تبیان، دستیار زندگی
بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزی که حضرت عزرائیل هم می‌میرد!


مردم! شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانه اصلی شما نیست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.


مرگ

ندای مرگ همگانی سر داده می‌شود!

«و أنتم بنوسبیل، علی سفر من دارٍ لیست بدارکم، وَ قَد اُوذِنتُم منها بالإرتحال و أُمِرتُم فیها بالزاد»1

ترجمه: مردم! شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانه اصلی شما نیست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.

شرح گفتار

ما در دنیایی به سر می‌بریم که موجودات آن از همان آغاز خلقت، عمر موقّتی داشته، به گونه‌ای که از ناحیه آفریدگار عالم برای هریک، تاریخ مصرفی تعیین شده است، که به محض فرا رسیدن تاریخ پایان چراغ عمرشان خاموش گشته و در کام مرگ فرو می‌روند. در این میان انسان نیز که گل سر سبد موجودات عالم بوده و مدال افتخار بهترین بودن را به خود اختصاص داده از این امر مستثنا نخواهد بود. بنابراین او نیز سرنوشت مشابهی داشته و در نهایت چنگال مرگ بر اندامش سایه افکنده و ساختمان جسمش را از کار خواهد انداخت.

در حقیقت می‌توان گفت: دنیای که ما در آن زندگی می‌کنیم مسافرخانه‌ای است که ساکنانش به طور موقّت در آن سکنی گزیده و روزی از آن رخت بسته و به سرای جاودانه آخرت کوچ خواهند نمود. امیر متقیان علی (علیه السلام) در فرازی از خطبه ی183، در بیانی زیبا و دلنشین به این مهم پرداخته و در این باره می‌فرماید: (مردم شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ به شما داده شده که دنیا خانه اصلی شما نیست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شدید.)

این فراز از کلام نورانی امیر بیان علی (علیه السلام) بیانگر حقیقت انکار ناپذیری که هر موجود زنده‌ای در این عالم با آن مواجه خواهد گشت، آن حقیقت چیزی نیست جز مرگ.

پدیده‌ی مرگ امری است حتمی، که پروردگار هستی در کلام نورانی خویش وعده‌ی وقوع آن را داده و در این باره به زیبایی فرموده (کل نفس ذائقة الموت)2. هر کسی طعم مرگ را می‌چشد.

هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدهد، وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور می‌دهد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین بر می خیزد، آن صدا به اندازه‌ای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و می‌میرند

نکته قابل توجّه در این باره آن است، ما انسان‌ها در زندگی روزمره خویش شاهد وقوع تدریجی و قطعی این وعده حق الهی هستیم، به گونه‌ای که هرازگاهی خبر مرگ یکی از همنوعان، از میان دوستان، آشنایان و بستگان به گوشمان رسیده و از آن متأثر می‌گردیم. اما باید دانست که روزگار همیشه بر این منوال نبوده و در نهایت با فرا رسیدن روز قیامت وعده الهی به طور کامل تحقق یافته و ندای مرگ همگانی در میان موجودات عالم هستی سر داده می‌شود.

خداوند بی همتا از پیش آمدن چنین روزی را خبر داده و در این به اره فرموده: (ان الساعة آتیة لا ریب فیها)3. بی تردید قیامت در پیش است و شکی در آن نیست.

طبق روایت معتبری که از امام سجاد (علیه السلام) نقل شده است به هنگام فرارسیدن روز قیامت خداوند به اسرافیل دستور می‌دهد که در صور بدهد، وقتی اسرافیل دستور الهی را اجرا نموده و در صور می‌دهد ناگهان صدای هولناکی از آن به سوی زمین بر می خیزد، آن صدا به اندازه‌ای ترسناک است که تمام موجوداتی که روی زمین هستند از جن و انس گرفته تا شیاطین خبیث، همه و همه در اثر آن غش کرده و می‌میرند، آنگاه صدای دیگری از آن به سوی آسمان بلند می‌شود، که در اثر آن تمام موجودات آسمانی می‌میرند مگر کسانی که خداوند بخواهد زنده بمانند، که آن‌ها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هستند.

در این هنگام است که مرگ تمام موجودات را در کام خود فرو برده و سکوتی مرگبار عالم هستی را فرا می‌گیرد.4

صور اسرافیل

فرشته‌ی مرگ در کام مرگ

در ادامه همین روایت امام چهارم می‌فرماید: سپس خداوند به عزرائیل می‌فرماید: ای عزرائیل چه کسانی باقی مانده‌اند؟ فرشته‌ی مرگ می‌گوید: «أنت الحی الذی لا یموت» شما که هیچ گاه نمی‌میری و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و من.

خداوند به عزرائیل دستور می‌دهد که روح آن سه فرشته‌ی مقرّب درگاهش را قبض کند. (عزرائیل نیز همین دستور را اجرا می‌کند) سپس خداوند به او می‌گوید: چه کسی زنده مانده است؟ عزرائیل جواب می‌دهد: بنده‌ی ضعیف و مسکین تو عزرائیل، در این هنگام از طرف خدا خطاب می‌رسد: بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم. در این هنگام خداوند خطاب می‌کند: ای دنیا کجایند پادشاهان و فرزندانشان؟ کجایند ستمگران و فرزندانشان؟ کجایند ثروت اندوزانی که حقوق واجب خود را ادا نکردند؟ امروز پادشاهی عالم از آن کیست؟ هیچ کس پاسخ نمی‌گوید. آنگاه خداوند خود می‌فرماید: (لله الواحد القهار) پادشاهی از آن خداوند یگانه و قهار است. 5

روزی که از مهر و محبّت خبری نیست!

انسان در روز قیامت نظاره گر حوادثی است که از هول و وحشت آن چنان مضطرب و حیران می‌گردد، که فقط به خود اندیشیده و به دنبال راه نجاتی برای خویش است. طبیعی است که در چنین اوضاعی رشته‌ی مهر و محبت‌های عمیق بریده شود و عزیزترین کسان بدست فراموشی سپرده شوند.

در حدیثی که از نبی مکرم اسلام حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) در این باره نقل شده است آن حضرت می‌فرماید: «وقتی مردم صحنه‌ی قیامت را مشاهده می‌کنند و دقت حساب و عذاب دردناک را از نزدیک می‌بینند، پدر به سراغ پسر خود رفته و می‌گوید: پسرم من در دنیا به سود تو کار می‌کردم و تو را بزرگ کردم، خوراکت دادم و از عرق جبین تو را اداره کردم، لباس بر تو پوشاندم و علم و ادب و قرآن به تو آموختم، همسری برایت اختیار نمودم و تو را بر خود مقدم داشتم، مالم را پس از مرگ برایت گذاشتم، پسر  می‌گوید: پدر جان درست می‌گویی، حالا چه می‌خواهی؟ پدر می‌گوید: پسرم، ترازوی اعمالم سبک است و گناهانم بر آن می‌چربد، فرشتگان می‌گویند به یک کار نیک نیاز داری تا نجات یابی اینک می‌خواهم که یکی از کارهای نیک خود را به من ببخشی تا ترازوی اعمال نیکم سنگین شود. پسر می‌گوید: والله پدر من هم مثل تو می‌ترسم و نمی‌توانم چنین کنم اینجاست که پدر با چشم گریان و پشیمان از خدماتی که در حق او روا داشته است بر می گردد و این است معنای کلام خدا که می‌فرماید: (فلا أنساب بینهم یومئذٍ و لا یتسائلون) در این روز خویشاوندی بین مردم نخواهد بود و از حال یکدیگر نمی‌پرسند.

بمیر ای ملک الموت. عزرائیل صیحه ای می‌زند که اگر این صیحه را مردم پیش از مرگ خود می‌شنیدند در اثر آن می‌مردند. وقتی تلخی مرگ در کامش پدیدار می‌شود، می‌گوید: اگر می‌دانستم جان کندن این مقدار سخت و تلخ است، همانا در این باره با مؤمنین مدارا می‌کردم

مادر هم نزد فرزند رفته می‌گوید: آیا تو را در شکم جای ندادم و حمل نکردم و از پستانم شیر ندادم؟ پسر می‌گوید: راست گفتی، اکنون چی می‌خواهی؟! مادر می‌گوید: گناهی از گناهان مرا به گردن بگیر، تا بار گناهانم کمی سبک شود و نجات پیدا کنم، فرزند در جواب می‌گوید: ای مادر دست از سرم بردار که خودم گرفتارم، مادر با چشم گریان از پسر دور می‌شود و کسی از حال دیگری نمی‌پرسد.

خلاصه شوهر هم به سراغ همسرش رفته و به او متوسل می‌شود، اما در نهایت او نیز جواب رد شنیده و با دلی غمگین، افسرده و سرگردان از کنار او می‌رود».6

بنابراین تا زنده هستیم، باید هرچه سریعتر به خود آمده و کمر همّت را ببندیم و برای آن روز وانفسا چاره‌ای بیاندیشیم، تا عاقبت با دستانی پر از خیرات و کوله باری سبک از گناهان و معاصی از این دنیا فانی رخت بسته و به سرای باقی قدم نهیم.

رها ساختن آخرت و عدم آمادگی برای آن سرای جاوید، فقط به امید آنکه بازماندگان دستگیر رفتگان هستند و خیراتشان شامل مردگان می‌شود، اندیشه‌ی غلطی است که دل سپردن به آن هرگز به صلاح آینده بشر و سعادت ابدی نمی‌باشد، زیرا اولاً: هیچ تضمینی در این باره وجود ندارد که بستگانمان به یاد ما باشند و از کارهای نیک خود ما را بهره مند سازند. ثانیاً: قلم تکلیف در این دنیا متوجه خودمان بوده و خداوند انجام آن را از ما خواسته است نه دیگران. ثالثاً: ثوابی که خداوند از اعمال انجام شده توسط دیگران به ما می‌دهد، هیچ گاه به اندازه‌ی ثواب اعمالی که خود انجام می‌دهیم نمی‌باشد.

پی نوشت ها :

1- فرازی از خطبه‌ی 183 نهج البلاغه، صفحه 354، ترجمه محمد دشتی

2- سوره آل عمران، آیه 185

3- سوره حج، آیه 7

4- ارشاد القلوب إلی الصواب، نوشته دیلمی، ج1، ص54

5- همان

6- همان ص57

مهدی صفری

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.