تبیان، دستیار زندگی
آیت اللّه سیّد ابوالحسن فاضل (ره) سختى‏هاى زندگى را از همان روز كه سایه پدر از سرش كم شد، شروع كرد و با مشكلات فراوانى مواجه شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استوار در برابر سختی ها

آیت الله بهسودی
آیت اللّه سیّد ابوالحسن فاضل (ره) سختى‏هاى زندگى را از همان روز كه سایه پدر از سرش كم شد، شروع كرد و با مشكلات فراوانى مواجه شد.

سرآغاز سخن

آیت اللّه سیّد ابوالحسن فاضل بهسودی (ره) از زمره عالمان راستینى بود كه فروغ روان بخش ایمان، صبر، شجاعت، دلسوزى نسبت به مستمندان و دفاع از ارزشهاى ایدئولوژى از وجودش ساطع بود.

این شخصیت فرزانه با وارد شدن در عرصه‏هاى گوناگون سیاسى و اجتماعى به درجات والاى معنوى راه یافت. او مى‏كوشید تا با رفتار و اخلاقش، فضیلت و خویشتندارى را در جامعه دین دوست ترویج نماید.

با بى تفاوتى در سالهایى كه بسیارى از دانش پژوهان در كنج عافیت آرمیده بودند و از كنار قضایا مى‏گذشتند، مرحوم فاضل (ره) منادى حقایق اسلام در كشور جنگ زده و سوخته افغانستان گردید و قلوب عاشقان دین، انقلاب و آزادى را از شور ایمان، باور و امید پر نمود. لحظه‏ها براى او ارزشمند بود و خوب از آن استفاده‏مى كرد.

او همانند ستاره در فضاى جامعه خسته و مظلوم افغانستان مى‏درخشید وبا نور افشانى، فردا و فرداها را ترسیم مى‏نمود واز زندگیش براى دیگران نشانه مى‏ساخت.

ویژگیهاى اخلاقى

آیةالله سیّد ابوالحسن فاضل بهسودى ویژگی های اخلاقی برجسته ای داشت كه این ویژگی هامی توانند راهنمای سالكان الهی به سوی رشد و تعالی باشند.

در اینجا به یک  خصوصیتمهم اخلاقی وی اشاره می كنیم:

تحمّل سختى

آیت اللّه سیّد ابوالحسن فاضل (ره) سختى‏هاى زندگى را از همان روز كه سایه پدر از سرش كم شد، شروع كرد و با مشكلات فراوانى مواجه شد.

از یك طرف بى سرپرستى و از سویى فقر اقتصادى او را در تنگناى زندگى قرار داد، ولى او با استوارى خاصى كه از اجداد طاهرش به ارث برده بود، خود را نباخته بلكه مردانه از تنگناهای زندگى عبور و قله‏هاى كمال را به بالاترین مدارج تخصّصى پیمود و براى رسیدن به مقامات علمى و معنوى مراحل سختى را پشت سر نهاد.

در این باره چنین آمده است كه:

«او شخصیتى بود، با استقامت و بردبار، كه براى رسیدن به صلح و آرامش در كشور، على الخصوص در بین امت شیعه افغانستان، متحمل رنجهاى مختلف گردید.

زخم زبانهاى زیادى بر او زدند، تهمت‏هاى ناروا بر او بستند، كار شكنى‏ها و هوچى گریها راه انداختند.

اما هیچگاه شكایت كسى از او شنیده نشد. در حالیكه او اشاعه دهندگان این اباطیل را مى‏شناخت. با وجود این هر وقتیكه با توطئه گران و شایعه سازان رو در رو مى‏شد، طورى بر خورد مى‏نمود كه گویا هیچ خبرى نبوده است.»(1)

او در مواقع بحرانى و خطر هیچ وقت دچار خستگی و سردرگمى نمى‏شد و با روحیه شكست ناپذیرى كه، جزء خصیصه وى بود، در برابر حوادث استوار بود.

 فرزندش تعریف مى‏كند:

«روز 13 محرم الحرام 1371ش حاج آقا، با تعدادى از نیروهاى شیعه كه من هم جزو آنها بودم، عازم، انستیتو علوم اجتماعى (مركز حزب وحدت اسلامى) شدیم و پس از طى نمودن قسمتى از راه، صداى چند انفجار را شنیدیم.

بدون اعتنا پیش مى‏رفتیم. ناگهان متوجه شدیم كه توسط نیروهاى وهّابى - حزب سیاف - محاصره شده‏ایم. به دستور حاج آقا كلیه سلاح‏ها به زمین گذاشته شد. ما را از ماشین پیاده و طرف مقرّ فرماندهى خود هدایت كردند.

حاج آقاى فاضل (ره) با خونسردى به پیش مى‏رفت. مؤمنانى كه ایشان را مى‏شناختند گمان مى‏كردند كه ماشین وى خراب شده و پیاده مى‏رود. این حركت آرام و حساب شده باعث شد نیروهاى شیعه از دستگیرى حاج آقا اطلاع یابند.

وقتى ما را داخل پایگاه خود انتقال دادند، همه را كنار دیوار به صف كردند و آماده تیر باران نمودند. همینكه داشتند نشانه مى‏رفتند، پدرم سینه خود را سپر كرد.

جلو آمد و ما را در پناه خویش گرفت و با فصاحت و قاطعیتى كه خاص ایشان بود، آنها را تهدید و از عواقب این عمل غیر منطقى آگاه ساخت. در همین اثنا، یكى از علماء اهل سنت كه حاج آقا را مى‏شناخت سر رسید و ایشان را در آغوش گرفت و پس از عذر خواهى ما را رها ساخت.»(2)

آیت اللّه فاضل (ره) تمام این مشكلات را براى خاطر توده‏هاى رنجدیده و عذاب كشیده شیعه تحمّل مى‏نمود. با توجّه به سن و سنگینى بدن و نبود امكانات مسافرتى، دشت‏ها و دامنه ها را پشت سر مى‏گذاشت تا صلح را براى جامعه تشیع و مجموع كشور به ارمغان ببرد و در این راه، خستگى و تشنگى را احساس نمى‏كرد و با پاهاى آبله زده درس قهرمانى، استقامت و مردانگى را به آیندگان مى‏داد.

یكى از علماء مى‏گوید:

«یك هیئت براى ایجاد آشتى میان احزاب شیعه به افغانستان رفت. آیت اللّه فاضل (ره) نیز در تركیب آن هیئت بودند. در این سفر من مقاومت بى نظیر ایشان را شاهد بودم.

پس از 25 سال كه آیت اللّه فاضل (ره) در تاریخ 1364/11/25به وطن مى‏رفت، با تحمل بسیار، بیست و شش روز پیاده روى را به پایان رسانید. در این سفر كه مى‏بایست از كوه‏ها و بیراهه‏ها طى طریق كرد، وى از نبود امكانات و سختى راه چیزى به زبان نمى‏آورد.

با وجود آنكه اغلب اعضاى جوان و سر حال هیئت، مانده بودند و از سختى راه و مشكلات آن شكوه داشتند.

در روزهاى آخر ایشان مى‏گفت: پایم درد مى‏كند. و براى آخرین بار نسبت به وضعیت جسمى خویش مى‏گفت: پا درد فعلى من نتیجه همان سفر سرد و زمستانى مى‏باشد.

زیرا در این سفر هوا زمستانى و سرد بود، هر گاه در وسط راه با آنكه هر نفر یك پتو بیشتر نداشتیم و استراحت مى‏كردیم، هنگامیكه بیدار مى‏شدیم آب را كه یخ زده است و با شكستن یخ‏ها، آب وضوء تهیه مى‏كردیم. همه از وضعیت پیش آمده اظهار ناراحتى مى‏كردند، ولى ایشان از خود مقاومت عجیبى نشان مى‏داد و به دیگران روحیه مى‏بخشید.»(3)

از آنجایى كه براى شخصیت دیگران ارزش قائل بود، قشرهاى مختلف را مجذوب خویش ساخته بود و براى حفظ مصالح جامعه، حضور خیلى‏ها را در واقعیت جامعه تحمل مى‏نمود.

یكى از اساتید دانشگاه كابل نیز مى‏گوید:

«یكى از اوصاف پر جاذبه آن مرحوم را باید مشورت پذیرى، افق دید وسیع و احترام به افكار و نظرات دیگران دانست. ایشان مردى بزرگ بود كه همواره خودمحورى، جزم‏اندیشى و استبداد فكرى را نفى مى‏نمود و در رابطه با آزادى در عرصه تفكّر، نقد و گفتگو براى یارانش، به مثابه الگو در آمده بود.

نه تنها خود در برابر جوسازى ها، هوچى گرى‏ها و هیاهوى تبلیغاتى، شكیبایى نشان مى‏داد بلكه همواره یارانش را نیز به برخوردهاى مهربانانه و بزرگ منشانه توصیه مى‏نمود.»(4)


پی نوشت ها :

1 - دكتر هدى ریاضى

2 - حجة الاسلام و المسلمین سید حسن فاضل‏زاده - فرزند ایشان

3 - مصاحبه با حجة الاسلام و المسلمین سید حسین عالمى بلخى - وزیر تجارت افغانستان

4 - مصاحبه با استاد محمد اسماعیل قاسمیار - حقوقدان و استاد دانشگاه كابل

منبع: کتاب ستارگان حرم

نویسنده: سیّد غلامحسین صادقى‏

تهیه و فرآوری: فریادرس گروه حوزه علمیه