تبیان، دستیار زندگی
بعد از نکاتی که در مقاله قبل گفته شد در این مقاله به نکاتی در رابطه با چگونگی سخن گفتن نکاتی خدمت شما بیان می گردد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بایدهای خطابه(2)

خطابه

بعد از نکاتی که در مقاله قبل گفته شد در این مقاله به نکاتی در رابطه با چگونگی سخن گفتن نکاتی خدمت شما بیان می گردد.

چگونه باید سخن گفت؟

سومین مرحله از مراحل سخنوری، چگونگی بیان مطلب است و اهمیت آن را نباید کمتر از دو مرحله دیگر دانست.

درست است که انتخاب مطالب و مرتب و منظم کردن آنها کار دشواری است و خلق و ایجاد معانی از مراحل حساس سخنوری شمرده می شود و سخنران ناچار باید به گردآوری مطالب و پیدا کردن دلایل بپردازد، اما به لفظ و عبارت در آوردن معانی نیز به ترتیبی که منظور نظر است، کار چندان آسانی نیست و ورزیدگی ویژه ای می طلبد.

با این حال، ناگفته نماند که سخن پردازی نوعی هنر محسوب می شود و به همین جهت نیز فرا گرفتن آن مانند هنرهای دیگر ذوق و طبع و استعداد می خواهد، و گاه با ممارست و اهتمام توأم باشد می توان آن را آموخت.

برای فراگرفتن سخنرانی باید به قواعد و اصول آن توجه کرد و سخنان فصحا را مورد مطالعه قرار داد و با شیوه کلام آنان مأنوس باشد و سپس به تمرین پرداخت.

در بیان مطالب باید دو مسئله اساسی را مد نظر قرار داد:

نخست آنکه سخن با روانی ادا شود و دوم آنکه از دلپذیری و آراستگی برخوردار باشد.

شکی نیست که روانی سخن در درجه اول اهمیت قرار دارد، زیرا غرض اصلی از بیان، این است که شنونده، مقصود گوینده را در یابد و در فهم آن به دشواری نیفتد. بنابراین اول باید به فکر کلامی افتاد که معنای آن روشن و دور از هر گونه ابهام باشد و سپس درصد آرایش آن برآمد.

اگر از روشنی فکر و معنا - که لازمه هر نوشته و گفته خوب است بگذریم، به این مسئله می رسیم که روانی سخن به آن است که از حیث لفظ و عبارت فصیح باشد؛ یعنی سخن به روشنی و وضوح ادا شود.

برای وصول به این مقصود باید در استعمال کلمات چه در تک واژه ها (لفظ مفرد) و چه در عبارت مرکب، به چند مسئله توجه کرد:

اول: کلمات طوری کنار هم قرار بگیرد که تلفظ را دشوار نسازد؛ زیرا به کار بردن لفظ و عبارت خشن و ناهنجار که به آسانی بر زبان جاری نشود و کلمات از هم گریزان باشد، مخل به فصاحت است و این همان عیبی است که اهل فن، آن را «تنافر در کلمات» نام نهاده اند.

دوم: در سخن کلمات نامأنوس استعمال نشود، خواه الفاظ عربی باشد، خواهد کلمات متروک فارسی. همچنین است به کار بردن لغات فرنگی که معادل آنها در زبان فارسی وجود دارد.

سوم: کلمات برخلاف قیاس و قاعده استعمال نگردد و در بیان الفاظ از همان روش پیروی شود که در دستور زبان معمول و متداول است.

چهارم: از به کار بردن الفاظ و کلماتی که در گوش شنونده ایجاد کراهت می کند و برای او ناخوشایند است، خودداری شود.

پنجم: کلمات متناسب با مضمون و محتوای موضوع و با توجه به معلومات و اطلاعات و ذوق مخاطبان انتخاب شود.

علاوه بر اینها، وظیفه حتی سخنوری است که در کلام خود از به کار بردن تعبیرات و کنایات دور از ذهن، جملات طولانی و بلند، مخصوصا آوردن جمله های معترضه خوددارینماید، و کوشش خود را بر آن مصروف دارد که سخنش هر چه بیشتر طبیعی جلوه کند.

یکی از راه های وصول بدین مقصودی آن است که در سخن از نضع و تکلف پرهیز شود و لفظ متناسب با معنا بیاید، به ترتیبی که نه لفظ آن چنان طولانی باشد که خستگی و ملال ایجاد کند و نه آن چنان فشرده و مختصر که معنا از آن استفاده نشود.

سخنور بعد از رعایت نکات یاد شده، می تواند با استفاده از ذوق و سلیقه خود، گفتارش را هر چه بیشتر دلپذیر سازد و به صورتی که صلاح می داند به کلام تنوع بخشد و با در نظر گرفتن مقتضای حال و تناسب مقال، مطالبی بگوید که سخن از یکنواختی بیرون آید و خوشایند شنونده باشد.


منابع: فن خطابه، تألیف علی پاشا صالح.

روش تبلیغ، رضا علی کرمی، قم چاپ پنجم، 1381.

پدید آورنده : سید محمداسماعیل موسوی ،

 تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان