تبیان، دستیار زندگی
دو شعر بهاری از محمـد روحانی ( نجوا کاشانی)
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ازین دریچه،شکوه ِبهار باید دید

بهار

دو شعر بهاری از محمـد روحانی ( نجوا کاشانی)

بهار

دهید مژده که آمد بهار و گل خندید

شکفت جام گل از شهد و شعر و نقل و نبید

ز خواب سرد زمستان بـنفشه سر برداشت

تـرانه از لب ِخندان ِ آفـتـاب شنـیـد

تنور لاله برافروخت دل به دامن ِکوه

به روی دشت،شقایق،حریر سرخ کشید

در آستانِ بـهاران ،صنـوبـر  ِ پـایـیـز

لباس کهنه رها کرد و رخت نو پوشیـد

قبای غنچه درید از عبور نرم ِ نسیم

تب ِ خـجالت ِشبنـم بـه روی لاله  دوید

قدم به چشم شقایق نهاد شبنم و گفت

ازین دریچـه ، شکوه ِ بهـار بـایـد دیـد

دل از شرارت اندوه و غصه بیرون کن

که نوبت ِطرب و شادی و نشاط رسیـد

مبارک است  به همسایگان آینه پوش

طلوع ِطلعت ِنوروز و گل فشانی ِ عیـد

راز دل

ای تازه تر از گل بهار ی

ای پنجره ی دل قناری

ای از تو تنور عشق سوزان

وی از تو چراغ دل فروزان

با دست تو لاله می زند جام

لبخند شقایق از تو پیغام

گل گوشه ای از گل جمالت

آیینه کمالی از کمالت

هم محرم راز آبشاری

هم رمز  طراوت بهاری

هر ذره تو را سپاس دارد

تا هستی خویش ، پاس دارد

ای در ازل و ابد هویدا

اسرار حیات در تو پیدا

پیدای همیشه بی نشانی

پنهان هماره جاودانی

هر جا چمنی زند جوانه

دارد زتو بی نشان نشانه

بر عشق تو جان و دل گواهند

هر چند که هر دو رو سیاهند

من مست گلم اگرچه خوارم

چشم کرم از در تو دارم

بر بنده عنایت خدا کن

معشوق صفت مرا صدا کن

تا در صف عاشقان بمانم

پیوسته سرود جان بخوانم

هر چند در اوج اعتلایی

با راز دل من آشنایی

عفو تو کران نمی شناسد

پنهان و عیان نمی شناسد

بخش ادبیات تبیان


منبع: وبلاگ گلستان شعر و ادب