تبیان، دستیار زندگی
همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم نوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد .»
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آرامش بخش دل ها


«همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم نوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی آ رام گردد .»


آرامش

«انّ الله سبحانَهُ و تعالی جعل الذّکر جِلاءً للقلوب، تَسمَعُ بِهِ بَعدَالوَقرةِ، وَ تبصرُ به بَعدَالعَشوَةِ، و تَنقادُ بِهِ بَعدَ المُعائدة...»1

شرح گفتار

امیر متقیان علی (علیه السلام) در این فراز از  خطبه ی دلنشین 222 نهج البلاغه، از مهمترین اصل معنوی که یاد خدا باشد سخن به میان آورده و در این باره می فرماید: «همانا خدای سبحان و بزرگ یاد خود را روشنی بخش دل ها قرار داد، تا گوش پس از ناشنوایی بشنود، و چشم پس از کم نوری بنگرد، و انسان پس از دشمنی رام گردد.»

این بیان از امیر بیان علی (علیه السلام) بیانگر تاثیر فوق العاده ی ذکر خداوند بر پاکسازی روح و روان آدمی است.

در اثر پاکی قلب است که روح انقیاد و اطاعت در وجود انسان زنده شده، و به موجودی تبدیل می شود که به طور کل عنان اختیار را به خالق خود وانهاده و در برابر فرامین حضرت حق، بدون کوچکترین اعتراضی سر تسلیم فرود می آورد، در این هنگام است که طبق فرمایش مولای متقیان علی (علیه السلام) گوش جان آدمی شنوا و چشم باطن بینا می شود و انسان حقایقی را می بیند که در گذشته نمی دید.

به مرور زمان، در اثر ذکر خداوند بی همتا، آتش ویرانگر شهوات و خواهش های نفسانی فرو نشسته و رام و بی خطر می گردد لازم به ذکر است که مهمترین اثری که یاد خدا پس از روشنی دل از خود نمایان می سازد، اثر ارزشمند آرامش است.

آری یاد خدا، با نور بی نظیر خود، ظلمتکده ی دل را روشن، و طوفان پر تلاطم غم و غصه را در خانه ی قلب آدمی فرو می نشاند.

جایگاه بلند آرامش و نقش سازنده ی آن در زندگی، زمانی برای ما روشن می شود که با نقطه ی مقابل آن که اضطراب و نگرانی باشد، آشنا شویم.

اضطراب و نگرانی یکی از بزرگترین معضلات زندگی انسان ها به شمار می رود، که در اثر آن ادمی در زندگی  خسارت های فراوانی را متحمل می شود.

دنیا پرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایل زندگی، ساعت ها و یا روزها و هفته ها، فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوش می دارد

کسانی که در زندگی به چنین بلای دردناکی مبتلا شده اند، همواره می کوشد تا از هر طریقی که شده، خود را از شر این بیماری خطر آفرین رهایی بخشند، اما غافل از آنکه این دردی نیست که به این سادگی درمان شود. اندیشمندان علم پزشکی که در موضوع اعصاب و روان تخصص ویژه دارند. به منظور آرامش بخشیدن به انسان های غم دیده، و درمان درد خانمان سوز اضطراب و نگرانی، تاکنون نشست های علمی فراوانی برقرار نموده، و در این زمینه کتاب های زیادی به رشته ی تحریر درآورده اند، اما به جرأت می توان گفت: بسیاری از آنها راه به جایی نبرده و به قول معروف سوراخ دعا را گم کرده اند.

در این میان خالق هستی در کلام نورانی خود در یک جمله ی کوتاه و پر مغز، مطمئن ترین راه و نزدیکترین مسیر را به ما نشان داده و در این باره به زیبایی فرموده است:«الا بذکر الله تطمئن القلوب»2  آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرام می گیرد.

نکته حائز اهمیت پیرامون موضوع اضطراب و نگرانی آن است که این بیماری خطر آفرین خود معلول عواملی است که ذکر و یاد خدا همچون باران رحمت الهی گرد و غبار غم و غصه را از آینه ی دل کنار زده و برای همیشه ریشه ی اضطراب و نگرانی را می خشکاند. در کتاب ارزشمند تفسیر نمونه برای نگرانی و پریشانی عواملی ذکر شده است که ذکر خدا به راحتی می تواند آنها را از بین برده و نابود سازد، که ما در اینجا به مهمترین آن عوامل اشاره می کنیم:

آرامش

1-  گاهی اضطراب و نگرانی به خاطر آینده تاریک و مبهمی است که در برابر فکر انسان خود نمایی می کند، احتمال زوال نعمت ها، گرفتاری در چنگال دشمن، ضعف و بیماری و ناتوانی و درماندگی، و احتیاج، همه این ها آدمی را رنج می دهد، اما ایمان به خداوند قادر متعال، خداوند رحیم و مهربان، خدایی که همواره کفالت بندگان خویش را برعهده دارد، می تواند این گونه نگرانی ها را از میان ببرد و به او آرامش دهد که تو در برابر حوادث آینده درمانده نیستی، خدایی داری توانا، قادر و مهربان.

2-  گاه گذشته تاریک زندگی فکر انسان را به خود مشغول می دارد، و همواره او را نگران می سازد، نگرانی از گناهانی که انجام داده، از کوتاهی ها و لغزش ها، اما توجه به اینکه خداوند، غفار، توبه پذیر، رحیم و غفور است، به او آرامش می دهد، به او می گوید: عذر تقصیر به پیشگاهش ببر، از گذشته عذرخواهی کن و در مقام جبران برآی، که او بخشنده است و جبران کردن ممکن.

دنیا پرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایل زندگی، ساعت ها و یا روزها و هفته ها، فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوش می دارد.

3- عامل دیگر نگرانی آن است که انسان گاهی برای رسیدن به یک هدف زحمت زیادی را متحمل می شود، اما کسی را نمی بیند که برای زحمت او ارج نهد و قدردانی و تشکر کند، این ناسپاسی او را شدیداً رنج می دهد، و در یک حالت اضطراب و نگرانی فرو می برد، اما هنگامی که احساس کند کسی هست که از تمام تلاش ها و کوشش هایش آگاه است، و به همه آنها ارج می نهد وبرای همه پاداش می دهد، دیگر چه جای نگرانی و ناآرامی است؟!

4-  دنیا پرستی و دلباختگی در برابر زرق و برق زندگی مادی یکی از بزرگترین عوامل اضطراب و نگرانی انسان ها بوده و هست، تا آنجا که گاهی عدم دستیابی به رنگ خاصی از لباس یا کفش و کلاه و یا یکی دیگر از هزاران وسایل زندگی، ساعت ها و یا روزها و هفته ها، فکر دنیا پرستان را ناآرام و مشوش می دارد.

اما ایمان به خدا و توجه به آزادگی مومن که همیشه با «زهد و پارسایی سازنده» و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگی مادی همراه است به همه این اضطراب ها پایان می دهد، هنگامی که روح انسان «علی وار» آن گونه وسعت یابد که بگوید: «دنیا کم هذه اعون عندی من ورقة فی فم جرادة تقضمها»

دنیای شما در نظر من بی ارزش تر از برگ درختی است که در دهان ملخی باشد که آن را می جود. [حال که چنین است] نرسیدن به یک وسیله مادی یا از دست دادن آن چگونه امکان دارد آرامش روح آدمی را بر هم زند و طوفانی از نگرانی در قلب و فکر او ایجاد کند.3

امام موسی

آرامش بی نظیر در سخت ترین شرایط

نقل می کنند: هنگامی که موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان بودند، هارون الرشید، کنیز زیبا چهره و خوش قامتی را به زندان نزد امام (علیه السلام) فرستاد، تا در زندان خدمتگزار آن حضرت باشد، امام (علیه السلام) کنیز را نپذیرفت و به شخصی به نام عامری فرمود: به هارون بگو: «بَل اَنتُم بِهَدِیَّتِکُم تَفرَحون» 4 بلکه شما هستید که به هدایایتان خوشحالید. من نیازی به این کنز و امثال آن ندارم.

عامری بازگشت و جریان را به هارون گفت، هارون خشمگین شد و به او گفت: به زندان برو و به موسی بن جعفر (علیه السلام) بگو:«نه ما با رضایت تو، تو را زندانی کرده ایم و نه با رضایت تو، تو را دستگیر نموده ایم، کنیز باید در زندان باشد» سپس هارون دیده بانی بر زندان امام قرار داد، تا بنگرد که کنیز چه می کند؟

دیدبان دید: کنیز (آن چنان تحت تاثیر عبادت های امام شده) که به سجده افتاده و همچنان می گوید: (قدّوس سبحانک، سبحانک)

موسی بن جعفر (علیه السلام) در سایه ذکر خدا و مناجات با یگانه خالق هستی، به چنان آرامشی دست یافت که صحنه ی دلفریب گناه را در هم شکست، صحنه ای که می توانست با افروختن شعله ی ویرانگر شهوت، آرامش روح و روان آدمی را بر هم زند، و خانه ی قلب را به میدانی برای جولان شیطان لعین تبدیل نماید

دیده بان جریان را به هارون گزارش داد، هارون گفت: «به خداوند سوگند، موسی بن جعفر (علیه السلام) آن کنیز را با جادوی خود سحر کرد، آن کنیز را نزد من بیاور.»

کنیز را در حالی که لرزه بر اندامش بود، نزد هارون آوردند در حالی که به آسمان نگاه می کرد و بهت زده بود.

هارون پرسید: حال و روزگار تو چگونه است؟

کنیز گفت: در حضور موسی بن جعفر (علیه السلام) ایستاده بودم، او شب و روز سرگرم نماز بود، و بعد از نماز تسبیح و تقدیس الهی به جا می آورد، گفتم: ای آقای من! آیا حاجتی داری تا برآورم؟ که من برای خدمتگزاری به اینجا آمده ام.

فرمود: اینها (هارون و اطرافیانش) درباره من چه فکر می کنند؟ ناگهان به سویی متوجه شد و من به آن سو نگریستم، باغی پر درخت و شاداب و با فرش هایی زیبا و بالش هایی از ابریشم، و هوای دل انگیز و با صفا دیدم که همه رقم غذا در آنجا بود، و حوریان و غلمان بهشتی پذیرایی می کردند... بی اختیار به سجده افتادم، تا اینکه دیده بان آمد و مرا از سجده بلند کرد و به اینجا آورد.

هارون گفت: ای زن ناپاک! گویی در سجده به خواب رفته ای و در عالم خواب چنین باغی دیده ای؟!

کنیز گفت: نه به خدا سوگند، آن باغ را قبل از سجده دیدم، و از این رو سجده کردم».

هارون به عامری گفت: این زن خبیث را تحت نظر بگیر تا این مطالب را به کسی نگوید، آن کنیز همچنان مشغول عبادت و راز و نیاز بود تا اینکه قبل از شهادت امام کاظم (علیه السلام) از دنیا رفت)5

چنان چه ملاحظه فرمودید: موسی بن جعفر (علیه السلام) در سایه ذکر خدا و مناجات با یگانه خالق هستی، به چنان آرامشی دست یافت که صحنه ی دلفریب گناه را در هم شکست، صحنه ای که می توانست با افروختن شعله ی ویرانگر شهوت، آرامش روح و روان آدمی را بر هم زند، و خانه ی قلب را به میدانی برای جولان شیطان لعین تبدیل نماید.

در پایان امید است که ما نیز به عنایت حضرت حق، همواره ذکر زیبای الهی را بر زبان جاری نموده و در سایه ی چنین ذکر زیبایی به آرامشی معنوی دست یابیم.

مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان


فرازی از خطبه 222 نهج البلاغه، ص4

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.