تبیان، دستیار زندگی
شفاعت من براى كسى كه با دست و زبان و مال خود به فرزندان من كمك كند، لازم گردیده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

احترام به سادات (2)

علامه طباطبایی

شفاعت من براى كسى كه با دست و زبان و مال خود به فرزندان من كمك كند، لازم گردیده است.

به نام خدا

در قسمت اول این نوشتار، با تمسک به روایات، نگاهی به سیره بزرگان در احترام و اکرام سادات و ذریه پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله داشتیم. اینک ادامه مطلب:

فلسفه احترام به سادات

از محضر مرحوم «علامه طباطبایی» سؤال شد که:

آیا قبول دارید که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام هر دو متذکر شده اند که ارزش یک انسان به اعمال و کردارش بستگی دارد نه اینکه فرزند کیست و یا از کدام خانواده است و چه رنگی دارد؟ بنابراین، چرا شیعه اولاد حضرت علی علیه السلام یا حضرت محمد صلی الله علیه و آله را تا هر نسلی که دامه پیدا کند بهتر و پاکتر از دیگران می داند؟

پاسخ علامه:

از نظر اسلام همه در برابر قانون و عدالت برابرند و از این جهت فرقی میان شاه و گدا و غنی و فقیر و قوی و ضعیف و زن و مرد و سیاه و سفید حتی میان پیغمبر و امام که معصومند و سایر مردم نیست و با استثنا و هیچ امتیازی نمی توان علیه کسی اعمال نفوذ کرد و آزادی قانونی را از وی سلب نمود.

ریشه اصلی احترام سادات آیه ای است در قرآن کریم که به موجب آن خدای تعالی به پیغمبر خود امر می کند که از مردم بخواهد با خویشاوندان وی معامله دوستی و مودت نمایند. (1)

و سرّ این درخواست پس از رحلت پیغمبر اکرم روشن شد و مردم با اولاد آن حضرت معامله ای کردند که در تاریخ با نسل هیچ رهبر و پیشوایی نشده است پس از رحلت، قرنها سلسله سادات هیچ گونه تأمینی نداشتند، کشته می شدند، سرهای بریده ایشان را به عنوان ارمغان از شهری به شهری می بردند، آنان را زنده زنده در زمین دفن می کردند، دسته دسته در پس ساختمانها و در لای دیوارها می گذاشتند، سالها در قعر زندانهای تاریک شکنجه می دادند، مسموم می کردند.

پس از قرنها که از هجرت گذشت و شیعه کم و بیش استقلال و آزادی مذهب پیدا کرد در برابر مظالمی که از اهل سنت به اولاد رسول و دوستدارانشان گذشته بود، عکس العمل نشان داده در احترام سادات می کوشند. (2)

وعده شفاعت پیامبر

رسول خدا صلوات الله علیه و آله فرمود:

حَقَّتْ شَفَاعَتِی لِمَنْ أَعَانَ ذُرِّیَّتِی بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ مَالِه‏ (3)؛ شفاعت من براى كسى كه با دست و زبان و مال خود به فرزندان من كمك كند، لازم گردیده است. (4)

و روایت شده از حضرت رسول صلی الله علیه و آله كه فرمود:

أَرْبَعَةٌ أَنَا لَهُمْ شَفِیعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ لَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا الْمُكْرِمُ لِذُرِّیَّتِی وَ الْقَاضِی لَهُمْ حَوَائِجَهُمْ وَ السَّاعِی لَهُمْ عِنْدَ اضْطِرَارِهِمْ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِه (5)؛ چهار كس هستند که من در روز قیامت شفیع ایشانم، اگر چه آورده باشند گناهان اهل دنیا را: بزرگوار دارنده ذریه من، و قضاكننده حاجتهاى ایشان، و سعى‏كننده از براى ایشان در وقت اضطرارشان، و دوست دارنده ایشان به دل و زبان خود. (6)

در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم:

لَیْسَ‏ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ یَرْحَمْ‏ صَغِیرَنَا وَ یُوَقِّرْ كَبِیرَنَا وَ یَعْرِفْ حَقَّنَا. (7)؛ از ما نیست كسى كه بر صغیر ما (سادات) رحم نكند و بزرگ ما را احترام نكند و حق ما را نشناسد. (8)

و از حضرتش روایت است که:

اكرموا اولادى الصّالحون للَّه و الطالحون لى. (9)

گرامى دارید اولاد مرا خوبانشان را از براى خداوند و بدانشان را از براى من. (10)

در معراج السعاده می خوانیم:

و از جمله طوایفی که زیادتی تعظیم و اکرام ایشان لازم، و احترام ایشان متحتم است، سلسله جلیله سادات علویه است، که مودت و محبت ایشان، اجر رسالت، و مزدنبوت است.

و از حضرت رسالت پناهی - صلی الله علیه و آله - مروی است که: «شفاعت من ثابت است از برای هر که اعانت کند ذریه مرا به دست، یا زبان، یا با مال خود».

و فرمود:

«چهار نفر را من شفاعت خواهم نمود در روز قیامت، اگر چه به قدر گناه تمام اهل دنیا را آورده باشند:

یکی: آنکه اکرام کند ذریه مرا.

دوم: آنکه حاجت ایشان را بر آورد.

سیم: آنکه سعی نماید از برای ایشان در وقتی که مضطر باشند.

چهارم: آنکه به دل و زبان، با ایشان دوستی و محبت کند»

و فرمود:

«اکرام کنید خوبان ذریه مرا از برای خدا. و بدان ایشان را از برای من».

و احادیث در فضیلت سادات، و اجر اکرام و تعظیم ایشان بی نهایت است. و آنچه مذکور شد از برای اهل ایمان کافی است. (11)

احترام به کودکان سادات

شخصی از اقوام «آیت الله میرزا جواد تهرانی» که از سادات محترم است نقل می کند:

روزی به دیدن آقا آمده بودم و به همراه من برادر کوچکم که در آن موقع سنش حدود 7 یا 8 سال می شد بود، داخل اطاق با آقا مشغول صحبت بودیم، هر چندگاه آقا با تمام قامت از جایشان برمی خاستند و می نشستند.

این کار را چند بار با اندک فاصله ای تکرار کردند، وقتی دقت کردم فهمیدم علت قیام و قعود ایشان به خاطر برادرکوچکم می باشد، چون او بازیگوش بود و چندین باز از اطاق خارج شد و برگشت و هر نوبت که وارد اطاق می شد، آقا به احترام سیادت او می ایستاد و بعد می نشست.

بعد از اینکه متوجه قضیه شدم، دست او را گرفتم و پهلوی خودم نشاندم که دیگر رفت و آمد نکند تا مزاحم آقا نشود، ایشان با مهربانی و عطوفت فرمودند: « بگذار بچه آزاد باشد و مزاحم او نشو، آزادش بگذارید تا بازی کند.» (12)

دستتان را بدهید تا من به بوسم

«آیت الله میرزا جواد تهرانی» از عالمان ربانی و صاحب کرسی درس خارج بودند.

یک روز هنگام درس، سیدی سؤالی می کند، آقا پاسخ او را می دهند، ولی آن سید بزرگوار، جواب را قبول ندارند و آن مطلب را انکار می نماید، و آقا اصرار برصحت جواب دارند تا اینکه بحث داغ می شود، آقا کمی با صدای بلندتر پاسخ می دهند و آن سید جلیل القدر دیگر سکوت اختیار می کند؛ پس از اینکه درس تمام می شود، آقا نزد آن سید می روند و از او پوزش و عذرخواهی می کنند و به او می گویند:

«دستتان را بدهید تا من به بوسم که چرا من با فرزند زهرا (سلام الله علیها) با تندی صحبت نمودم.»

یک روز دیگر پای درس، شخصی که سید بود، چیزی گفت که بقیه، طلاب به حرف او خندید و او خجالت کشید و شرمنده شد، در آن موقع آقا طوری حرفهای او را تصحیح و توجیه کردند که آبروی سید نرود و او خجالت نکشد، از تمامی حرکات ایشان محسوس و معلوم بود که عشق و محبت و ارادتشان به فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) بسیار است. (13)


پی نوشت ها:

(1)   شوری/23

(2)   کتابخانه طهور

(3)   جامع الأخبار(للشعیری)، ص140

(4)   الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص239

(5)   جامع الأخبار، ص140، فصل101 فی إكرام أولاد النبی

(6)   كاشف الاستار در ترجمه جامع الاخبار، ص35، فصل ششم در بزرگوار داشتن اولاد پیغمبر صلی الله علیه و آله

(7)   بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏93، ص231، باب 27 مدح الذریة الطیبة و ثواب صلتهم؛ الأمالی (للمفید)، ص18، المجلس الثانی

(8)   ارشاد القلوب- ترجمه رضایى، ج‏1، ص434

(9)   جامع الأخبار(للشعیری)، ص140

(10)  گنج حكمت یا احادیث منظوم، ص79، احترام به سیدها

(11)  معراج السعاده، ص433- 434

(12)  کتاب خاطراتی از آیینه اخلاق

(13)  همان

تهیه و فرآوری : حامد رهنما ، گروه حوزه علمیه تبیان