تبیان، دستیار زندگی
آیت الله ستوده وقتى كه حدیث پیامبر و امامان علیهم السلام را مى‏خواند، با تواضع و ادب خاص مى‏خواند و معنى مى‏كرد و اشك در چشمانش حلقه مى‏زد. گاه دیده مى‏شد كه آن چنان منقلب شده كه قطرات اشك از دیدگانش سرازیر است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حدیث اخلاص(2)

آیت الله ستوده

آیت الله ستوده وقتى كه حدیث پیامبر و امامان علیهم السلام را مى‏خواند، با تواضع و ادب خاص مى‏خواند و معنى مى‏كرد و اشك در چشمانش حلقه مى‏زد. گاه دیده مى‏شد كه آن چنان منقلب شده كه قطرات اشك از دیدگانش سرازیر است.

مقاله شماره یک را اینجا مطالعه فرمایید.

اشاره

شخصیّت انسان بستگى به درجات معنوى و ملكات اخلاقى او دارد. علم و دانش هنگامى ثمربخش و موجب نورانیّت است كه همراه فضایل و ارزش‏ها و آمیخته با تهذیب و رشد معنوى و اخلاقى باشد و گرنه حجاب خواهد شد.

حضرت آیة اللّه ستوده از نظر تقوا و عمل، از انسان‏هاى ممتاز به شمار مى‏آمد. پارسایى و وارستگى و مقیّد بودن به آداب اسلامى و انجام وظیفه، اصول نخستین و همیشگى زندگى او را تشكیل مى‏داد؛ به طورى كه شخصیّت‏هاى بزرگ، او را به این عنوان مى‏شناختند؛ آن گونه كه این جمله به زبان‏ها افتاد و معروف شد: «ستوده به راستى ستوده است.»

اردات به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام

آیت الله ستوده ارادت خاصّ و رابطه تنگاتنگ با خاندان رسالت داشت. گاهى قبل از اذان صبح در كنار مرقد منوّر حضرت معصومه سلام الله علیها دیده مى‏شد كه با عشق فراون و علاقه ای خاص زیارتنامه مى‏خواند.براى ترسیم این ارادت، نظر شما را به خاطرات زیر جلب مى‏كنیم:

او گاهى كه از پدرش یاد مى‏كرد، مى‏فرمود: «خیلى به اهل بیت پیامبر علاقه داشت و شیفته آنان بود.» و با اظهار این مطلب، شیفتگى خود به اهل بیت (ع) را نیز ابراز مى‏نمود.

آیت الله ستوده  حافظه بسیار قوى داشت. در تدریس خود حتّى مسائل جزیى را، كه معمولاً اساتید از آن غافل هستند، از حفظ مطرح مى‏كرد. یكى از شاگردانش مى‏گوید: پس از پایان درس در مسجد امام قم، آیت الله ستوده  به سوى مسجد رضائیه براى اقامه نماز جماعت حركت كرد.

در طول مسیر همراه او بودم. تا به سر پل رسیدیم كه از آن جا گنبد و بارگاه ملكوتى حضرت معصومه سلام الله علیها پیدا است.

به آیت الله ستوده  عرض كردم: «حاج آقا! شما این ذهن و حافظه را از كجا كسب كرده‏اید؟» آیت الله ستوده  در پاسخ فرمود: «نصف آن را از مادرم، و نصف دیگر را(در حالى كه رو به سوى حرم حضرت معصومه سلام الله علیها نمود و اشاره مى‏كرد) از ایشان؛ یعنى از حضرت معصومه سلام الله علیها.»

آیت الله ستوده وقتى كه حدیث پیامبر و امامان علیهم السلام را مى‏خواند، با تواضع و ادب خاص مى‏خواند و معنى مى‏كرد و اشك در چشمانش حلقه مى‏زد. گاه دیده مى‏شد كه آن چنان منقلب شده كه قطرات اشك از دیدگانش سرازیر است.

شاگرد دیگرى مى‏گفت: «روزى به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها رفتم؛ ولى آن روز مانند همیشه نبود كه فقط به قصد زیارت باشد، بلكه علاوه بر زیارت، نیاز مبرمى به پول داشتم و از آن بى بى دو عالم، پناه بى‏پناهان، مى‏خواستم كه نیازم را برطرف سازد.

عرض كردم: «من پناهى جز شما ندارم، شما كریمه اهل بیت هستید؛ به بنده لطفى فرما.» وقتى كه از حرم خارج شدم، دیدم استاد بزرگوار، آقاى ستوده در بیرون حرم قدم مى‏زند، گویى منتظر كسى است.

همین كه مرا دید، به سرعت به طرف من آمد و مبلغى پول به من داد و بى‏درنگ با من خداحافظى كرد و به سرعت رفت. من آن پول را شمردم به همان اندازه نیاز من یا بیشتر بود.»

این ارتباط قوى و مخلصانه با خاندان عصمت علیهم السلام شاید با روز رحلت استاد ستوده تناسب و رابطه داشت؛ چرا كه ایشان  روز 28 صفر سال 1420 روز رحلت پیامبر اكرم (ص) و شهادت امام مجتبى (ع) از دنیا رفت و روز 29 صفر، یعنى روز شهادت حضرت رضا (ع) ، تشییع و به خاك سپرده شد و اینگونه پاداش شیفتگى خود به خاندان رسالت علیهم السلام را گرفت.

شوخ طبعى و اخلاق نیك‏

آیت الله  ستوده دارای اخلاق بسیار خوش و نیكویی بود و همیشه خندان و خوش رو به نظر مى‏رسید.

همیشه در درس خود لطیفه های خنده‏آور به عنوان شوخى بیان  مى‏فرمود و مى‏گفت: «مى‏خواهم ادخال السّرور و رفع خستگى شود و طلبه‏ها با نشاط و خوشحالى درس را بخوانند.» نوارهاى درس ایشان پر از این گونه لطیفه‏ها است.

 مى‏فرمود: «این لطیفه‏ها را حذف نكنید، بگذارید همان گونه براى آیندگان بماند.» معمولاً ضمن بیان آن لطیفه‏ها، موعظه‏اى نیز مى‏فرمود كه بسیار مناسب و اثربخش بود. مرحوم پدرش نیز فردی خوش مشرب و اهل مزاح بود، گویا این شیوه از مرحوم پدرش به ایشان به ارث رسیده بود.

 براى اطلاع از چگونگى شوخى‏هاى او، از باب نمونه چند مورد را ذكر مى‏كنیم:

سابقاً در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها زیارتنامه‏هاى متعددى را با خط زیبا نوشته و در قاب كرده و بر دیوار نصب نموده بودند و زائران از روى آن‏ها متن زیارت را مى‏خواندند.

یكى از این زیارتنامه‏ها به خطّ شخصى به نام محمدتقى خوانسارى بود و در آخر آن نوشته بود: «كَتَبَهُ محمد تقى الخوانسارى.» بعضى از زائران كه بى‏توجه بودند و خیال مى‏كردند همین جمله جزء زیارت است، با صداى حزین و گریه و اندوه، هماهنگ با متن زیارت همین جمله (كَتَبَهُ...) را مى‏خواندند و گریه مى‏كردند!!

روزى براى تنظیم كتاب «جامع احادیث الشّیعه» به خانه آیة اللّه العظمى بروجردى رفته بودم. آن روز، یك روز قبل از یكى از اعیاد بود؛ به خیال این كه روز عید است، به آقا تبریك گفتم و دستش را بوسیدم. بى‏درنگ متوجه شدم كه روز عید نیست، به آقا عرض كردم: «این سخن امروز، عوض فردا!» آقا خوشش آمد و لبخند زد و پولى به من (به عنوان عیدى) داد.

آقاى قرائتى دوست و هم مباحثه‏اى به نام آقاى مشرقى (ره) داشت كه با هم به درس استاد ستوده مى‏رفتند. آقاى ستوده گاهى كه آقاى قرائتى را مى‏دید، به شوخى به او مى‏فرمود: «آقاى مغربى، آقاى مشرقى كجاست؟!»

روزى چند نفر از شمال به محضر [حضرت امام آیة اللّه العظمى‏] آقاى خمینى (ره) آمده بودند تا یك نفر روحانى را به روستاى خود براى تبلیغ ببرند. به آقا عرض كردند: «سیّد نباشد.» آقا فرمود: «چرا؟» گفتند: «اگر خُلقمان تنگ شد و خواستیم به او فحش بدهیم، سیّد نباشد كه بى‏احترامى شود!!»

یكى از علما به نام شیخ ابوالحسن سره‏بندى در مسجد خود، سیزده سال مسائل مربوط به شكیات نماز را براى اهل آن مسجد مى‏گفت.

یكى به او گفت: «دیگر مسئله‏اى وجود ندارد، همه‏اش همین مسأله شكیات است؟» آقاى سره‏بندى در پاسخ فرمود: «هنوز شك دارم كه همین شكیات را كه آن همه گفته‏ایم، فهمیده‏اید یا نه؟!»

سخن كوتاه  آن كه درس‏هاى استاد ستوده، براى رفع خستگى و ادخال السّرور، پر از لطیفه‏هاى ظریف و سرورانگیز بود تا شاگردان بانشاط بیشتر درس‏ها را فرا گیرند، به گفته یكى از شاگردانش:

«ایشان مطالب پیچیده درس را با بیان شیوا و روان بیان مى‏كرد. درس او خشك نبود كه خسته كننده شود، بلكه با مطایبات و شوخى‏هاى نشاط بخش آمیخته بود. سه درس پشت سر هم در محضر او مى‏خواندیم و خسته نمى‏شدیم؛ بلكه مثل خوردن غذاى لذیذ براى ما لذّت بخش و نشاط آور بود.

 هنوز آهنگ دلنشین او و چهره خندانش از درون شبستان‏هاى مسجد امام حسن عسكرى (ع) قم به گوش مى‏رسد و دیده مى‏شود. روحش شاد! خداوند او را با پیامبر اكرم (ص) محشور گرداند!، خوش آن زمانى كه از درس و بحث او بهره‏مند مى‏شدم و از شیرین كلامى‏هاى او لذّت مى‏بردم.»


منابع:

كتاب ستارگان حرم

مجله حوزه

تهیه وفرآوری: علی فریادرس گروه حوزه علمیه