تبیان، دستیار زندگی
محكم‏ترین پایه در زندگى بشر دارایى و ثروت است. دارایى اگر نباشد ولو به مقدار كم، بشر نمى‏تواند، راه موفقیت را طى كند. بلكه قادر به ادامه زندگى هم نخواهد بود. وجود اصل دارایى، نخستین پایه در حیات فردى است. البته مقصود، اصل ثروت است، نه ثروت بسیار، زیرا ثرو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیان‏هاى اقتصادى دروغ‏


محكم‏ترین پایه در زندگى بشر دارایى و ثروت است. دارایى اگر نباشد ولو به مقدار كم، بشر نمى‏تواند، راه موفقیت را طى كند. بلكه قادر به ادامه زندگى هم نخواهد بود. وجود اصل دارایى، نخستین پایه در حیات فردى است. البته مقصود، اصل ثروت است، نه ثروت بسیار، زیرا ثروت بسیار، گاه اثر معكوس مى‏دهد و مانع از موفقیت مى‏شود.

دروغ

ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساس‏ترین اثر مى‏باشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود .

دنبال تحصیل دانش و تحصیل قدرت رفتن، موقوف بر داشتن حداقل زندگى است، كسى كه این را نیز فاقد است، بسیار بعید به نظر مى‏آید كه سرمایه‏دار گردد، زیرا ثروت، ثروت مى‏آورد.

دارایى به مقدار كم، مانند نهالى است كه در خاك گذارده شود تا درختى تناور و بارور گردد، اگر نهالى در كار نباشد، نبایستى انتظار ثمرى داشت. پس فقیر بى چیز، نمى‏تواند به هیچ مقصودى از مقاصد خویش و به هیچ هدفى از هدف هایش برسد، چون نادار است و بى چیز. از این سخن، خطر فقر براى بشر آشكار مى‏گردد.

دروغ فقر مى‏آورد

اكنون كه مقدار خطر فقر در حیات انسان معلوم شد، شایسته است به سراغ دروغ رفته تا تأثیر آن را در حیات اقتصادى، تحت مطالعه قرار دهیم.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏فرماید:  (اعْتِیَادُ الْكَذِبِ یُورِثُ الْفَقْر1؛ عادت به دروغ فقر مى‏آورد.)  درباره سخن مولا، این پرسش پیش مى‏آید: دروغ چگونه فقر مى‏آورد؟ دروغ را با فقر چه ارتباطى است؟ مگر دروغ از امور اقتصادى است تا زیان مالى داشته باشد؟ براى روشن شدن سخن على (علیه السلام) و پاسخ این پرسش‏ها بایستى نظرى به بازار بیفكنیم، زیرا آن جاست كه بینوا توانگر مى‏شود و توانگر بینوا مى‏گردد.

معاملات در بازار به طور معمول، به دو گونه انجام مى‏شود: معاملات نقدى و معاملات وعدى. معاملات نقدى آن است كه موقعى كه فروشنده، كالا را تحویل مى‏دهد، در همان دم، خریدار بها را بپردازد. معاملات وعدى آن است كه خریدار وقت تحویل گرفتن كالا، تمام بها را بى كم و كاست نپردازد، بلكه پس از فاصله‏اى پرداخت شود: یك باره یا به اقساط. جور دیگر آن كه فروشنده بها را قبلا دریافت كند، سپس در وقت معینى كالا را به خریدار تحویل بدهد.

در بازارهاى جهان به ویژه در معاملات بزرگ، نسبت معاملات نقدى به معاملات وعدى شاید از یك هزارم كم‏تر باشد، یعنى در برابر هر هزار معامله‏اى كه به طور وعدى انجام مى‏شود، شاید یك معامله نقدى واقع نگردد، بلكه وقوع معاملات نقدى، نشانه ركود بازار و ورشكستگى آن خواهد بود.

شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایه‏دار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكم‏تر خواهد بود

شاید علت آن كه معاملات وعدى این قدر بسیار است و معاملات نقدى این قدر كم، این باشد كه معاملات وعدى از نظر خود معامله، صددرصد به سود فروشنده و خریدار مى‏باشد؛ به سود فروشنده است، چون كالا را گران‏تر مى‏فروشد، زیرا اگر نقدى باشد، قطعا به قیمت ارزان‏ترى خواهد فروخت؛ اضافه بر این، چون مشترى نقدى كم است، در نتیجه، جنس مى‏ماند و خطر فاسد شدن دارد.

معاملات وعدى به سود خریدار است، چون احتیاج فورى او را تأمین مى‏كند و از لحاظ پرداخت قیمت در فشار و تنگى نمى‏افتد. هر وقت كه پولى به دستش بیاید، وام خود را مى‏پردازد. او مى‏تواند كالا را به تدریج بفروشد و از فروش آن، بهاى اصلى را بپردازد. در مثل آمده كه اگر كسى را بخواهى توانگر سازى، كم كم از او بگیر و یك باره به او بده.

قسم دیگر معاملات وعدى كه سَلَف نامیده مى‏شود، آن هم به سود دو طرف مى‏باشد. خریدار جنس را ارزان خریده، پس سود برده، فروشنده سود برده، چون پولى به دستش رسیده و مى‏تواند به هر كارى بزند و فعلا اجبارى براى تحویل كالا ندارد.

اعتبار

معاملات وعدى، پایه‏اش به روى اعتبار قرار دارد. اگر كسى در بازار اعتبار داشته باشد، فروشندگان و خریداران با او به وعدى معامله مى‏كنند، در نتیجه پى در پى سود مى‏برد و ثروتش در افزایش خواهد بود.

آن كه در بازار اعتبارى ندارد، كسى معامله وعدى با او نمى‏كند و معامله‏هاى او منحصرا، بایستى نقدى باشد، در نتیجه از سود پى در پى بردن محروم مى‏شود و سرمایه‏اش راكد مى‏گردد، بلكه در خطر نابودى قرار خواهد گرفت، زیرا بایستى از مایه بخورد.

شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایه‏دار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكم‏تر خواهد بود.

راستگویی

پایه اعتبار

اعتبارى كه این قدر در بازار مؤثر است از چه پیدا مى‏شود؟ بودن كه منشأ اعتبار نباشد، پس چه چیز منشأ آن خواهد بود؟ پیدایش اعتبار بر اثر راستى و درستى خواهد بود. كسى كه در بازار راست گفتار و درست رفتار باشد اعتبار دارد.

بازاریان با چنین كسى همه گونه سودا مى‏كنند، حتى اگر هم پول بخواهد به او مى‏دهند و كالاهاى خود را تحت اختیارش مى‏گذارند كه فروخته و حق‏العمل بر دارد.

حق‏العمل‏كارى از پراستفاده‏ترین كارهاست و این كار را كسى انجام مى‏دهد كه سرمایه‏اى ندارد، ولى راست گو و درست كار باشد.

دلال اگر راستگو و درست كار باشد، تمام كالاهاى بازار، بلكه تمام ثروت تجار تحت اختیار او خواهد بود، در نتیجه توانگر و سرمایه‏دار خواهد شد، ولى اگر نادرست باشد، بایستى همیشه پرسه بزند و در بدبختى و بیچارگى به سر برد.

نتیجه سخن‏

نتیجه سخن، این شد كه راستى و درستى ثروت را مى‏افزاید، چون براى دارنده آن ایجاد اعتبار مى‏كند، دروغ گویى سرمایه را راكد نگاه مى‏دارد، زیرا نه تنها جلوگیرى از پیدایش اعتبار مى‏كند، بلكه اعتبار موجود را نیز مى‏برد و كسى به وعده با او معامله نمى‏كند، چون اعتبار ندارد. از كجا به وعده دروغ گو مى‏توان اعتماد كرد؟ بازرگان معتبرى از او ضمانت نخواهد كرد، چون به او اعتماد كردن بر خلاف عقل است.

پس دروغ گو، سودى نخواهد برد و بایستى براى تأمین زندگى از مایه بخورد، كم كم مایه تمام مى‏شود به جاى آن، فقر مى‏نشیند. زنده باد پیغمبر بزرگ اسلام كه وصى بزرگوارى، مانند برادرش على (ع) از خویش به جاى گذارد، آرى عادت به دروغ گویى فقر مى‏آورد.

تنهایى‏

از زیان‏هاى اقتصادى دروغ، تنهایى دروغ گو و بى كسى اوست. عادت به دروغ، دروغ گو را تنها قرار مى‏دهد، یارى و غمخوارى ندارد و مى‏گویند هر چه بدبختى به او رسیده، حقش بوده است و كسى با او همراهى نمى‏كند و به كمكش نمى‏آید.

یارى كردن، همراهى كردن، كمك كردن از عاطفه برمى‏خیزد. دروغ عواطف مردم را بر دروغ گو، حرام مى‏سازد. او از این سرمایه بزرگ محروم مى‏شود، زیرا كسى سخنش را باور نمى‏كند تا مورد شفقت قرار گیرد.

ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساس‏ترین اثر مى‏باشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود

تنها بودن و بى كس بودن و محروم از یارى دگران شدن، وى را در تنگنا مى‏گذارد، پس در خطر فقر قرار مى‏گیرد. بشر به تنهایى نمى‏تواند زیست كند و به كمك و همكارى افرادى مانند خود احتیاج دارد. دروغ گو كه از این محروم مى‏شود، چگونه مى‏تواند زیست كند؟ جان عالم به فداى گوینده بزرگ این جمله طلایى: عادت به دروغ، فقر مى‏آورد.

نماز شب، روزى را مى‏افزاید

اولیاى خدا راه‏هایى كه موجب ازدیاد روزى مى‏شود به پیروان قرآن نشان داده‏اند، از جمله آن‏ها نماز شب مى‏باشد. نماز شب، عبادتى است كه دنیا و آخرت را آباد مى‏كند، نماز شب از گنج‏هاى گران بهاى اسلام است.

نیمه‏هاى شب، در نهان از دیده خلق به درگاه قادر بزرگ، روى نهادن و در پیشگاه مقدس خداى مهربان، جبهه بر خاك ساییدن، به طور یقین، موجب عنایت بیش‏ترى از درگاه گشوده‏اش خواهد بود. ناشناسى كه در محیط بازار ضامن معتبر داشته باشد، همه كس با او معامله مى‏كند و هر چه بخواهد سرمایه تحت اختیارش مى‏گذارد.

پس كسى كه معتبرترین ضامن‏ها از او ضمانت مى‏كند، چگونه سرمایه دار و ثروتمند نخواهد شد؟ معتبرترین ضامن‏ها وجود مبارك حضرت بارى تعالى است، آن هم ضامنى كه ثروت دست اوست، نیروى خلق در اختیار اوست، اراده مردم نیز تحت اراده اوست.

نكته شایان توجه آن كه این دو مطلبى كه ذكر شد (یكى عادت به دروغ، فقر مى‏آورد و دیگر نماز شب، روزى را مى‏افزاید) جنبه اقتضایى دارد نه علیت تامه، آن هم نسبت به خصوصیات اشخاص و محیط زندگانى آن‏ها تفاوت مى‏كند.

دروغ روزى را مى‏برد

دروغ، كلید شر است و قفل خیر. در خیر را مى‏بندد و در شر را مى‏گشاید. دروغ، مسلمان را از نماز شب محروم مى‏كند. مسلمان بر اثر محروم شدن از نماز شب از روزى نیز محروم مى‏شود.

این سخن را از خود نمى‏گویم، بلكه فرمایش خلیفه ششم رسول خدا (ص) حضرت امام جعفر صادق (ع) است:   (إِنَّ الرَّجُلَ لَیَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَیُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّیْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّیْلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزْق  2 مردى كه دروغ مى‏گوید از نماز شب محروم خواهد شد، وقتى كه از نماز شب محروم شود از روزى محروم خواهد شد (.

زبانى كه از آن، همیشه سخن راست بیرون آید، پاكیزه است و آلودگى ندارد. زبانى كه از آن، پیوسته دروغ بیرون آید، چركین و آلوده مى‏باشد، چنین زبانى شایستگى آن را ندارد كه ذكر نماز شب بگوید و توفیق خواندن نماز شب از او سلب خواهد شد. عالم معنا عالمى است كه اهل آن عالم، پاكیزگى زبان راست گو و گندیدگى زبان دروغ گو را مى‏بینند و شاید آن نفرتى كه همه كس از شنیدن دروغ دارد، همان احساس گند دروغ مى‏باشد.

مرد از كذب ننگ دارد ننگ                  مرد را با دروغ باشد جنگ

تا توانى دروغ ساز مباش                   با كژ و با دروغ، ساز مباش

پی نوشت ها:

1) سفینةالبحار، ج‏7، ص‏455، به نقل از خصال شیخ صدوق.

2) سفینةالبحار، ج‏7، ص‏454 - 455، به نقل از علل الشرایع.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع : برگرفته از کتاب "دروغ"  تالیف علامه حاج میرزا حسین طبرسى نورى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.