تبیان، دستیار زندگی
اسب حیوان نجیبی است ، نمونه ی مناسبی از شخصیت پردازی در درام است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نجابت اسب، سینما و چند نفر


اسب حیوان نجیبی است ، نمونه ی مناسبی از شخصیت پردازی در درام است.


اسب حیوان نجیبی است

با این که به عادت مألوف و رسم گذشته، فیلم های اکران زمستان به جهت نزدیکی جشنواره ی فیلم فجر در محاق بی توجهی می افتند و کمتر دیده می شوند، امّا شانس با «اسب حیوان نجیبی است» یار بوده. به دلیلی که ذکر شد فصل امتحانات مدارس و دانشگاه ها را هم اگر اضافه کنید، پر واضح خواهد بود که این فیلم در جذب مخاطب موفق بوده است.

داستان خطی ساده ای که البته به دلیل سوژه ی جالبش و به مدد بازی بازیگران، درست از کار در می آید. تکنیک جابجایی شخصیت که بعضاًَ عامدانه یا سهوی  صورت می گیرد، از روش های متداول سینمای کمدی است. جای دو نفر با هم عوض می شود یا شخصیت به جهت شباهت ظاهری یا هم جنسی نام و مشخصات، اشتباه گرفته می شود. هم در ادبیات داستانی هم در ادبیات نمایشی نمونه های فراوانی دارد. البته الزاماً این تغییر و جابجایی یا جازدن شخصیت در عنوان و جایگاه یک نفر دیگر  در آثار کمدی خلاصه نمی شود - به عنوان نمونه ی کلاسیک شاهزاده و گدای مارک تواین- امّا به علّت تعدد استفاده در سینمای کمدی، قالب ذهنی مخاطب آمادگی بیشتری برای پذیرش یک فانتزی یا کمدی پیدا می کند. امّا در مورد اسب حیوان نجیبی است تماشاچی دچار اشتباه نمی شود، با این که در 3/1 ابتدایی فیلم ازموقعیت ها وحتی گفت وگوهای طنز استفاده می شود و در ادامه کمتر این فضا وجود دارد.

بیهوده گویی های آدم ها در فیلم ناشی از ذهن بی هدف نویسنده یا اداهای فضای ابزورد نیست. بیهوده گویی ها، منطبق بر وضعیت افعال سرزده از هر شخصیت است.

بیهوده گویی های آدم ها در فیلم ناشی از ذهن بی هدف نویسنده یا اداهای فضای ابزورد نیست. بیهوده گویی ها منطبق بر افعال سر زده از هر شخصیت است.

وقتی شخصیت های داستان از میان کسانی انتخاب شده اند که بی برنامگی، بی هدفی یا بهتر است بگوییم هدف‌شان گم شده، پس طبیعی است که نوع ادبیات‌شان، معاملات کلامی شان و حتی منطق رفتارهایشان به هم بیاید. در خیلی از داستان ها، نمایش نامه ها و فیلم نامه ها، آدم هایی که چهره ی درستی از یک انسان ندارند گاهی که نه !اکثر اوقات آن چنان حرف های پر مغزی می زنند که تعجب می کنی که این ها فیلسوف نیستند؟ امّا با زیرکی در اسب حیوان نجیبی است این اتفاق نمی افتد.

در داستانی که در یک شب تا صبح اتفاق می افتد و تقریباً شش هفت شخصیت اصلی دارد ساختن درست شخصیت ها کار سختی است. اگر قرار باشد سریع و با دو سه نشانه، شخصیت را معرفی کنی.

معلوم می شود که شخصیت پردازی چنین فیلم هایی بسیار دشوارتر از داستان هایی است که کاراکترها در بازه ی زمانی گسترده تری امکان این پرداخت و معرفی را دارند.

اسب حیوان نجیبی است

داستان با اخاذی های شکیبا (با بازی رضا عطاران) شروع می شود بعد از دقایقی چه به جعلی بودن این مأمور پی برده باشیم یا نه در تعلیق و انتظار سرنوشت این باجگیری هستیم ولی موضوع بدهی های مسعود (با بازی حبیب رضایی) آن چنان مخاطب را درگیر می کند که حتی از صرافت این سوال مهم هم بیرون خواهیم آمد که چرا شکیبا با وجود این امکان که فرصت های دیگری را برای هدفش می تواند دنبال کند ولی سرنوشت مسعود را پی گیری غیرمنطقی می کند. انگار که به دستور نویسنده و کارگران و برای این که نظام دراماتیک مطلوب تماشاچی به هم نریزد این کار صورت می پذیرد.

در مورد بازی کسی مثل رضا عطاران، بی حرف و حتی بدون دیدن فیلمی می توان قضاوت کرد که بازی رضا عطاران چگونه خواهد بود پس دقت کارگران را با بازی عطاران نمی توان به عنوان معیار قرار داد. امّا وقتی بازی باران کوثری که معمولاً چنگی به دل نمی زند و یک اضافات من در آوردی که تو ذوق می زند دارد در اسب حیوان نجیبی است به خوبی حک و اصلاح می شود. یا مثلاً حضور آهنگ ساز حرفه ای به عنوان بازیگر (کارن همایونفر) در این فیلم مشخص نمی شود اتفاقاً بعد از دیدن این فیلم از چند نفر از تماشاچی ها این سوال را پرسیدم که بازیگر نقش آهنگ ساز را می شناسند؟ که اکثراً تصور می کردند بازیگر تازه کاری است که اتفاقاً خوب از پس نقشش برآمده است.

اسب حیوان نجیبی است

«اسب حیوان نجیبی است. لحظه ها و سکانس های شیرین و موثری دارد. سکانس خداحافظی شکیبا و مسعود، سکانس منزل مرادی کارفرمای رامین، سکانس گفت وگوی پارسا پیروزفر و همسرسابق دوستش، سکانس گریه ی مسعود برای همسرش و... امّا سکانس داخل خودروی رامین جالب است وقتی که بحثی در می گیرد سر این که چه موسیقی گوش کنند پارسا پیروزفر که او هم نقش یک آهنگ ساز را بازی می کند اصرار دارد که آخرین ساخته ی او را گوش کنند.

موسیقی که از آن چند CD همراه دارد و به هر کس می رسد یک نمونه تحویل می دهد و البته در این تبلیغ موفق نمی شود. سرانجام پذیرفته می شود که در ماشین رامین به موسیقی او گوش کنند ثانیه هایی می گذرد و کارن همایونفر که او هم نقش مدرس موسیقی را بازی می کند با تأیید ضمنی سطح کار، این را هم اضافه می کند که عمق این موسیقی در حوصله ی جمع نیست این موسیقی را باید تنها و با تمرکز گوش کرد. مثل خیلی از پدیده های دورو بر زندگی ما، که اگر مورد شماتت یا تمسخر قرار نگیرد به جهت عدم آمادگی های روحی و محیطی محکوم به فراموشی خواهند بود.

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان