تبیان، دستیار زندگی
من و خواهرم مبینا یك اتاق مشترك داریم. به خاطر همین، بیشتر وسایلمان هم مشترك است. راستش این موضوع، باعث اختلافات زیادی بین ما شده بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قانون خانوادگی
قانون خانوادگی

لطفاً بزر گترها هم بخوانند

داستان از كجا شروع شد؟

من و خواهرم مبینا یك اتاق مشترك داریم. به خاطر همین، بیشتر وسایلمان هم مشترك است. مثلاً ما یك میز تحریر داریم. كتابهای مان هم در یك قفسه قرار دارد. راستش این موضوع، باعث اختلافات زیادی بین ما شده بود.

 دعوا آشكار می شود

همیشه بزرگترها از دعوای من و مبینا باخبر می شدند. ما با این كار می خواستیم بزر گترها داوری كنند و یك نفر محكوم شود.

دعوای میز تحریر

آن روز هم براى نشستن پشت میز تحریر و انجام تكلیف هایمان دچار مشكل شدیم. نوبت من بود؛ امّا مبینا اجازه نمى داد من از میز استفاده كنم. او دیگر به جیغ و داد كردن عادت كرده بود.  بنابراین فوراً مادر را صدا كرد و گفت: مامان... ببین مهسا نمى گذارد من تكالیفم را بنویسم. اگر كارهایم بماند، مقصّر اوست.

گردن من!

مبینا همیشه عادت داشت تقصیرها را گردن من بیندازد. او وانمود می كرد من با خواسته هایم مانع پیشرفت او هستم.

مادر

امّا مادر كه دیگر دست او را خوانده بود، گفت: جایى غیر از پشت میز براى نوشتن تكالیفت ندارى؟!

با این جواب، مبینا فهمید كه مادر بی طرف است؛ امّا باز هم از پشت میز تكان نخورد و این كار داشت مرا حسابی عصبانی می كرد..

جنگ!

تا مادر بخواهد دوباره به اتاق ما برسد، دفترهایمان پاره شد، لوازم تحریرمان پراكنده شد و كتا بها به هر طرف افتاد. مادر خیلى ناراحت شد كمى فكر كرد و گفت: یك برگ كاغذ و یك خودكار بردارید و دنبال من بیایید.

همه چیز نوشته می شود

من و مبینا هم كه از دعواهاى بی پایان خسته شده بودیم، همین كار را كردیم. بعد رو به روى مامان نشستیم مامان گفت: من از شما مى خواهم هر كدام درباره ی شیوه ی استفاده از وسایل مشتركتان یك برنامه بنویسید. البتّه در برنامه ی خودتان عدالت را رعایت كنید. ضمناً بنویسید كه اگر هر كدام از شما برنامه را رعایت نكرد، جریمه اش چیست.مامان براى این كار چند دقیقه به ما وقت داد. ما هم كه چاره اى نداشتیم، دست به كار شدیم .

 برنامه ها نوشته شد

مادر بعد از چند دقیقه سراغمان آمد و برنامه هایمان را دید. برنامه ی من و مبینا تقریباً مثل هم بود. مامان با بعضى از قسمت هاى برنامه ها موافق نبود. درباره ی آ نها توضیح داد و ما هم بعضی قسمت ها را تغییر دادیم.

مبینا تنبیه هاى سختى براى شخص مقصّر نوشته بود! مادر به او گفت: یادت باشد كه ممكن است خودت هم از قانون سرپیچى كنى. آن وقت خودت هم به همین صورت تنبیه می شوی.

حرف های مامان باعث شد كه مبینا تخفیف هاى زیادى در تنبیه ها بدهد. من هم متوجّه شدم كه دیگر بعضی وسایل مشترك را لازم ندارم. بعد از مدّتى صحبت كردن، بالاخره یك برنامه ی كامل نوشته شد. من مسئول نوشتن برنامه روى یك مقوّا شدم و مبینا هم آن را روى در اتاق چسباند.

از آن به بعد، آرامش به اتاق ما برگشت. حالا دیگر ما براى هر اختلافى یك جلسه تشكیل مى دهیم و خواسته هایمان را می نویسیم.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:رشد دانش آموز

مطالب مرتبط:

کتاب بد اخلاق من

پیک نیک میکروبها

عادت بد

بیماری سارا

عاقبت درخت مهربون

یه درس مهم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.