سینمای تقلید
نگاهی به فیلم "پاریس تا پاریس"
پاریس تا پاریس تقلید نا مناسب ازکرخه تا راین است
در سکانس ابتدای فیلم به سه عنصر که مسبب پیوند تمام روایتهاست به خوبی اشاره شده :
1- دعوای ایرج و کتی
2- حس عجیب اسماعیل به باز گشت به پاریس
3- یلدا و عروسک
عنصر اول- گذشته و روحیات اسماعیل را قرار است نشان دهد – دانشجوی پزشکی بودن ، اختلاف جهان بینی او با دیگر دانشجویان ، پشت کردن به عشقش برای دفاع از وطن
عنصر دوم- همه کاره بودن خدا در تمام امور ( دو دیالوگ اسماعیل : اولی در ایران که می گوید تا خدا نخواهد برگ از درخت نمی افتد ، دومی در بیمارستان هنگامی که ژنرال فرانسوی درخواست خود را به اسماعیل می گوید ، باز اسماعیل اشاره می کند به اینکه این مطلب را خدا خواسته )
عنصر سوم- موجبات پیوند دو قهرمان ایرانی و فرانسوی را فراهم می کند و هم باعث احیای زندگی پیرزن می شود.
لحظه گم شدن عروسک که بصورت اسلومشن نشان داده می شود نقطه آغاز به کار عناصر دوم و سوم است . از این لحظه است که شروع نسبتاخوب فیلم با حاکم شدن مطلق فضای فیلمهای هندی خراب می شود . (البته قبل از آن فضای فیلمهای هندی وجود دارد ، اما کم است - دیالوگ بین امامی و اسماعیل بر سر ماندن یا نماندن اسماعیل که بسیار شعاریست )
از اینجاست که فیلم هرچقدر تلاش می کند احساسات بیننده را تحریک کند ، وضع خراب تر می شود.
"گریههای یلدا بعد از گم شدن عروسک و عذر خواهی دختر امامی
لحظه مواجهه یلدا با چهره اسماعیل در بیمارستان
رفتارهای یلدا با پیرزن و اینکه ظرف مدتی کوتاه دختری کوچک پیانو یاد بگیرد "
یکی از اساسیترین مشکلات فیلم موضوع دو قهرمان است. اینکه دو قهرمان از دو کشور به هم برسند جالب است ولی یک ایرانی و یک ژنرال فرانسوی کار را خراب کرده . گویا آقایان بلوچی و لطیفی هواپیماهای میراژ و موشکهای رولاند و میلیاردها فرانک کمک فرانسه به صدام را فراموش کردهاند .
اما مشکل فقط روحیه هندی نیست بعنوان مثال:
تیله خواندن کتی توسط اسماعیل پس از گم شدن عروسک که تداعی هرزگی می کند و یا دختر امامی که بیشتر شبیه یک سیاهی لشکر خیلی فعال است تا یک کاراکتر .
یکی از اساسیترین مشکلات فیلم موضوع دو قهرمان است. اینکه دو قهرمان از دو کشور به هم برسند جالب است ولی یک ایرانی و یک ژنرال فرانسوی کار را خراب کرده . گویا آقایان بلوچی و لطیفی هواپیماهای میراژ و موشکهای رولاند و میلیاردها فرانک کمک فرانسه به صدام را فراموش کردهاند . نشان دادن مراسم دکوری و مضحک آخر فیلم در فرودگاه و ادا و اطوارهای ژنرال ، و نشان دادن رابطه عاطفی ژنرال ، همسر و دخترش و ماجرای کشته شدن بچه اش و صحبتهای ژنرال با اسماعیل در اواخر فیلم هم به نوعی پاک کردن و به فراموشی سپردن گناه فرانسویها است . اصلا چرا فرانسه ، خوب یک کشور دیگر . کشوری که یک ژاک شیراک نداشته باشد که برای کمک به صدام چپ و راست به عراق برود و انواع عکس و فیلم از ملاقاتهایش به یادگار بگذارد ؛ یا اگر پای عشق به فرانسه در میان است ، حداقل یک قهرمان دیگر جز یک نظامی . از کجا معلوم ژنرال ، مدالهایش را بخاطر کمک به صدام نگرفته باشد .
جالب اینجاست که در ابتدای فیلم اشاره می شود به آنکه اسماعیل بیست سال قبل به آلمان نرفته ولی الان به فرانسه می رود . آلمان بد ، فرانسه خوب !!! گویا خباثتهای فرانسویها را اسماعیل هم فراموش کرده . البته دلیل این فراموشی کاملا واضح است ؛ اخلاق هندی حاکم بر فیلم .
پاریس تا پاریس بیشتر یک فیلم هندی است تا یک فیلم ایرانی و بهتر بود اسم فیلم می شد هند تا هند .
منبع:سینمای ایران / مهدی علیپور