تبیان، دستیار زندگی
آتش پروانه ز دل بر فروز، زن و خوش بسوزع، عادت پروانه ندانی مگر، چرخ زند اول و سوزد دگر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شعر

حضرت رسول، حضرت محمد، هفته وحدت

آتش پروانه ز دل بر فروز
زن و خوش بسوزع
عادت پروانه ندانی مگر
چرخ زند اول و سوزد دگر
دست به تعظیم بر آن پرده زن
تکیه نما بر کرم ذوالمنن
چشم و دل و سینه بر آن پرده سای
نور دل و دیده بر آن برگزای
دیده گریان و دل دردناک
سینه سوزان و جگر چاک چاک
دست در آویز در استار او
اشک گرو ریز به دیدار او
در برش آور ز ره اشتیاق
صبحه الوصل بروح الفراق
دیده به دیدار حبیب آرمید
صبح وصال از شب هجران دمید
این شرف از محض عنایات اوست
کت شده حاصل ز حمایات اوست
خواهش از او خواه که خواهنده ای
یابی از او هر چه تو ارزنده ای
بلکه ز خواهش به طلب کاهشت
خواهش از او جوی و نما خواهشت
چیست تو را بهتر از این آرزو
کت شده ای ای خاک ره آبرو
زآنکه به رخ کردی از این خاک در
به که بود تاج مرصع به سر
در ته پهلو به درش ریگ شخ
به بود از بستر سنجاب و نخ
بس بود اینت شرف روزگار
کز اثر حکمت پروردگار
منزل تو گشته مقام خلیل
جای تو آرامگه جبرئیل
ضامن عفو تو حریم اله
جرم تو را شد کرمش عذرخواه
هادی ره نیست به جز لطف دوست
آمدنت را طلب از نزد اوست
لطف ازل گر نشدی رهنما
راه بدین خانه که دادی تو را
خواهش او گر نکند یاریت
بهره نباشد ز طلبکاریت
گر طلبی نیست ز لیلی به حی
قیس چه سود ار کند آگاق طی
شاهد این نکته پی قیل و قال
هست مقال بدنم ز اهل حال
کامده نور دل از او ظاهرم
روشن از او آینه خاطرم
فیض حضورش به دلم ریخته
بلکه چو جان در تنم آویخته
ای دل اگر هوش به جا آوری
بر سخنم سمع رضا آوری
ناظم این نکته بگویم که کیست
ما حصل از گفتن این نکته چیست
آنکه از او آمده باغ سخن
از گل نورسته چمن در چمن
بلکه شکفته چمنش باغ باغ
باغ ارم را دل از او داغ داغ
جامی از ارباب زمن اکملی
بلکه ز ارباب سخن افضلی
طوطی طبعش که شکر خا شده
بلبل نطفش سخن آرا شده
زبده ارباب یقین در سخن
کرده ز آغاز وی این در سخن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.