است. انبیا برای کنترل آمدند تا انسان را از هواطلبی های بی قید و بند، مقید کند و لذا انبیاء برای امر آخرت آمده اند.

طلبه ها هم به عنوان قائم مقام انبیا می خواهند کار انبیا را انجام دهند. بنابراین اگر طلبه ای از آن زی که باید داشته باشد، بیرون بیاید؛ چمشانشان است.

اگر مردم ببینند که ما چیزی را مدعی هستیم که خود به آن عامل نیستیم. مردم را فراری می دهیم. طبیعتا حرف ها اثر نمی کند و برای مردم این مطلب جا می افتد که اگر این کلمات حق بود، خود به آن عمل می کردند. اگر این کلمات موثر بود، چرا در اینها اثر نکرده و این عمق تأثیر را به صفر می رساند.

خود اسیر دنیاطلبی باشیم و مردم را به زهد دعوت کنیم. اما در اعمال و کردار از اینها آثاری نباشد. این حرف ها اثر نمی کند.

حضرت امام بر این نکته تأکید می فرمودند که شما که مدعی دعوت مردم به کار آخرت هستید، با تحمل خود این ادعا را ظاهر کنید. از زی طلبگی بیرون آمدن در واقع از زی رفتن به امر آخرتی بیرون آمدن است و تمسک به امر دنیا است و این با اهداف اولیه نمی سازد.

وحدت و همدلی

وقتی که خرمشهر سقوط کرد، گفتیم به امام که فرمانده کل قوا بودند، باید از این موضوع مطلع شوند؛ به جماران زنگ زدند که خرمشهر سقوط کرده و موضوع را به حضرت امام اطلاع دادند.

جمعی که خبر ابتدا به آنها داده شد، نگران بودند که اگر ما موضوع را به امام امت بگوییم، چون به هرحال خرمشهر یک شهر استراتژیک و بسیار مهم است و با توجه به اینکه قلب امام ناراحت است، سقوط این شهر شاید برای حضرت امام بارسنگینی را به دنبال داشته باشد؛ نگران بودند که بگویند یا نگویند.

به هرحال خلاصه به این نتیجه رسیدند که فرمانده کل قوا باید از موضوع اطلاع داشته باشد. از آن جمع یک نفر مأمور ابلاغ موضوع به امام شد.

 آن شخص می گوید: من درب اتاق امام را زدم تا اگر امام اجازه دادند، داخل شوم. دیدم امام مشغول نماز ظهر هستند. اذان را گفتند اقامه را هم گفتند. دست بالا آمد تا تکبیر بگوید.

من در باز کردم. امام با اشاره سر که چه کارداری؟ گفتم: خبر از جبهه های جنگ. گفتند: خبر چیست؟ گفتم که خرمشهر سقوط کرد. حالا امام چگونه برخورد می کند؟ امام خیلی با صلابت و با آرامش خاصی فرمودند: «جنگ همین است» و تکبیر گفتند.

از اینکه امام اینقدر راحت با قضیه برخورد کرد، تعجب کردم. ما چه فکر می کردیم و امام چگونه برخورد کردند. از این قضیه مدتی گذشت. در یکی از شهرهای بزرگ ایران حالا اینجا اسم نمی برم میان مسئولین اختلاف افتاد. به جماران زنگ زدیم تا به امام بگوییم که اوضاع چگونه است.

این شخص می گوید دوباره من مأمور ابلاغ این کلام اختلاف آمیز شدم. رفتم که بگویم، دیدم که درست مانند صحنه قبل امام به نماز ایستاده اند و اذان و اقامه را گفتند. خواستند تکبیره الاحرام بگویند که من در را باز کردم.

امام فرمودند: چه خبر. گفتم در فلان شهر بین این افراد اختلاف افتاد. امام دست را آرام پایین آوردند، نشستند و فرمودند: «به اینها بگویید از عمر روح الله زیاد نمانده، با هم در نیفتید».

امام می داند که در جنگ، امروز دادن است و فردا گرفتن. با یک حمله می توان گرفت، اما اگر اختلاف به کار آمد، ریشه را می خشکاند. آن شخص که در قضیه جنگ با این صلابت برخورد می کند، در اختلاف اینگونه می نشیند و با این حال خود، ما را به عمق خطر این کار هشدار می دهد.

 امام بارها فرمود: «اگر تمام انبیا جمع شوند، یک حرف دارند، زیرا همه برای خدا می گویند» و در صورت اختلاف یا یکی حتما غیر حق است یا هر دو.

 اینکه هر دو حق باشند و در دو کلام در آید غیر ممکن است. در اختلاف ها یکی حتما شیطانی است. به همین دلیل فرمودند: «طوبی لمن اشتغل عیوب نفسی من عیوب غیره»؛ اول به عیوب خود بپرداز. وقتی از این دو کلام یک کلام حتما شیطانی شد شاید حرف خودم غیرالهی باشد.

بنابراین وقتی در اختلافات یکی از حرف ها شیطانی شد، گوینده آن هم شیطانی می شود. مطلب دیگر اینکه مردم چه می گویند؛ وقتی که زعمای ما و مرشدها به هم افتاده اند، وای برخود ما. مردم ما را به عنوان الگو شناختند، وقتی الگو که خراب شد، مردم به هر چاهی که بیفتند، ما مقصر هستیم.

گزینش و نظارت تربیتی و اخلاقی

نیروهای خوبی وجود دارند که در ابتدا جهت علمی شان دانشگاه است، حال به هر عنوانی و با هر منظوری به حوزه می آید، یک نیروی با استعداد و خوب نصیب ما شده است و چه بسا همین ها به سرمایه ای خوب برای اسلام و حوزه تبدیل شدند.

اما جنبه منفی قضیه هم این است که این شخصی که وارد حوزه شد، شاید لایق این راه نباشد. ما باید برای این کار دو فیلتر بگذاریم؛ یکی فیلتر ورودی که اگر بناست وارد حوزه شود، با چه شرایطی بیاید.

 این فیلتر ورودی را بالطبع دارند، لذا از معلومات، از محل، و از افرادی که با او در تماس هستند، سؤال می کنند. حتی مدیریت حوزه فرموده بودند که حتی اگر کسی از روستاها و شهرهای دور به حوزه علمیه قم بیاید، ما به آنجا مأمور می فرستیم تا بررسی کنند که آیا ایشان لایق زی انبیا هست یا نه.

اما این فیلتر ورودی خیلی کارساز نیست و باید یک فیلتر دیگر وجود داشته باشد تا ببینیم این شخصی که وارد حوزه شد، بعد حال و هوایش چگونه می شود. برداشت من این است که در مورد این فیلتر ورودی به خوبی عمل می شود، اما در مورد فیلتر دوم کار زیادی انجام نمی شود.


منابع:

تهیه و تولید: محمد حسین امین

برگرفته از سخنان استاد اخلاق حجت الاسلام و المسلمین توکل