تبیان، دستیار زندگی
خواندن آثار آرابال همیشه همراه شور و شعفی بی پایان است. چرا که آرابال خالق زبر دستی است در ایجاد دیوانگی و جنجال و به طرز شور انگیزی آشوبگری را در نوشته‌هایش بازتاب می‌دهد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دوچرخه مرد محکوم


خواندن آثار آرابال همیشه همراه شور و شعفی بی پایان است. چرا که آرابال خالق زبر دستی است در ایجاد دیوانگی و جنجال و به طرز شور انگیزی آشوبگری را در نوشته‌هایش بازتاب می‌دهد.


دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه

دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه. فرناندو آرابال. ترجمه ی اصغر نوری. تهران: انتشارات افراز. چاپ نخست: 1389. 1100 نسخه. 120صفحه. 3000 تومان.

«نمایشنامه‌های آرابال سرشارند از خیال، ریشخند و شواهد تاریخی، اما هیچ ارتباطی به واقع گرایی بی روح و رویا پردازی اغراق‌آمیز ندارند. این آثار مخاطب را بر می‌انگیزند؛ دلیل جذابیت‌شان دقیقا همین است. آثاری عمیقا سیاسی و به طرز سر خوشانه‌ای روشن‌بین، یاغی و بی قید که نشانه‌های روشنی از زمانه‌ی ما را در خود دارند.»[1]

فرناندو آرابال را در گروه ابسورد‌ها جای داداه‌اند گروهی که می‌توان گفت خاستگاه مشخصی ندارند و هر کدام از نویسندگان مهم ابسورد در جایی و مکانی، بی این که پیوند مشخصی با هم  داشته باشند شروع به نوشتن کردند. با این حال آثار تکان دهنده و ماندگاری پدید آوردند. از مهم‌ترین نویسندگان ابسورد می‌توان به ساموئل بکت اشاره کرد که در انتظار گودو او از معروف‌ترین نمایشنامه‌های قرن حاضر شناخته‌شد. ابسورد‌ها هیچ گاه یک گروه مشخص و هم پیوند نشدند. کسانی چون اوژن یونسکو، ساموئل بکت، هارولد پینتر، آرتور آدامف و فرناندو آرابال هر کدام در جایی و به زبان خاص خود ابسورد را پیش بردند. آرابال  با اجرای نمایشنامه "پیک نیک در میدان جنگ" به شهرت رسید. او در شهر اسپانیا و در سال 1932 به دنیا آمد. درست در سال‌هایی که اسپانیا در گیر جنگ خونین داخلی بود. پدرش افسر ارتش بود و به دلیل سر پیچی از دستورات و شرکت نکردن در کودتای نظامی به مرگ محوک شد و پس از تحمل چند سال حبس از زندان فرار کرد و برای همیشه ناپدید شد. آرابال با خانواده به مادرید رفت و در آنجا اولین نمایشمامه‌هایش را نوشت. "سه چرخه" دومین نمایشنامه او پس از پیک نیک در میدان جنگ است. او در مادرید به بیماری سل دچار شد که در تب شدیدی می‌سوخت. سپس با بورس تحصیلی که به او تعلق گرفت به پاریس رفت. به دلیل حاد شدن بیماری‌اش مجبور شد برای همیشه در پاریس بماند. وقتی که با لوس مورو استاد ادبیات فرانسه ازدواج کرد تمام نمایشنامه‌هایش توسط همسرش به زبان فرانسه ترجمه شد. نمایشنامه‌هایی چون ، نیایش، دو جلاد، فاندو و لیز و گورستان اتومبیل‌ها. یک سال بعد از ازدواجش نمایش پیک نیک در میدان جنگ در پاریس به صحنه رفت. آرابال شروع به نوشتن رمان کرد. بعل بابل یا زنده باد مرگ را خود به زبان فرانسه نوشت. در سال 1962 همراه رولان توپور و الخاندرو ژودوروفسکی جنبش پانیک را پایه گذاری کرد. این کلمه به معنای ترس جمعی از یک خطر واقعی یا دست کم محتمل است. از این جهت پانیک را می‌توان به وحشت یا اظطراب ترجمه کرد. نمایشنامه‌هایی که پس از تشکیل گروه کوچک خود نوشت عبارتند از: آیین بزرگ، مراسمی برای یک ماده بز و ابر سیاه، تاجگذاری و کنسرت درون یک تخم مرغ.

وقتی آرابال نویسنده مشهوری شد و نمایشنامه‌هایش در اکثر کشورهای مهم دنیا به روی صحنه رفت؛ به زادگاهش اسپانیا سفر کرد. دولت ژنرال فرانکو او را به جرم نوشتن آثار کفر آمیز و توهین به رژیم دستگیر کرد. اما حمایت جهانی هنرمندان و نویسندگان باعث شد او را آزاد کنند.

وقتی آرابال نویسنده مشهوری شد و نمایشنامه‌هایش در اکثر کشورهای مهم دنیا به روی صحنه رفت؛ به زادگاهش اسپانیا سفر کرد. دولت ژنرال فرانکو او را به جرم نوشتن آثار کفر آمیز و توهین به رژیم دستگیر کرد. اما حمایت جهانی هنرمندان و نویسندگان باعث شد او را آزاد کنند. نویسندگانی چون ساموئل بکت، فرانسوا موریاک، اوژن یونسکو و آرتور میلر در راس حامی او قرار داشتند. آرابال تا زمان مرگ فرانکو هرگز به زادگاهش بر نگشت. اما نامه‌های فراوانی به ژنرال فرانکو نوشت و نوشته‌های زیادی درباره مبارزه های اسپانیا و فیدل کاسترو که در مطبوعات زمانش منتشر می‌شد. او در سال 1982 اعتراضی جهانی را سازماندهی کرد برای آزادی نویسندگان دربند کوبایی که به فرمان کاسترو زندانی شده بودند.

آرابال جوایزی زیادی گرفت. جایزه بزرگ تئاتر فرانسه، جایزه طنز سیاه، نشان شوالیه هنر و ادبیات فرانسه، و جایزه ملی ادبیات و تئاتر اسپانیا. آربال به زبان فرانسه نوشت اما دوران کودکی و نوجوانی خود را در اسپانیا و در قلب دیکتاتوری نظامی بزرگی به سر برد. آرابال در آثار خود زوال جامعه غرب را که به آن معتقد بود نشان می‌دهد. تئاتر آرابال تئاتری دیوانه وار، خشن، جنجالی و به طرز سر خوشانه‌ای آشوبگر است. از این رو بعد از آرتورمیلر می‌توان از نوع دیگری از تئاتر خشونت در آثار آرابل سخن گفت. او استاد خلق فضاهای غریب و متناقض است. خشونتی که او به تصویر می‌کشد بی ارتباط با شرایطی نیست که در دوران کودکی خود تجربه کرده ‌است. ترسی که بر کودکی او سایه انداخت با آرمان‌های گروه پانیک بی ارتباط نیست.

دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه دو نمایشنامه از فرناندو آرابل است که در یک کتاب منتشر شده است. این نمایشنامه‌ها جزو اولین نمایشنامه‌های او محسوب می‌شوند.

« ویلورو: وقتی بتونیم از این جا بریم، خیلی خوشبخت می‌شیم . بادنما، آینه و شمع‌های چینی‌شو به ما می‌ده. آره، من به خوشبختی و امواجش فکر می‌کنم.

تسلا: ولی واقعا می‌تونیم؟ میدونی که خروس برق گیر می‌خواد ایمدهای منو لخت کنه. من به این نشانه آعتقاد دارم. » 2

دو چرخه مرد محکوم پیانیستی را نشان می‌دهد که مدام در شکنجه نگاه‌های مردان متجاوزی است که می‌خواهند مانع پیانو زدن او شوند. عاقبت نیز توسط همان‌ها کشته می‌شود.

«میتا: ولی من خیلی غمگینم.

کلیماندو: چه اتفاقی برات افتاده؟

میتا: هیچی.

کلیماندو: هیچی هیچی؟

میتا: آره هیچی هیچی.

یعنی هیچی هیچی هیچی؟

میتا: آره هیچی هیچی هیچی.

کلیماندو: اوه لالا!پس باید خیلی غمگین باشی!»3

در نمایشنامه سه چرخه آوارگانی را می‌بینیم که در عین معصومیت برای پرداخت قسط عقب افتاده سه چرخی‌ای که خرج روزانه‌شان را تامین می‌کند آدم می‌کشند.

شخصیت‌های اغلب نمایشنامه‌های آرابال و همین طور نمایشنامه سه چرخه، بدون هویت، بدون سن و اغلب در دل دنیایی خیالی هستند که نمی‌توانند بر آن تسلط پیدا کنند. شبیه دن کیشوت اما دن کیشوتی سیاه و لبریز از جرم، بازیچه‌ای در دست قانون،‌ پدر و نظم اجتماعی.

پی نوشت:

[1]پشت جلد کتاب

[2]  صفحه 31 از نمایشنامه دوچرخه مرد محکوم

[3]صفحه 61 نمایشنامه سه چرخه

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان