بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند
تفكّر در پدیدهى حیات و اندیشیدن در مسئله مرگ، انسان را متوجه مىكند كه اگر حیات از خود انسان بود، باید همیشگى باشد. چرا قبلًا نبود، بعداً پیدا شد و سپس گرفته مىشود؟! خداوند مىفرماید: «اكنون كه دیدید چگونه موجود بىجان، جاندار مىشود، پس بدانید كه زنده شدن مجدّد شما در روز قیامت نیز همین طور است.»
مسئله حیات، حقیقتش مجهول، ولى آثارش در وجود انسان مشهود است. خالق این حیات نیز حقیقتش قابل درك نیست، ولى آثارش در هر چیز روشن است.
بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند
كَیْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاكُمْ ثُمَّ یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیكُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ(بقره 28) هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوى إِلَى السَّماءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ. (29)
چگونه به خداوند كافر مىشوید در حالى كه شما اجسام بىروحى بودید و او شما را زنده كرد، سپس شما را مىمیراند، و بار دیگر شما را زنده مىكند، سپس به سوى او باز مىگردید (بنا بر این نه حیات و زندگى شما، از شما است و نه مرگتان، آنچه دارید از خدا است.(28)
او خدایى است كه همه آنچه (از نعمتها) در زمین وجود دارد، براى شما آفریده سپس به آسمان پرداخت، و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است. (29)
نعمت اسرار آمیز حیات
تفكّر در پدیدهى حیات و اندیشیدن در مسئله مرگ، انسان را متوجه مىكند كه اگر حیات از خود انسان بود، باید همیشگى باشد. چرا قبلًا نبود، بعداً پیدا شد و سپس گرفته مىشود؟! خداوند مىفرماید: «اكنون كه دیدید چگونه موجود بىجان، جاندار مىشود، پس بدانید كه زنده شدن مجدّد شما در روز قیامت نیز همین طور است.»
مسئله حیات، حقیقتش مجهول، ولى آثارش در وجود انسان مشهود است. خالق این حیات نیز حقیقتش قابل درك نیست، ولى آثارش در هر چیز روشن است.
قرآن در دو آیه فوق با ذكر یك سلسله از نعمتهاى الهى و پدیدههاى شگفت انگیز آفرینش انسانها را متوجه پروردگار و عظمت او مىسازد، و دلائلى را كه در گذشته (آیه 21 و 22 همین سوره) در زمینه شناخت خدا ذكر كرده بود تكمیل مىكند.
قرآن در اینجا براى اثبات وجود خدا از نقطهاى شروع كرده كه براى احدى جاى انكار باقى نمىگذارد و آن مساله پیچیده حیات و زندگى است.
قرآن به همه ما یادآورى مىكند كه قبل از این شما مانند سنگها و چوب ها و موجودات بىجان مرده بودید، و نسیم حیات اصلا در كوى شما نوزیده بود.
ولى اكنون داراى نعمت حیات و هستى مىباشید، اعضا و دستگاههاى مختلف، حواس و ادراك به شما داده شده، این هستى و حیات را چه كسى به شما عطا كرده آیا خود به خویشتن دادید؟
بدیهى است هر انسان منصفى بدون هیچ تردید اعتراف مىكند كه این نعمت از خود او نیست، بلكه از ناحیه یك مبدء عالم و قادر به او رسیده است، كسى كه تمام رموز حیات و قوانین پیچیده آن را مىدانسته، و بر تنظیم آن قدرت داشته، آن گاه جاى این سؤال است كه پس چرا به خدایى كه بخشنده حیات و هستى است كفر مىورزید؟
امروز براى همه دانشمندان مسلم شده كه ما در این جهان چیزى پیچیدهتر از مساله حیات و زندگى نداریم، چرا كه با تمام پیشرفتهاى شگرفى كه در زمینه علوم و دانشهاى طبیعى نصیب بشر گردیده، هنوز معماى حیات گشوده نشده است این مساله آن قدر اسرار آمیز است كه افكار ملیونها دانشمند و كوششهایشان تاكنون از درك آن عاجز مانده، ممكن است در آینده در پرتو تلاشهاى پىگیر، انسان از رموز حیات، تدریجا آگاه گردد، ولى مساله این است كه آیا هیچكس مىتواند چنین امر فوق العاده دقیق و ظریف و پر از اسرار را كه نیازمند به یك علم و قدرت فوق العاده است به طبیعت بىشعور كه خود فاقد حیات بوده است نسبت دهد.
اینجا است كه مىگوئیم پدیده حیات در جهان طبیعت بزرگترین سند اثبات وجود خدا است كه پیرامون آن كتابها نگاشتهاند، و قرآن در آیه فوق مخصوصا روى همین مساله تكیه كرده است، كه ما فعلا با همین اشاره كوتاه از آن مىگذریم.
پس از یادآورى این نعمت، دلیل آشكار دیگرى را یادآور مىشود و آن مساله" مرگ" است مىگوید:" سپس خداوند شما را مىمیراند"
انسان مىبیند اقوام و خویشان و بستگان و آشنایان یكى پس از دیگران مىمیرند و جسد بىجان آنها زیر خاكها مدفون مىشود، اینجا نیز جاى تفكر و اندیشه است، چه كسى هستى را از آنها گرفت؟ اگر هستى آنها از خودشان بود، باید جاودانى باشد، اینكه از آنها گرفته مىشود دلیل بر این است كه دیگرى به آنها بخشیده.
آرى آفریننده حیات همان آفریننده مرگ است، چنان كه در آیه 2 سوره ملك مىخوانیم: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا:" او خدایى است كه حیات و مرگ را آفریده كه شما را در میدان حسن عمل بیازماید".
قرآن پس از ذكر این دو دلیل روشن بر وجود خدا و آماده ساختن روح انسان براى مسائل دیگر در دنباله این بحث به ذكر مساله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، مىگوید: سپس بار دیگر شما را زنده مىكند.
البته این زندگى پس از مرگ به هیچوجه جاى تعجب نیست، چرا كه قبلا نیز انسان چنین بوده است و با توجه به دلیل اول یعنى اعطاى حیات به موجود بىجان، پذیرفتن اعطاى حیات پس از متلاشى شدن بدن، نه تنها كار مشكلى نیست بلكه از نخستین بار آسانتر است (هر چند آسان و مشكل براى وجودى كه قدرتش بى انتها است مفهومى ندارد.)
عجب اینكه گروهى بودند كه در حیات دوباره انسانها تردید داشته و دارند در حالى كه حیات نخستین را كه از موجودات بی جان صورت گرفته مىدانند.
جالب اینكه قرآن در آیه فوق، پرونده حیات را از آغاز تا انتها در برابر دیدگان انسان گشوده، و در یك بیان كوتاه آغاز و پایان حیات، و سپس مساله معاد را در برابر او مجسم ساخته است.
و در پایان این آیه مىگوید:" سپس به سوى او بازگشت مىكنید."(ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُون)
مقصود از رجوع به سوى پروردگار همان بازگشت به سوى نعمت هاى خداوند مىباشد، یعنى در قیامت و روز رستاخیز به نعمتهاى خداوند بازگشت مىكنید" شاهد این گفته آیه 36 سوره انعام است كه مىفرماید:و َ الْمَوْتى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ:" خداوند مردگان را برمىانگیزد سپس به سوى او بازگشت مىكنند".
ممكن است منظور از رجوع به سوى پروردگار حقیقتى از این دقیقتر و باریكتر باشد و آن اینكه همه موجودات در مسیر تكامل از نقطه عدم كه نقطه "صفر" است شروع كرده و به سوى "بىنهایت" كه ذات پاك پروردگار است پیش مىروند، بنابراین با مردن، تكامل تعطیل نمىشود و بار دیگر انسان در رستاخیز به زندگى و حیات در سطحى، عالیتر باز مىگردد و سیر تكاملى او ادامه مىیابد.
پس از ذكر نعمت حیات و اشاره به مساله مبداء و معاد، به یكى دیگر از نعمتهاى گسترده خداوند اشاره كرده مىگوید: "او خدایى است كه آنچه روى زمین است براى شما آفریده"
و به این ترتیب ارزش وجودى انسانها و سرورى آنان را نسبت به همه موجودات زمینى مشخص میكند، و درست از اینجا در مىیابیم كه این انسان را خدا براى امر بسیار پر ارزش و عظیمى آفریده است، همه چیز را براى او آفریده او را براى چه چیز؟ آرى او عالیترین موجود در این صحنه پهناور است و از تمامى آنها ارزشمندتر.
تنها این آیه نیست كه مقام والاى انسان را یادآور مىشود، بلكه در قرآن آیات فراوانى مىیابیم كه انسان را هدف نهایى آفرینش كل موجودات جهان معرفى مىكند، چنان كه در آیه 13 سوره جاثیه آمده است: وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِی السَّماواتِ و الارض:" آنچه در آسمانها و هر چه در زمین است مسخر شما قرار داد".
و در جاى دیگر به طور مشروح تر مىخوانیم:
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ ...( سوره ابراهیم 32)
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ ... (سوره ابراهیم 32)
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ ... (سوره ابراهیم33)
سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ ..( سوره جاثیه آیه 12)
وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ... (سوره ابراهیم آیه 32)
"كشتىها را مسخر شما ساخت ... نهرها را مورد تسخیر شما قرار داد ...
شب و روز را مسخر فرمانتان كرد ... شما را بر دریاها و اقیانوسها مسلط ساخت ... خورشید و ماه را نیز فرمانبردار و در خدمت شما قرار داد ... بار دیگر به دلائل توحید باز گشته مىگوید:" سپس خداوند به آسمان پرداخت و آنها را به صورت" هفت آسمان" مرتب نمود، و او به هر چیز آگاه است ."
پیامهای آیه 28
1ـ سؤال از عقل و فطرت، یكى از شیوههاى تبلیغ و ارشاد است. «كَیْفَ تَكْفُرُونَ»
2ـ تفكّر در تحولات مرگ و حیات، بهترین دلیل بر اثبات وجود خداوند است.
«كُنْتُمْ أَمْواتاً» خودشناسى مقدّمه خداشناسى است.
3ـ در بینش الهى، هدف از حیات و مرگ، تكامل و بازگشت به منبع كمال است.
«ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» مولوى در دفتر سوّم مثنوى مىگوید:
از جمادى مُردم و نامى شدم از نما مُردم ز حیوان سر زدم
مُردم از حیوانى و انسان شدم پس چه ترسم كِى زمردن كم شدم
بار دیگر از ملك پرّان شوم آنچه در وَهم ناید آن شوم
پیامهای آیه 29
1ـ كفر به خداوند بخشندهى توانا و برطرف كننده نیازها، شگفت انگیز است. «كَیْفَ تَكْفُرُونَ هُوَ الَّذِی»
2ـ هستى، براى بشر آفریده شده است. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»
3ـ نظام هستى، هدفدار است و در آفرینش جهان، تدبیر و طرح حكیمانه مطرح بوده است. «خَلَقَ لَكُمْ»
4ـ هیچ آفریدهاى در طبیعت بیهوده نیست، هر چند ما راه استفاده از آن را ندانیم. «خَلَقَ لَكُمْ»
5ـ اصل آن است كه همه چیز براى انسان مباح است، مگر دلیل مخصوصى آن را ردّ كند. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً»
6ـ دنیا براى انسان است، نه انسان براى دنیا. «خَلَقَ لَكُمْ»
7ـ انسان مىتواند از نظر علمى، به جایى برسد كه از تمام مواهب طبیعى بهرهگیرى كند و اسرار هستى را كشف و آن را تسخیر نماید. «لَكُمْ»
8ـ بهرهگیرى از مواهب زمین، براى همه است. «خَلَقَ لَكُمْ ما فِی الْأَرْضِ»
9ـ آسمانهاى هفتگانه جهان، داراى اعتدال و بدون كمترین اعوجاج و ناهماهنگى است.«فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ»
10ـ آفرینش آسمان و زمین، همه بر اساس علم الهى است. «خَلَقَ لَكُمْ») ( «عَلِیمٌ»
11ـ آفرینش زمین و آسمانهاى هفتگانه، دلیل توانایى خدا بر زنده كردن مردگان است كه در آیه قبل آمده بود. «ثُمَّ یُحْیِیكُمْ») ( «هُوَ الَّذِی»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر نمونه ج1
3- سوره ابراهیم آیات 32 و 33
4- سوره جاثیه آیه12