تبیان، دستیار زندگی
حضرت موسى علیه السلام در راه ابلاغ رسالت بسیار رنج كشید و به انواع اذیت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و دیگران مبتلا بود؛ تا جایى كه قارون پسرعموى موسى علیه السلام نیز از این قاعده آزار رساندن به این پیامبر بزرگ خدا، مستثنى نبود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان قارون و موسى(ع)


حضرت موسى علیه السلام در راه ابلاغ رسالت بسیار رنج كشید و به انواع اذیت و آزار از فرعون و بلعم باعورا و دیگران مبتلا بود؛ تا جایى كه قارون پسرعموى موسى علیه السلام نیز از این قاعده آزار رساندن به این پیامبر بزرگ خدا، مستثنى نبود.


او ثروت زیادى داشت؛ به اندازه‌اى كه چندین جوان نیرومند، كلیدهاى خزانه او را حمل و نقل مى‌كردند! اما متأسفانه او از خان‌هاى گردن‌كلفتى بود كه به زیر‌دستانش ظلم مى‌كرد.

حضرت موسی

موسى علیه السلام مطابق فرمان خدا، از او مطالبه زكات مى‌كند، اما او مى‌گوید: من هم به تورات آگاهى دارم و كمتر از تو ـ موسى ـ نیستم، پس چرا باید زكات مالم را به تو بپردازم؟!

سرانجام غرور قارون باعث شد كه تصمیم خطرناكى بگیرد. تصمیمش این بود كه: به یك زن فاحشه كه خوش‌سیما و خوش‌قامت و فریبا بود، گفت: صد‌هزار درهم به تو مى‌دهم كه فردا هنگامى كه موسى براى بنى‌اسرائیل سخنرانى مى‌كند، در ملأ‌عام بگویى موسى با من زنا كرده است! ـ العیاذ بالله ـ

آن زن، این پیشنهاد ناجوانمردانه را پذیرفت. فرداى آن روز، بنى‌اسرائیل اجتماع كرده بودند. موسى تورات را به دست گرفته و از روى آن، مردم را موعظه مى‌كرد.

قارون با زرق و برق همراه اطرافیان خود در آن اجتماع شركت كرده بود. ناگهان آن زن برخاست، ولى وقتى سیماى ملكوتى موسى علیه السلام را دید، از تصمیم قبلى خود منصرف شد و با صداى بلند گفت:

اى موسى! بدان كه قارون صد‌هزار درهم به من داد تا در ملأ‌عام به بنى‌اسرائیل بگویم تو مرا به سوى خود خوانده‌اى تا با من زنا كنى. تو هرگز مرا به سوى خویش دعوت نكرده‌اى، خداوند ساحت مقدس تو را از چنین آلودگى‌هایی منزه كرده است.

در این هنگام دل پر‌درد و رنج موسى شكست و درباره قارون چنین نفرین كرد: اى زمین! قارون را بگیر و در كام خود فرو بر.

زمین به امر الهى دهان باز كرد و قارون و اموالش را به اعماق خود فرو برد.

در نقلی دیگر آمده است كه: حضرت موسى (ع) مردم را به احكام و شریعت موعظه مى‌كرد كه به این مطلب رسید:

كسى كه زنا كند ولى همسر نداشته باشد، صد تازیانه به او مى‌زنیم و كسى كه زنا كند و همسر داشته باشد، او را سنگسار مى‌كنیم تا بمیرد.

قارون برخاست و گفت: حتی اگر خودت باشى؟ موسى فرمود: آرى؛ قارون گفت: بنى‌اسرائیل گمان مى‌كنند كه تو با فلان زن زنا كرده‌اى!

موسى علیه السلام گفت: من؟ آن زن را به این‌جا بیاورید، اگر چنین ادعایى كرد، طبق ادعایش عمل كنید.

آن زن را نزد موسى علیه السلام آوردند و موسى به او قسم داد كه راست بگوید. سپس از وی پرسید: آیا من با تو آمیزش كرده‌ام؟ زن همان‌دم منقلب شد و نخواست كه با این تهمت، پیامبر خدا را بیازارد. سپس با صراحت گفت: نه؛ آنها دروغ مى‌گویند. قارون فلان مبلغ را به من داد تا چنین بگویم و این ادعایشان را تأیید كنم!

قارون سر‌افكنده شد و موسى به سجده افتاد و گریه كرد و گفت: خدایا! دشمن تو مرا آزرد و خواست با تهمت مرا رسوا سازد. اگر من رسول تو هستم، مرا بر او مسلط گردان. پس از آن، قارون را نفرین كرد كه با نفرین موسی(ع، عذاب الهى  بر قارون كارگر افتاد و زمین او را به كام خود فرو برد.


باشگاه كاربران تبیان ـ ارسالی از: moradyzade