تبیان، دستیار زندگی
حوزه های علمیّه میراث دار یک رسالت خطیرند؛ اینکه هرگاه زمین تشنه ای را یافتند، باریدن بگیرند و از چشمه سار علوم آسمانی سیرابش سازند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اهمیّت و ضرورت تبلیغ نوشتاری

تبلیغ

حوزه های علمیّه میراث دار یک رسالت خطیرند؛ اینکه هرگاه زمین تشنه ای را یافتند، باریدن بگیرند و از چشمه سار علوم آسمانی سیرابش سازند.

آنان که قدم در مسیر آموختن های حوزوی می گذارند، می دانند این آموخته ها امانتی است که باید آن را با تبلیغ و ترویج در جامعه ساری و جاری کنند و این آموزه های ارزشمند را در قلب های مردم بنشانند. عرصة تبلیغ دینی، جایگاه انجام وظیفة طلاّب است.

آنچه مبلّغان ما با آن آشنایند و در صحنة عمل از آن استفاده می کنند، منبر است و خطابه و تبلیغ شفاهی که اهمیّتی فوق العاده دارد و جای هیچ تردیدی در جایگاه بلند آن نیست.

اما این نوشتار بر آن است که بگوید: پرداختن به یک عرصة مهم نباید ما را از وارد شدن به عرصه های مهم دیگر باز دارد یا اهمیت و ضرورت آن ها را برایمان کمرنگ کند.

وارد شدن به صحنة نگارش یا تبلیغ کتبی حقیقتاً ضرورتی غیر قابل انکار است که روحانیان محترم باید به عنوان یک واجب کفایی با آن برخورد کنند.

واجبی که تا به حد کفایت نرسیده باشد، باید انجام شود و همان طور که طبق نظر علمای اسلام یاد گرفتن و یاد دادن علومی که مورد احتیاج عموم است، بر همه واجب مؤکد است، به وجوب کفایی .(1 )

به نظر می رسد که مبلّغان وظیفه دارند بیش از پیش قدم در راه آموختن فنّ نویسندگی بگذارند و نیاز جامعه را به نویسندگان متعهّد و متخصص در امور دینی برآورده نمایند.

آیا مخاطب این سخن امام صادق (ع) بیش از هر کس من و شمای طلبه نیستیم، آن جا که فرمود: عَلیٰ کُلّ جُزءٍ مِن اجزائکَ زَکاةٌ ـ إلیٰ أن قالَ ـ و ‍ َ زکاة الیَد البذل والعطاء والسّخاء بما انعم الله علیک به و تحریکها بکتبه العلوم و منافع ینتفع بها المسلمون(2 )؛ و آیا زمان آن نرسیده است که به پرداخت این زکات، نهضتی در حوزه های علمیّه بر پا شود؟

آیا امیرالمؤمنین (ع) که خود امیرِ سخن دانی بود، آن گاه که فرمود: رسول الرّجل ترجمان عقله و کتابُهُ ابلَغُ مِن نُطفة( )؛ و نوشتار آدمی را رساتر از گفتار او خواند، شیعیانش را به نوشتن ترغیب نفرمود؟ و آن جا که نوشتار هر کس را میزان فرهیختگی و معیار فرزانگی اش خواند، توجّه پیروانش را به این نکته معطوف نکرد که فضل و دانش خود را در نوشتارشان به تصویر کشند؟ پس آیا فضلای حوزه نباید خود را در رأس مکلّفان این تکلیف بدانند؟

گفتیم که در ویژگی های برجستة منبر و وعظ و خطابه شکّی نیست، اما اکنون برآنیم که از مزایای تبلیغ کتبی بگوییم و مبلّغان وارستة حوزه را به قدم نهادن در این عرصة مهم فرا خوانیم تا به روزی برسیم که جای خالیِ نویسندگان توانای حوزوی را به هیچ وجه احساس نکنیم و تکلیف انجام نشده ای بر دوش هیچ یک از ما نماند.

ناگفته پیداست که فرهیختگان حوزوی عرصة قلم کم نیستند و آثار گران بهای این بزرگان قابل چشم پوشی و فراموشی نیست؛ امّا این هم غیر قابل انکار است که گسترة این صحنة عظیم بسیار بیش از آن است که آن فرزانگان را در به دوش کشیدن این بار امانت تنها بگذاریم و شانه از مسئولیت خطیر این همیاری خالی کنیم.

مزایای تبلیغ نوشتاری

 1. ماندگارتر است:

اندیشه ای که بر کاغذ بنشیند و به کتاب درآید، بسیار بیش از سخنی که گفته و شنیده شود، باقی می ماند دارایی علمی جوامع در ظرف نوشتاری آنان ذخیره شده است و آنچه را که از جنس دانایی مدّعی مالکیت آن اند، همانی است که نوشته اند؛ نه بیشتر و نه کمتر .(3 )

آنچه باعث شده که ما از میراث علمیِ نسل های پیشین بهره مند شویم، این است که آنان اندیشه های خود را به شکل مکتوب درآورده و به این وسیله آن را حفظ کرده بودند.

پس چه خوب است که اگر ما هم اندیشه ای داریم، آن را با نوشتن حفظ کنیم و به نسل های بعد نیز برسانیم. نوشتن فقط جزء اخیر علّت تامّة نوآوری علمی نیست، بلکه چونان روحی است که در پیکر نوآوری علمی می دمند .(4 )

2. امکان تغییر و تحریف را کاهش می دهد:

در جایی به سخنرانی می پردازید، جمعی پای صحبت شما نشسته اند و از آن حظّ بسیار می برند، پس از خارج شدن از مجلس می خواهند بهرة فراوانی که از بیانات شما به دست آورده اند، به دیگران منتقل کنند.

امّا نه توانایی شما را در انتخاب عبارت ها و فراز و فرود صدا و چینش و ترکیب مباحث دارند و نه حافظة فوق العاده ای که تمام مطالب سخنرانی را به ذهن بسپارند و عیناً نقل کنند؛ تا چه رسد به این که نکاتی را درست متوجه نشده باشند یا برداشت شخصی خود را منتقل کنند یا ...

همان مطالب را می نویسید و به شکل مقاله یا کتاب منتشر می سازید، هر خواننده ای که آن را بخواند و لذّت ببرد، تمامی اندیشة شما را بدون هیچ تغییر و بدون هیچ کم و کاست به دیگری می سپارد تا او نیز از آن بهره مند گردد.

3. امکان تفکر و تعمق بیشتری می دهد:

این مزیّت، هم برای نویسنده وجود دارد و هم برای خواننده. نویسنده به خلاف سخنران، فرصت دارد برای انتخاب تک تک جمله ها و کلمه هایش فکر کند و بارها چینش و ترتیب مطالبش را پس و پیش و یا کم و زیاد کند و هر وقت از کیفیت آن اطمینان حاصل کرد، آن را عرضه نماید.

 البته برای سخنرانی هم دقت ها و یادداشت ها و دسته بندی مطالب انجام می شود، اما یقیناً جمله به جملة آنچه خواهیم گفت، از قبل قابل تصمیم گیری نیست.

خواننده نیز بر خلاف شنونده، امکانات مهمی دارد. می تواند عبارتی را چند بار بخواند تا ابهامی را که در ذهنش دارد، برطرف نماید؛ می تواند هر اندازه که نیاز دارد، در مورد مطالب نوشته فکر کند؛ هر زمان احساس خستگی کرد یا مانعی تمرکز او را بر هم زد، می تواند لحظاتی مطالعه را متوقّف کند و بعد از هر جا که لازم است، دوباره شروع کند.

4. تعداد مخاطب بیشتری دارد:

معمولاً تعداد مخاطبان که به عنوان شنونده در مجلس سخنرانی حضور دارند، بسیار کمتر از خوانندگان یک مقاله یا کتاب است (که تیراژهای هزاری دارند).

البته می پذیریم که متأسّفانه خوانندگان کتاب در کشور ما خیلی زیاد نیستند و تعداد کتاب نخوان ها بسیار بیش از کتاب خوان هاست؛ اما این را هم نباید از نظر دور داشت که همان تعداد اندک، مخاطبانی ارزشمندند که برای دانستن می خوانند و از بسیاری شنوندگانِ مجالسِ سخنرانی که توجهی به مطالب سخنران ندارند، با انگیزه ترند.

5. مخاطبان نوشته یک دست ترند:

گروه مخاطبانی که در معمولِ مجالس سخنرانی حضور دارند، معمولاً دسته های مختلفی را شامل می شوند و سطوح فرهنگی و معلوماتی متفاوتی را تشکیل می دهند.

مسأله ای که کار سخنران را مشکل و او را در انتخاب موضوع سخنرانی و مطالبی که عرضه می کند و حتی جمله بندی و عبارت پردازی دچار سختی هایی می کند.

 اما مخاطبانی که مقاله یا کتابی را برای خواندن انتخاب می کنند ، کسانی هستند که با توجه به نیاز فکری و روحی خود، دست به گزینشی آگاهانه می زنند و با توجه به معلومات خود، مطلب می خوانند.

بنابراین گروه خوانندگان یک کتاب یا مقاله، از نظر دیدگاه و سطح معلومات و نیازها بسیار به هم نزدیک تر هستند و کار نویسنده را از بسیاری جهات یک دسته تر می کنند.

از همة این ها گذشته، دانستن و به کار بستن اصول نگارش صحیح، در بیان و خطابه هم بسیار به کار می آید. فراموش نمی کنیم که در دیدار جمعی از حوزویان با مقام معظم رهبری که عده ای از فریختگان حوزه در حضور ایشان به بیان دیدگاه های خود پرداختند، شیوة شیوا و بیان گیرای استاد حسینی (ژرفا) به گونه ای کاملاً متفاوت نظر همه به ویژه رهبر معظم را جلب کرد و این نبود جز به واسطة آشنایی کامل ایشان با اصول هنر ادبیات و نویسندگی ادبی.

در پایان اشارة به نکته ای بسیار مهم ضروری است:

گاه پیش می آید که برای دفاع از حریم اصول اعتقادی خود، انتخابی جز نوشتن نداریم. وقتی کسی در قالب مقاله ای یا کتابی یا وب لاگی بحثی را مطرح می کند که خطر تزلزل اعتقادی برای بسیاری پیش می آورد،

 آیا من و شمای طلبه می توانیم به بهانة آشنا نبودن با عرصة نگارش، از کنار این موضوع با سکوت بگذریم؟ آیا چنین عملی را می توان با سخنرانی برای جمعی که شاید هیچ خبری از آن ندارند، پاسخ گفت؟ آیا بر پایی تجمّع و تحصّن و ... پاسخ در خوری خواهیم داد؟ یا ...؟

مسلّم است که هجوم قلم را تنها با قلم می توان پاسخِ ارزنده داد و اگر در این میدان )وَ أعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوّةٍ...((5 )؛ را لبّیکی شایسته نگفته باشیم، از سر افکندگان خواهیم بود.

رسالت حوزه این است که برای ابلاغ و ترویج معارف ناب الهی، هر عرصه ای را کشف کند و هر روشی را که یاری گر او در طیّ این طریق است، در پیش گیرد و تا رسیدن به اهداف بلند خود از پا ننشیند.

اگر چنین است، آیا این عرصة پر اهمیت را می توان نادیده انگاشت و برای کسب آن بی وقفه تلاش نکرد؟

حضرت امام صادق (ع) در روایتی پس از توصیه به این که بنویسید و نوشته هایتان را برای فرزندانتان به ارث بگذارید، فرموده اند: فإنّه یأتی عَلی النّاسِ زَمان هَرَجٍ لایَأنسُونَ فیه إلاّ بکُتُبِهِم(6 )؛ همانا زمانی پر آشوب بر مردم فرا می رسد که جز نوشتارشان همدمی نخواهند داشت.

و آیا آن زمان، همین امروز نیست؟


پی نوشت:

1. رسالة توضیح المسائل، آیت الله صافی گلپایگانی، مسائل اجتماعی اسلام، ص 592 .

2. قمی، ،عبّاس، سفینة البحار، ج 7، ص 411.

3. عبدالواحد آمدی تمیمی، اعلمی، غررالحکم و دررالکلم، ج 1، ص 383.

4. همان، ج 2، ص 116 کتاب المرء معیار فضله و مسبار نبله.

5. فصلنامه پژوهش و حوزه، ش 3 و 4، سخن سردبیر.

6. همان.

پدید آورنده : نظیفه سادات مؤذّن

 منبع : پایگاه حوزه نت

تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان